دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
گلچین متن مداحی مولودی و سرود میلاد پیامبر (محمد رسول الله)
0
زمان مطالعه: 17 دقیقه
جدیدترین متن و شعر مداحی مولودی تولد آخرین پیامبر (محمد رسول الله)، متن مداحی مولودی ولادت پیامبر اکرم (صل الله)، گلچین متن مداحی مولودی و سرود میلاد پیامبر (محمد رسول الله)

جدیدترین متن و شعر مداحی مولودی تولد آخرین پیامبر (محمد رسول الله)

متن مداحی مولودی ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم

نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم

حروف شمسی خود با ستاره بنویسم

توان گرفته ام از یک عصاره بنویسم

عصاره ای که زمین و زمان به نامش بود

اگر غلط نکنم عرش، مست جامش بود

در آن زمان که بشر محو بت پرستی بود

تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود

بقای نسل به تدریج رو به پستی بود

بنای بتکده ها حُکم چیره دستی بود

یکی رسید که توحید، کوله بارش بود

"بگو خداست احد" این فقط شعارش بود

به گوش باش خداوندگار گمراهی

رسیده است سحر در پسِ شب واهی

وزیده است نسیم خوش سحرگاهی

به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی

خبر رسیده که موسی به نیل آمده است

بزن کنار دوباره خلیل آمده است

خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید

به خلق جاذبه ی روی عشق می نازید

خجالت از نَفَس سرد ماه می بارید

به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید

خدا به چهره ی او دین راستین می گفت

به آفرینش خود، باز آفرین می گفت

به سردی نَفَس آدمی حرارت داد

زمینِ خشکِ هوسِ باز را طراوت داد

به ذات گمشده ی عاشقی کرامت داد

به مادّیّت این خاک، معنویّت داد

برای کسب شرابش زمین سبو می شد

جهان به یُمن قدم هاش زیر و رو می شد

دو دست آمنه امشب ستاره باران بود

به دور مهد نگاهش نگاه جانان بود

شکست خورده ی این روزگار، شیطان بود

و جبرییل ز عرش خدا رجزخوان بود :

دوباره بر همه حجّت، تمام خواهد شد

چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد

شاعر : حمید رمی

بیشتر بخوانید::

زیباترین متن مولودی ترکی میلاد رسول اکرم

متن مولودی ترکی ولادت امام جعفر صادق (ع)


متن مولودی جدید ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله) و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

امشب دوگل دمیده در مکه و مدینه؟

یا سر زده سپیده در مکه و مدینه

مرغان نغمه‌خوان باغ بهشت خواندند

امشب دو گل دمیده در مکه و مدینه

ای تشنگان رحمت از حق نسیم رحمت

بر خاکیان وزیده در مکه و مدینه

چشم ملائک حق جز شور و شادمانی

چیزی دگر ندیده در مکه و مدینه

یزدان بر آسمان علم و رسالت خود

خورشید آفریده در مکه و مدینه

یک‌سو نبی اکرم یک‌سو امام صادق

اینک ز ره رسیده در مکه و مدینه

از آن دو پیک رحمت عرش خدای رحمان

حمد خدا شنیده در مکه و مدینه

با یک مرام و ایده حق امشب آفریده

دو رهبر عقیده در مکه و مدینه

از بس دلم هوائی شد در هوای آنها

مرغ دلم پریده در مکه و مدینه

با سائلان بگوئید دست کرامت حق

خوانی بزرگ چیده در مکه و مدینه

خنده نشست بر لب تا ای «وفائی» از عرش

گفتند گل دمیده در مکه و مدینه

شاعر : سید هاشم وفایی

بیشتر بخوانید::

گلچین متن مداحی مولودی و سرود ترکی ولادت با سعادت رسول اکرم

متن مولودی ولادت پیامبر و امام صادق از محمود کریمی


متن ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله) و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

امشب وجود را شرف دیگر آمده

در جلوه آن جمال خدا منظر آمده

در شام تیره مهر جهان گستر آمده

دوران تیره گیّ و ستم بر سر آمده

بر جنّ و انس و حور و ملک رهبر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

عالم محیط جلوۀ دادار سرمد است

ملک وجود یکسره خلد مخلّد است

هر سو که رو نهید عیان حسن احمد است

در جلوه آفتاب جمال محمّد است

از آفتاب بر همه روشنتر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

امشب رسل رسول خدا را صدا زنند

هر یک دم از ثنای محمّد جدا زنند

دست دعا به دامن آن مقتدا زنند

بت ها به کعبه دم ز رسول خدا زنند

گویند بت شکن ر سوی داور آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای بت گران ترانۀ توحید سر دهید

این مژده بر تمامی نسل بشر دهید

از لحظۀ شکستن بت ها خبر دهید

پیغام از ولادت پیغامبر دهید

ظلمت رها کنید که روشنگر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آفتاب جلوه نمایی مبارک است

ای حسن غیب پرده گشایی مبارک است

ای بزم شب فروغ خدایی مبارک است

ای بردگان طلوع رهایی مبارک است

دوران زورگویی و طغیان سر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

خوبان روزگار حقیر محمّدند

خورشید و ماه هر دو اسیر محمّدند

پیغمبران تمام بشیر محمّدن

یک جلوه از جمال منیر محمّدند

او آفتاب و خیل رسل اختر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آمنه تو خود صدف درّ سرمدی

زین رتبه بر زنان دو عالم سرآمدی

بنت وهب نه، مام گر امّی احمدی

اینک به خود ببال که امّ المحمّدی

هستی محیط نور از این گوهر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

این است آنکه بتکده زیر و زبر کند

زانگشت خویش معجز شق القمر کند

خود را تمام عمر چراغ بشر کند

شام سیاه عالمیان را سحر کند

در دامن تو مهرِ جهان پرور آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای مکّه بر تو نور محمّد خجسته باد

بتهایِ شرک با تبر او شکسته باد

پیوند کفر با نفسِ او گسسته باد

دستِ ستمگران جهانخوار بسته باد

دستی که دادِ عدل ستاند بر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

پیدایش دو آیت سرمد مبارک است

یک صبح را دو عید مؤّید مبارک است

در تیرگی تجلّی احمد مبارک است

میلاد ابن محمّد مبارک است

درّی الهی از صدف دیگر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

در چشم علم مشعل روشنگر است این

استاد کل ولّی خدا جعفر است این

آئینۀ حقیقتِ پیغمبر است این

معصومِ هشتم است و ششم رهبر است این

آری خدای را ششمین مظهر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

ما را بود هماره ره و رسمِ جعفری

مشی و مرام جعفری و عشق حیدری

داریم بر تمام ملل مجد و سروری

با چارده چراغ نمودیم رهبری

"میثم" در این مسیر ثنا گستر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

شاعر : غلامرضا سازگار

بیشتر بخوانید::

متن مولودی ولادت پیامبر و امام صادق از مداحان معروف اهل البیت

جدیدترین متن مولودی ولادت پیامبر و امام صادق از حسین طاهری


متن مدح ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت

ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت

هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت

هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت

پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت

حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت

در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را

در وصف تو می خوانم ماکان محمد را

خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند

تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند

جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند

بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند

حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند

حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند

با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را

فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم iرا

ای روح قدس را بال از طایر اقبالت

آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت

این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت

خادم شده جبریلت سائل شده میکالت

حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت

شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت

احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد

روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد

بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو

قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو

مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو

قانون نبوت را قاضی تو و داور تو

خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو

ما ذره ناچیز و خورشید منور تو

ای در همه جا با ما از خویش مران ما را

چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا

تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی

تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی

تو آینه حقی تو صاحب آئینی

تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی

دارنده و الیلی آرند و التینی

مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی

تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در

زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر

طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو

بشکافته دریا را موسی به عصای تو

بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو

از چاه برون آمد یوسف به دعای تو

داود ز بورش را خوانده به نوای تو

یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو

داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد

زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد

ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را

ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را

دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را

جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را

قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را

لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را

ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو

گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو

ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو

ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو

سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو

با وحی کند پرواز کعراج خیال تو

مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو

ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو

فرمانده افلاکی ماه کره خاکی

چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی

ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم

ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم

خار تو گل عالم خاک تو گل آدم

هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم

لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم

برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم

نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی

چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی

ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت

ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت

سوگند به رخسار خونین و دل تنگت

با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت

کفار جهان با هم دارند سر جنگت

آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت

جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان

یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن

بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین

پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین

آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین

هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین

گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین

فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین

بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده

تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده

ای دست احد ما را با هم ید واحد کن

بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن

پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن

در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن

سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن

وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن

اجرای کمال دین در همت ما باشد

احیای همه عالم در وحدت ما باشد

تا چند ستمکاری از دشمن دون آید

ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید

وز دیده این امت درد فریاد درون کن

ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید

از سینه اهل درد فریاد درون آید

ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید

پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد

تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد

شاعر : غلامرضا سازگار

بیشتر بخوانید::

متن مولودی ولادت پیامبر و امام صادق از امیر عباسی

متن مولودی ولادت پیامبر و امام صادق از میثم مطیعی


شعر سرود میلاد حضرت پیامبر اکرم (صلی الله)

آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید

جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است

بشنود مدح تو را با هیجان می آید

می رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه

با نفس های الهی تو جان می آید

بسکه در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است

ریگ هم در کف دستت به زبان می آید

هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ ست

قبله‌ی عزت و ایمان به جهان می آید

با قدوم تو برای همه‌ی اهل زمین

از سماوات خدا برگ امان می آید

نور توحیدی تو در همه جا پیچیده ست

از فراسوی جهان عطر اذان می آید

عرش معراج سماوات شده محرابت

ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالمتابت

خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد

نور توحید به قلب بشر ارزانی شد

خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش

قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد

ذکر لب های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است

عرش با نور نگاه تو چراغانی شد

قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند

نورت آئینه‌ی آئین مسلمانی شد

به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد

هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد

خواستم در خور حسن تو کلامی گویم

شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد

«از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»

جنتی از همه‌ی عرش فراتر داری

تو که در دامن خود سوره‌ی کوثر داری

دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است

چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری

جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالم را

در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری

عالم از هیبت تو، شوکت تو سرشار است

اسداللهی چون حضرت حیدر داری

حسنین اند روی دوش تو همچون خورشید

جلوه‌ی نورٌ علی نور ، مکرر داری

اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند

روشنی بخش جهان، قبله‌ی دنیا هستند

ای که در هر دو سرا صبح سعادت با توست

رحمت عالمی و نور هدایت با توست

چشم امید همه خلق و شکوه کرمت

پدر امتی و اذن شفاعت با توست

با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نیست

آنکه دارد به دلش نور ولایت، با توست

بی ولای علی این طایفه سرگردانند

دشمنی با وصی ات، عین عداوت با توست

باید از باب ولای علی آید هر کس

در هوای تو و در حسرت جنت با توست

سالیانی ست دلم شوق زیارت دارد

یک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست

کاش می شد سحری طوف مدینه آنگاه

نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله

شاعر : یوسف رحیمی

بیشتر بخوانید::

جدیدترین متن مولودی ولادت پیامبر و امام صادق از سید رضا نریمانی

11 متن مداحی مولودی ولادت امام جعفر صادق


متن مداحی مولودی ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

از بام و درِ کعبه به گردون رسد آواز

کامشب درِ رحمت به سماوات شده باز

بت های حرم در حرم افتاده به سجده

ارواح رسل راست هزاران پرِ پرواز

کعبه زده بر عرش خدا کوس تفاخر

مکه شده زیبا و دل افروز و سرافراز

جا دارد اگر در شرف و مجد و جلالت

امشب به سماوات کند خاک زمین ناز

از ریگ روان گشته روان چشمة توحید

یا کوه و چمن باز چو من نغمه کند ساز

دشت و دَر و بحر و بَر و جنّ و بشر و حور

همه گشتند هم آواز در مدح محمد

هر ذرة کوچک شده یک مهر جهان تاب

هر قطرة ناچیز چو دریا کند اعجاز

جبریل سر شاخة طوبی چو قناری

در وصف محمد لب خود باز کند باز

جبریل چه آرد؟ چه بخواند؟ چه بگوید؟

جایی که خداوند به قرآن کند آغاز

خوبان دو عالم همه حیران محمد

یک حرف ز مدحش شده:"ما کانَ محمد"

این است که برتر بود از وهم، کمالش

جز ذات الهی همه مبهوت جلالش

رضوان شده دلدادة مقداد و ابوذر

فردوس بود سائل درگاه بلالش

والله قسم نیست عجب گر لب دشمن

چون دوست ز هم بشکفد از خُلق و خصالش

هرگز به نمازی نخورد مهر قبولی

هرگز، صلوات ار نفرستند به آلش

بی رهبریش خواهد اگر اوج بگیرد

حتی ملک العرش بسوزد پر و بالش

یوسف ببرد حسن خود از یاد، گر او را

یک منظره در خاطره افتد ز خیالش

این است همان مهر درخشنده که تا حشر

یک لحظه به دامن نرسد گرد زوالش

گل سبز شود از جگر شعلة آتش

در وادی دوزخ فتد ار عکس جمالش

چون ذات خدای ازلی لیس کمثله

باید که بخوانیم فراتر زمثالش

ایجاد بود قبضه ای از خاک محمد

افلاک بود بسته به لولاک محمد

ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت

دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت

هم بام فلک پایگه قدر و جلالت

هم چشم ملک خاک قدم¬های سپاهت

عیسی به شمیم نفست روح گرفته

دل بسته دو صد یوسف صدّیق به چاهت

دلهای خدایی همه چون گوی به چوگان

ارواح مکرّم همه درماندة جاهت

از عرش خداوند الی فرش، به هر آن

هستند همه عالم خلقت به پناهت

دائم صلوات از طرف خالق و خلقت

بر روی سفید تو و بر خال سیاهت

زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی

تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت

سوگند به چشمت که رسولان الهی

هستند به محشر همه مشتاق نگاهت

زیبد که کند ناز به گلخانة جنت

خاری که شود سبز در اطراف گیاهت

این نیست مقام تو که آدم به تو نازد

والله که خلّاق دو عالم به تو نازد

صد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیم

هر سو نگریدیم گل روی تو دیدیم

هرجا که نشستیم به خاک تو نشستیم

هر سو که پریدیم به بام تو پریدیم

عطر تو پراکنده شد از هر نفس ما

هر گه به سر زلف سخن شانه کشیدیم

زآن روز که گشتیم ز مادر متولد

از مأذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیم

مرگی که به پای تو بود زندگی ماست

ماییم که در موج عزا عید سعیدیم

تا بودن ما نام محمد به لب ماست

روزی که نبودیم به احمد گرویدیم

آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز

آغوش گشودیم، وصالش طلبیدیم

زآن باده که در سورة زیبای محمد

اوصاف ورا گفته خداوند چشیدیم

آن باده که از ساغر فیض ازلی بود

سرچشمة آن کوثر و ساقیش علی بود

روزی که عدم بود و عدم بود و عدم بود

نه ارض و سما بود، نه لوح و نه قلم بود

تسبیح خدا در نفس پاک محمد

لب های علی هم سخن ذات قِدَم بود

روزی که گلِ آدم خاکی بسرشتند

آدم به تولای علی صاحبِ دم بود

از خاک قدمهای علی کعبه بنا شد

او را نتوان گفت که نوزاد حرم بود

روزی که کرم بود دُری در صدف غیب

والله علی قبلة ارباب کرم بود

بر قلب علیu علم خدا از دل احمد

چون سیل خروشنده روان در دل یم بود

در بین رسولان که به عالم عَلَم استند

نام نبی و نام علی هر دو عَلَم بود

در جوف نبی دید نبی حمد خداوند

با نعت وی و مدح علی ذکر صنم بود

بالله تجلای نبی مطلع الانوار

والله تولای علی فوق نعم بود

خلقت چو خدا خالق بخشنده ندارد

خالق چو نبی و چو علی بنده ندارد

شاعر : مهدی محمدی

بیشتر بخوانید::

متن های جدید مولودی ولادت محمد رسول الله

داستان کودکانه ولادت پیامبر

37 شعر برگزیده ولادت پیامبر و امام صادق


شعر تولد حضرت رسول اکرم (صلی الله)

ای آفتاب چهره ی تو رشکِ آفتاب

داری به رخ ز نور الهی همی نقاب

ای ماورای عقل بشر قدر و شأن تو

ای در مقام و مرتبه،"لولاک" را خطاب

نور تجلّیات خدایی به ساق عرش؛

ای آمده ز چشمه ی افلاک، درّ ناب

حقّا وساطت تو شده وحی را دلیل

تنها وجود تو شده مظروفِ این کتاب

ای وسعت وجود تو آیینه ی جمال

هرچه به جز جلال الهیت چون سراب

شأن تو در "دَنیٰ فَتَدَلّیٰ فَقٰابَ قَوْس"

از چشم عارفان دو عالم ربوده خواب

تو آمدی و کاخ شهان گشت زیر و رو

افتاد،ولوله به دل و جان شیخ و شاب

قبل ازتو بوی خوش نشنیدی کسی به دهر

آوردی از جنان به جهان،عطر مشک ناب

فردا که ز آفتاب جزا نیست مأمنی

لطف تو می شود به سر امّتت سحاب

همچون علی که گفته "عَبیدِ محمّدم"

ما از دو عالم عشق تو کردیم انتخاب

با هرنبی اگر چه نهان بود مرتضی

بهر تو کرد جلوه خدا، با ابوتراب

بیست وسه سال از لب تو امّتت شنید

راه علیست راه "مَعَ الحَق ّ"، ره ثواب

شاعر : وحید دکامیان



این مطلب چقدر مفید بود ؟
 

    دیدگاه ها

    اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !

    
    hits