معنی ضرب المثل کره را روغن کرده !
حکایت ضرب المثل کره را روغن کرده !
در یک آبادی حاکم ظالم و ستمگری بوده که به رعیت بسیار سخت میگرفته، روزی حکم میکند که رعیتها جفتی دو من کره برای او بیاورند.
رعیت بینوا هم که چیزی در چنته نداشتند، هر چه فکر کردند چیزی به عقلشان نرسید. برای همین دست به دامن کدخدای ده شدند که نزد ارباب بروند و او را راضی کنند که از دادن کره معافشان کند.
کدخدا هم که میبیند ارج و قرب بالا دارد و مایه اعتماد و احترام رعایاست، میپذیرد و به نزد ارباب میرود.
کدخدا پس از آن نزد ارباب میرود و شرح میدهد که رعیت دستش خالی است و توان این را ندارند که کره بدهند، لطفی کن و آن را به ایشان ببخش.
ارباب که خوب حال رعیت را میدانست به کدخدا گفت هر چه فکر میکنم نمیتوانم تو را ناامید از در بیرون کنم، برو و به رعایا بگو، کره را به آنها بخشیدم. جفتی دو من روغن بیاورند.
کدخدا خوشحال و به این خیال که برای رعیت کاری کرده کارستان، نزد آنها رفت. جمعشان کرد و گفت: بروید دعا کنید به جانم، حالا هی بگویید کدخدا آدم بدی است. رفتم پیش ارباب و او راضی کردم که به جای دو من کره، دو من روغن به او بدهید!
از آن پس وقتی یک نفر برای کمک به دیگران کاری کند که به ضررشان تمام شود، میگویند: «کره را روغن کردی».
ضرب المثل هفت شهر عشق را عطار گشت یعنی چه ؟
ضرب المثل خر ما از کرگی دم نداشت یعنی چه ؟
ضرب المثل هر را از بر تشخیص نمی دهد یعنی چه ؟
ضرب المثل رفت داخل باقالی ها از کجا آمده است ؟
دیدگاه ها