دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ جمادى الأول ۱۴۴۶ قمری و ۱۲ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی
غم انگیزترین متن های ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)
0
زمان مطالعه: 9 دقیقه
متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع) / متن ادبی تسلیت شهادت امام موسی کاظم (ع) / متن ادبی برای شهادت امام موسی کاظم (ع)

متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع) را آورده ایم. با ما همراه باشید.

متن ادبی شهادت امام موسی بن جعفر (ع)

«کشتگان خنجر تسلیم را هر زمان از غیب جانی دیگر است

عقل کی داند که این رمز از کجاست؟ کین جماعت را زبانی دیگر است»

عود می ‏سوزد در این باغ کبود.

باغ می ‏سوزد در داغ آخرین صبوری. صبوری پیراهن را می ‏درد در مرثیه رضا.

هارون، خلاصه همه خفاش ‏های مبتلا به نفرت از نور است.

آتشی در آتش هیمه این ریگ‏ها نخل‏های ستبری بود که روزی علی در سرتاسر این دشت بی مهر کاشت.

ریگ‏های این بیابان هم شهادت به عشق می‏ دهند؛ شهادت به نور مطلق پیچیده در چهارسوی کائنات. آه، بغداد! زندانی صبور لحظه ‏های توسل را چه کردی؟

زنجیرها شرم دارند از این همه ملکوتی که در بر گرفته ‏اند.

در و دیوار این حصار سیاه، می ‏نالند؛ شروه می‏ زنند، می ‏لرزند، نُدبه می‏ خوانند؛ همراه مردی که سبزتر از همه درختان می ‏خندد، مردی که هر کجا می‏ رفت، گُل تبسم می کاشت و ستاره احساس، مردی که از نهایت خورشید آمده بود، مردی با لطافت ‏باران. بغداد، هرچه می ‏خواهی از او بگیر.

این‏که داری غریبانه می ‏فرستیش به ملکوت، کریم‏ ترین ثانیه‏ های دنیاست.

درهای بخشایش است و مهربان‏ترین مردم.

خشم نمی ‏گیرد و خشم دیگران هم فرو می‏ نشاند.

او کاظم علیه ‏السلام است؛ شیرین‏ ترین ستاره در این آسمان مه‏ آلود. آه، بغداد! نگذاشتی این خلسه یکدست در تنمان باقی بماند.

نگذاشتی حلاوتش جهان را پُر کند کبوترهای آسمانت برای چه پر می ‏ریزند؟ چرا شیون از هر خانه گنجشک بر می‏ خیزد؟ چرا درخت‏ها خشک می ‏شوند؟

این پیکر خاک ‏آلود چیست که بر شانه ‏های چهار غلام سیاه می ‏آید و پشت سرش، ملایک، مویه کنان از هوش می‏ روند؟

این پاهای خون‏ آلود کیست که هنوز سنگینی زنجیر را برخود دارد؟

این شناسنامه درد همانی نیست که دست‏های رئوفش را کاینات می ‏فهمید؟

چقدر غریب، چقدر دلتنگ، چه داغ بزرگی که مناره‏ ها، نیمه شب اذان می‏ گویند، بی آنکه کسی در بلندای مأذنه ‏ها باشد!

تابوتت کو، ستاره دنباله‏ دار، بی بهانه ‏ترین آغوش سلوک، متقی‏ ترین شناسنامه خُلُود؟

آقای ابری‏ترین اندوه ‏های باریده بر خشکی دلهامان! تابوتت کو؟

دلم تاب این اندوه را نمی‏ آورد.

چشم‏هایم محاصره گُرگ‏ها را نمی ‏بیند؛ ازدحام کفتارها را، یورش خفاش را. دلم تنگ است، امام غریب؛ تنگ مرثیه‏ خوانیِ خون و اشک.

می‏ خواهم به تشییع غریب ستاره بیایم؛ به خداحافظی خورشید. دلم برای گریه تنگ شده است.

متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)

متن ادبی تسلیت شهادت امام موسی کاظم (ع)

گمان می‌کرد می‌تواند وسعت بی‏ کرانگی‌‏ات را به چهار دیواری زندان بکشاند! گمان می‌کرد می‌‏تواند معصومیت محض را در پشت میله‏‌ها به زنجیر کشد! گمان می‌کرد می‌‏تواند نور خدا را در تاریکی زندان پنهان کند! چهارده سال رنج مکرّر؛ چهارده سال از پشت میله‌ها تابیدن!

تو خورشیدی و خورشید هرجا که باشد می‌‏تابد؛ میله‏‌ها نمی‌توانند مانع نورافشانی‌اش شوند.
یا باب‏ الحوائج! دیرگاهی است که این میله‏‌ها، شاهد سجده‏‌های آسمانی‏‌ات هستند.

دیرگاهی است که خشت خشت دیوارهای زندان به سوز ناله‌‏های شبانه‌ات، دل خوش‌‏اند.
میله‏‌های زندان، بزرگ‏ترین دلیل مظلومیت تو و غل و زنجیر دست و پاهایت، بهترین راویِ مصائب توست.

یا باب‏ الحوائج!

چهارده سال در عمیق‌‏ترین سیاه ‏چال جور و ستم‌ هارون، کورترین گره‏‌های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانه‌ات، سیاه‌ترین قلب‏‌ها را به لرزه در آوردی!

یا باب‏ الحوائج!

هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی‌ات طنین‏ انداز است.
هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم می‌‏ریزد از شکوه و جبروت ملکوتی است.

«فدک» در کلام تو زیبا تفسیر می‌‏شود. از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام.
ای قوم محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله را موسی، ای اقیانوس خشم و غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح!

فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را. آسمان‏‌ها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را.
چهارده سال رنج مداوم تمام شد!
دنیا می‌ماند و یتیمی تا همیشه مکرّر!

متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)

متن ادبی برای شهادت امام موسی کاظم (ع)

تقویم، روی سیاه‏ ترین برگه ‏های خود ورق می‏خورد و به هزار و چهار صد سال پیش بر می‏گردد؛ به شبی که غم، به شب‏ نشینی کوچه ‏های تاریک کاظمین آمده است.

شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاک‏ها فرو می‏چکید. خورشید، خودش را پشت غروب‏ ها و کوه ‏ها پنهان کرده است؛ گویی این که در خیابان‏ها مرگ پاشیده باشند!

مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیه ‏السلام می‏شود .

یک لقمه دیگر از این خرما و ریحان میل کن، اگرچه به زهر آغشته شده باشد!

... و چقدر هارون به دست‏های سیاه و جنایت وحشیانه خودش افتخار می‏کرد!

افتخار به شکستن حریم حرمت ائمه!

افتخار به خانه‏ نشین کردن عدالت و زمینگیر کردن ساقه ‏های پیچک ‏های عاشق!

ای کاش طاق‏های آسمان می‏شکست و باران بلا بر زمین نازل می‏شد و این اتفاق ناگوار نمی ‏افتاد!

چشم‏هایت که به گنبد طلایش می‏افتد، بی‏اختیار اشک به شب‏ نشینی چشم‏ هایت می ‏آید!

«السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی

السلام علیک یا خازن علم النبیین

السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین

السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر و رحمة‏اللّه و برکاته»

خداحافظ ای دست‏های پاک عبادت!

خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!

خداحافظ ای نور خدا در تاریکی‏ های زمین!

خداحافظ ای درهای رحمت الهی، از دست‏های شما جاری بر روی خاک!

خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!

خداحافظ ای کوچه‏ های غریبه کاظمین!

خداحافظ ای سال‏ها زندان، سال‏ها غل و زنجیر!

خداحافظ ای سال‏ها انتظار!

بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را و لحظه لحظه تنهایی‏ ات را!

بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگی ‏ها و بی ‏کسی ‏هایت را!

بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمی‏دانند و خورشید عالم تاب را بر بالای سرشان نمی‏بینند!

متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)

متن ادبی درباره شهادت امام موسی کاظم (ع)

ما در ظلمت هارون ‏الرشید جهانیم.

ای از زندان پر کشیده رازهایی را بر ما ببخشا!

شیعیانت را دریاب، ای غریب زندان بی‏ کسی که درد بی‏ کسی، ما را زمین گیر کرده است.

قصه تنهایی‏ ات در زندگی ما جاری است؛ غربت را با نام تو می‏ شناسیم و از ظلمت، به اسم اعظم تو پناه می ‏بریم.

هر وقت در ظلمت تنهایی دلمان می ‏گیرد، بی ‏اختیار می‏ گوییم: «یا موسی ابن جعفر علیه ‏السلام » ما زنجیری زندان نفس گناهکار خویشیم؛ گذشتن از غضب را به ما بیاموز تا عقل الهی رهنمون تصمیم‏ هامان گردد، ای کاظم!

ای مهار کننده اژدهای نفس و ای ید بیضای علم!

ای موسی خاندان علی علیه‏ السلام ! جهان به سخنان گهربار تو و پدران و فرزندانت محتاج ‏تر است تا علوم خاکی.

شیرینی کلامت را بر ما بچشان!

اشک‏هایمان را رنگ معرفت بخش.

عزای فراقت را به صبر عالمانه مبدل کن!

دعا کن تا شیعیان رنج چندین ساله ‏ات باشیم و علمِ ابدی ‏ات.

متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)

دکلمه شهادت امام موسی کاظم (ع)

اینجا کاظمین است و این روزها، روزهای رجب.

وقتی عقربه تاریخ به بیست ‏و پنجم آن نزدیک می‏ شود، دوباره ثانیه‏ ها به فریاد می ‏آیند.

از نگاه دیوارهای شهر، غم می‏چکد.

ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش می‏رسد: امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب، هفتمین ستاره به آسمان هفتم می‏رسد؛ ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه‏ گستر چشم‏هایشان شده است.

دریغ و صد افسوس که نمی‏دانند اینجا دیگر تازیانه ‏ها شرمِ باریدن دارند!

چه سخت است و دردناک، دیدن چشمان خیس و بارانی و منتظر دخترت!

او سال‏ها سال چشم به راهی را تحمل کرد تا تو از سفر برگردی؛ امّا غربت تو با تو عجین بود و سرانجام این چشم‏ها را برای همیشه منتظر و داغدار گذاشت.

معصومه تو، خود هم این غم را به دوش کشید؛ امّا... .

حال که دست‏هایم در جستجوی نگاه خدایی توست، فقط می‏گویم: ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا بال‏ های خود را آن‏قدر در آسمان گرفته‏ اش می‏تکاندم که تمام غم‏هایم در پنجره فولادش گره بخورد!

کاش پرنده ‏ای بودم و بال‏هایم آن‏قدر وسعت داشت تا به اوج آسمان‏ها می‏رفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار می‏زدم تا شاید این ‏طرف ‏تر، دل گرفته دختری آرام‏تر شود!

کاش...!



این مطلب چقدر مفید بود ؟
 

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits