4
زمان مطالعه: 4 دقیقه
امروز اسامی دخترانه افغانستانی که با حرف (م) شروع می شوند را در اختیارتان قرار می دهیم .
اسامی دخترانه افغانستانی که با حرف (م) شروع می شوند
اسامی دخترانه با حرف (م) :
امروز زیباترین اسامی دخترانه را که با حرف (م) آغاز می شوند به همراه معانی و خاستگاه آن، در اختیارتان قرار خواهیم داد. امید است با اینکار کمکی به شما والدین گرامی در امر نامگذاری فرزند دلبندتان انجام داده باشیم .
نام های دخترانه افغانستانی با حرف (م)
نام دخترانه افغانستانی | معنی نام دخترانه افغانستانی | خاستگاه |
مـــاری | ماری متن نام ماریا به انگلیسی است | انگلیسی |
مـــاریـــا | (تلفظ: māriyā) (در اعلام) نام دختر ارته باذ [پادشاه ماد] به قول پلوتارک که با غیر ایرانیان (اومن یونانی) ازدواج کرد نام این دختر به قول آریان ' آرتونیس ' می باشد] ، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان های اسپانیایی و آسیایی است[ - ایتالیایی از عبری ، مریم ، نام یکی از شاهزادگان اشکانی | فرانســـوی |
مـاه پاره | پاره ای از مهتاب | دری / فارســـی |
مـاه جبیــن | کسی که جبین / پیشانی مثل ماه دارد | دری - عربـــی |
ماه منیر | ماه منور ، ماه درخشان ، همانند ماه تابنده | فارســـی / عربـــی |
مـاهـدخــت | خوش صورت ، مثل مهتاب | دری / فارســـی |
مـاهـــرخ | صورت مثل ماه ، زیبا | دری / فارســـی |
ماهـروز / مهروز | کسی که صورت مثل ماه دارد | دری / فارســـی |
مــدیــنــه | شهر مقدس مسلمانان | عـــربی |
محـبـوبــه | معشوقه ، دلبر ، یار ، دلدار ، عزیز ، محبوب | عـــربی |
محـفـوظـه | ایمن ، بی خطر ، مطمئن ، محکم ، درامان | عـــربی |
مـحـسـنـه | نیکوکار ، صاحب خیر | عـــربی |
مجیـــده | آزاده ، اصیل ، باشکوه | عـــربی |
مـرجـــان | مرجان ، نوعی از ماهی دریائی | عـــربی |
مــرضـیـه | سازگار ، قابل ستایش | عـــربی |
مـرســل | فرستاده ، فرستنده ، ماموریت | عـــربی |
مـــرغـلـی | نامی یکی از شخصیت های که در کلیله و دمنه آمده است | پشـــتو |
مـرواریـد | دُر ، لؤلؤ ، نوعی ماده قیمتی سخت و سفید یا نقره ای که در بعضی صدفهای دریایی یافت می شود | دری / فارســـی |
مـــروه | المروه نام یکی از تپه های مقدس در نزدیکی مکه است | عـــربی |
مریـــم | نام مادر حضرت عیسی علیه السلام | عـــربی |
مــژگـــان | مژه ، مژگان | دری / فارســـی |
مـسـتـوره | زن پاکدامن | عـــربی |
مـسـعـوده | خوشحال ، شاد ، کامیاب ، کامکار | عـــربی |
مـُـسکا | چنگ درزدن به چیزی. (از منتهی الارب ) . گرفتن چیزی را و آویختن و چنگ درزدن به آن . || جاسازی کردن برای آتش در زمین ، سپس آن را با خاکستر و پشکل پوشاندن. | عـــربی |
مـسـلـمـه | پیرو دین اسلام | عـــربی |
مشـعـل | نور ، روشنی ، چراغ | عـــربی |
مـعـروفـه | بلند آوازه ، مشهور ، نامی | عـــربی |
معصـومـــه | بیگناه ، بی تقصیر ، مقدس | عـــربی |
مائده | خوراک ، طعام ، غذا ، خوراکی ، خوردنی ، خوان ، سفره ، ادیم | عـــربی |
مــَـکـَی | [م َک ْ کی ] (ص نسبی ) منسوب به مکه . رجوع به مکه شود | عـــربی |
مـلالـــی | دوستانه ، مساعد ، مهربان | پشـــتو |
مـلکـــه | شهبانو، زن پادشاه | عربی |
ملـیحـــه | زیبا ، قشنگ ، خوشگل ، عالی | عربی |
مـنـیـره | منور کننده ، درخشنده ، تابنده | عربی |
مـنـیـر | منور ، درخشان ، تابان | عربی |
مـنـیـژه | یکی از شخصیت های موَنث شاهنامه ، دختر افراسیاب | دری / فارســـی |
مـــومـــنه | با ایمان ، دیندار ، پرهیزگار ، پارسا | عربی |
مـونسـه | همراه ، همدم ، هم نشین ، دوست | عربی |
مـهـتا | مانند مهتاب | دری / فارســـی |
مهتـــاب | ماه ، مهتاب | دری / فارســـی |
مـهـدیـه | راهنمای راه راست | عـــربی |
مـهـســا | مانند مهتاب | دری / فارســـی |
مـهشـیـد | نور مهتاب | دری / فارســـی |
مـهـنـاز | شکوه ماه | دری / فارســـی |
مـهنـوش | (= ماه نوش ) ، ماه نوش - دارای زیبایی دائمی ، بسیار زیبا و ماندگار ، همچنین زیبا و شیرین | دری / فارســـی |
مـهــوش | زیبا مانند مهتاب | دری / فارســـی |
مهـیـن | بزرگ ، عظیم ، کبیر ، هنگفت | دری / فارســـی |
مـیـتـرا | الهه ی دوستی و مهر ، خدای آیین میترائیسم ، نام یکی از فرشتگان آیین زرتشت ، فرشته ی روشنایی و مهر . | دری / فارســـی |
میمــنه | سمت راست ، به راست ، چرخش به راست | عـــربی |
مـیمـونــه | مبارک ، موفق ، خوش شانس | عـــربی |
مـیـنا | جامی که با لاجورد و سنگ های قیمتی نقش و نگار شده باشد | دری / فارســـی |
مـیـنـو | بهشت برین ، فردوس ، سعادت ، خوشی | دری / فارســـی |
بیشتر بخوانید :
دیدگاه ها