
اسم پسر با پ
موقع گذاشتن اسم روی بچهها باید با دقت و رغبت به این کار پرداخت.لازم است توجه داشته باشیم که موردپسند بودن اسم توسط ما، متفاوت بودن آن، کمسابقه بودنش یا بیمعنایی اسم الزاما نمیتواند به سود کودک تمام شود.
علاوهبراین گاه معنای اسمی هم که برای کودک برمیگزینیم میتواند نتایج منفیای در آینده او بر جابگذارد؛ هرچند ممکن است وی آخرسر با اسمش کنار بیاید یا والدین از صداکردن او با آن نام احساس خوشایندی داشته باشند. فشارهایی را هم مجسم کنیم که یک کودک ممکن است به خاطر اسمش متحمل شود.
اسامی فارسی پسر با پ
اسم | معنی |
---|---|
پیمان | قراری که دو یا چند تن میگذارند تا کاری انجام دهند یا تعهدی نسبت به هم یا به کسی داشته باشند ؛ قرار، عهد. |
پیشرو | آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام؛ رهبر، پیشوا، مقتدا، آن که جلوتر از دیگران یا پیشاپیش آنان حرکت میکند، طلایه دار؛ پیش رونده. |
پیروز | غلبه کننده بر حریف در جنگ یا مسابقه؛ فرخنده، مبارک، خجسته؛ از صفات خداوند |
پیکان | نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه |
پایا | آنچه دیر میپاید، ماندگار، ثابت |
پاشا | (مخففِ پادشاه)، بزرگ؛ در امپراتوری عثمانی، لقب و عنوانی برای مقامات لشکری و کشوری و بعضا فرمانروا و حاکم هر یک از سرزمینهای وابسته. |
پارسان | (پارس + ان (پسوند نسبت))، منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس - نام روستایی در نزدیکی سیرجان. |
پارسیا | منسوب به پارسی، (منسوب به قوم پارس)؛ پارسی، اهل پارس، از مردم پارس. |
پارسا | آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند، پرهیزگار، زاهد، متقی، دیندار، متدین، مقدس؛ عارف، دانشمند. |
پاردیک | نام پدربزرگ ساسان به نوشته سنگ نوشته کعبه زرتشت |
پادرا | "پاد" به معنی سرزمین و '"را " (در اوستایی) به معنی شکوه و درخشش و روشنایی است، در مجموع سرزمین باشکوه، نگهبان آتش، مرکب از پاد به نگهبانی و محافظت + را به معنی نور و روشنایی |
پیرداد | داده پیر یا بچهای که در پیری داده شده |
پَیام | الهام، وحی؛ مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانهای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود. |
پهلوان | جنگجوی شجاع و زورمند؛ آنکه در امری سرآمد است؛ قوی هیکل و قوی جثه |
پویان | آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، روان؛ دونده، دوان، شتابان؛ جوینده؛ جستجو کننده. |
پویا | ویژگی آن که حرکت میکند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ آن که برای به دست آوردن چیزی میکوشد، دونده پی چیزی وجویندهی آن |
پولاد | فولاد؛ نام پهلوانی در زمان کیقباد. |
پوریا | پور به معنی پسر و پوریا به معنی پسر آریایی |
پندار | فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن |
پناه | پشتیبان، حامی، نگهبان. |
پِژواک | صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است. |
پِژمان | غمگین، دلتنگ، ناامید |
پرهان | لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان |
پایدار | دارای ثبات، ثابت، همیشگی؛ مقاوم، مقاومت کننده؛ پا برجا. |
پدرام | آراسته؛ نیکو؛ خوشدل، شاد؛ سرسبز وخرم؛ مبارک، فرخ، خجسته؛ شادی، خوشحالی. |
پُرسا | پرسنده، جستجوگر، پرسشگر. |
پرستش | (اسم مصدر از پرستیدن)، پرستیدن؛ خدمتکاری. |
اسامی اوستایی – پهلوی پسرانه با پ
- پرداد : نخستین آفریننده
- پرشان : رزمجو
- پرویز : پیروز، پیروزگر، فاتح؛ نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به «خسرو پرویز»
- پَشوتن : به معنی محکوم تن؛ در شاهنامه نام پسر گشتاسب و از یاران سوشیانت، فداکار؛ در روز رستاخیز، بر اساس روایتهای زرتشتی زرتشت از اهورامزدا برایش عمر جاودانی خواست.
- پورشسب : نام پدر زردشت
اسم کردی پسر که با حرف پ شروع میشوند
اسم | معنی |
---|---|
پَرژین | پرچین، حصار، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات. |
پایار | پایدار، مستحکم |
پادشا | حاکم |
پاداش | اجر کار خوب ، جزا |
پادار | ثابت |
پاپک | استوار، پدر کوچک، از شخصیت های شاهنامه |
پاپریک | نام گیاهی خوشبو |
اسم ترکی پسر با حرف پ
اسم | معنی |
---|---|
پیتین | نوشته. صفحه |
پوسان | مه. بوران |
پوْلاد | فولاد. محکم. سرد و گرم چشیده |
پوْزان | پاک کن |
پوْران | جوانه پای درخت. پاجوش. زشت |
پوْتال | فراوان |
پکین | مطمئن |
پایلام | پخش. توزیع |
پایلاق | عید. جشن |
پایداش | سهیم. شریک |
پایدا | مخرج (ریاضی) |
پایان | پارو |
پایات | پارو |
پایا | سرانه |
پانار | آتش فروزان |
پامپال | پیله ابریشم که در وسط بند ندارد. چاق |
پامپا | مو. گیسو |
پالتان | قورباغه |
پالامان | تیرک. پایه |
پالاز | نوعی زیرانداز نازک. زیرانداز. گونه ای قالیچه که پرز ندارد. بچه اردک. زیبا (برای جوان). کرّه گاومیش. پراکنده. شلخته. فندق گرد. بیماری که حالش وخیم باشد. سنگریزه. کلیه. قلوه |
پاشا | عالیترین مقام لشگری و کشوری در عثمانی (در سابق). رئیس. خان خانان |
پاسان | مه. گرفتگی. غبار |
پازان | گردن کلفت |
پارلاق | درخشان. نورانی. برّاق. شفاف. تابان. خیره کننده. فروزان. روشن. برجسته. نمایان |
پارلاش | درخشان |
پاردان | سلاح بلند |
پاتان | بچه خرس |
پارامان | دیوار گِلی. تکه تکه. دریده |
پاران | آتشی که روز قبل از عید برافروزند |
پاچان | ریشه کوچک و ظریف درخت |
پاتال | بیش از حد بزرگ |
پاتار | اردک نر |
پارتان | خشم. بهم ریخته |
پارخار | کومه. پشته |
پارخال | کیسه بسیار بزرگ. پلاسی که از طناب بافته شده |
اسم یونانی پسر با پ
پارسیس : شکل یونانی پارسی، ایرانی
پریام : در افسانه های قدیم یونان، آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد.
اسم آشوری پسر با پ
پاتیرا : فراوانی
بیشتر بخوانید :
۲۹۵ اسم دخترانه فارسی جدید به همراه معنی
۵۶ اسم گل برای انتخاب نام دخترانه
۱۳۰ اسم دخترانه پرطرفدار در ایران + معنی و فراوانی نام
۲۷۵ اسم دختر که با حرف آ شروع میشوند
اسامی پسرانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی پسرانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |