دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
اشعار در وصف رحلت پیامبر برای روضه و نوحه سینه زنی
2
زمان مطالعه: 17 دقیقه
گلچین اشعار نوحه و روضه رحلت پیامبر، اشعار در وصف رحلت پیامبر برای روضه و نوحه سینه زنی، شعر روضه و نوحه رحلت پیامبر رسول الله

گلچین اشعار نوحه و روضه رحلت پیامبر

مداحی رحلت حضرت رسول الله

نور دلگرمی ما چشمه خورشیدی ما

نرو از خانه همسایه تجریدی ما

نرو ای جان علی دلبر توحیدی ما

سوره حمد خدا سوره تمجیدی ما

نرو که دست به دامان عبایت شده ایم

سوره حمدی و مشغول ثنایت شده ایم

بخدا هیچ گلی مثل شما خار ندید

هیچ کس مثل شما اینهمه آزار ندید

اینهمه دور و بر شانه خود بار ندید

سر شکستن وسط کوچه و بازار ندید

سر تو بسکه شکسته است؛ دلم میشکند

قامتت بسکه شکسته است ؛ قدم می شکند

پدر آن روز همان جنگ احد یادت هست

گذر ازحادثه تنگ احد یادت هست

آن وفاداری کم رنگ احد یادت هست

مرد پیمان شکن ننگ احد یادت هست

پشت این در بخدا بوی اُحُد می آید

بوی دود است که از سوی احد می آید

مردم شهر رسیده اند به تو سر بزنند

دست بر دامن الطاف پیمبر بزنند

مثل جبریل در خانه تو پر بزنند

یادشان هست که بر خانه تو در بزنند

یادشان هست که این خانه پر از تاویل است

بیت وحی است و پر از بال و پر جبریل است

چشمهایت نگرانند برای چه کسی

گریه میریزی از اینجا به هوای چه کسی

زیر لب زمزمه داری به نوای چه کسی

در سرت هست بگو کرببلای چه کسی

چشمهای نگران تو به در خیره شدند

به علی و به حسین و به حسن خیره شدند

چشم واکن که دو چشمان ترت آمده است

چشم وا کن پسر خونجگرت آمده است

جگر سوخته ی شعله ورت آمده است

پسر بی حرمت دور و برت آمده است

در سرش هست که روزی به فدایم بشود

بین یک کوچه باریک عصایم بشود

دور چشمت چقدر چشمه زمزم داری

به گمانم به سرت شور محرم داری

غصه بردن انگشتر خاتم داری

غصه غارت شدن چادر مریم داری

وعده ما سر گودال اباعبدالله

بر سر نیزه به دنبال اباعبدالله

گریه کردی و به چشمان ترم بوسه زدی

چقدر یکسره بر بال و پرم بوسه زدی

چقدر بر رخ و بر دست و سرم بوسه زدی

هی به دیوار و در و دور و برم بوسه زدی

اینهمه جان علی پیش حسن گریه نکن

اینقدر بر پسر سوم من گریه نکن

بعد تو دست به دیوار علی می گیرم

دست بر کعبه دلدار علی می گیرم

خار از دیده خونبار علی می گیرم

ریسمان از سر و رخسار علی می گیرم

تو دعا کن پسر بی کفنم را نکشند

بین آن کوچه الهی حسنم را نکشند

رحمان نوازنی

بیشتر بخوانید::

۱۶ متن و داستان پامنبری رحلت پیامبر برای گریز روضه

پیامهای تلگرامی و واتس اپی رحلت پیامبر رسول الله


اشعار وفات پیغمبر اسلام برای مداحی

حرف از وصیت های آخر میزنی بابا

از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا

این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار

حرف از وصیت های مادر میزنی بابا

دل شوره داری ، از نگاهت خوب می فهمم

داری گریزی به غمِ در میزنی بابا

زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست

هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا

یکروز می بینی مرا بین در و دیوار

یکروز می آیی به من سر میزنی بابا

گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو

پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو

محمد بختیاری


رحلت نبی مکرم اسلام

هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول

اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول

عالم هنوز تشنه ی درک حضور توست

أرض و سماست در طلبت أیها الرّسول

روشن شده است تا به ابد عالم وجود

از سجده ی نماز شبت أیها الرّسول

تو می روی و در دل هر کوچه جاری اَست

عطر متانت و ادبت أیها الرّسول

آماده ی سفر شدی و با وصیتت

جانها اسیر تاب و تبت أیها الرّسول

گفتی رضای فاطمه شرط رضای توست

خشم خداست در غضبت أیها الرّسول

اما تو چشم بستی و یک شهر درد و داغ

شد سهم یاسِ جان به لبت أیها الرّسول

اجر رسالت تو ادا شد ولی چه زود

بی تو نصیب فاطمه شد چهره ای کبود

یوسف رحیمی

بیشتر بخوایند::

پیامهای سالروز رحلت پیامبر اکرم (ص)

متن مداحی رحلت پیامبر از حاج محمد طاهری


نوحه سینه زنی حضرت رسول الله ص

بروی داغ بدی بر جگرم می ماند

اشک در حلقه چشمان ترم می ماند

من گل یاس بهشتم بروی می سوزم

تو بمانی به برم برگ و برم می ماند

بودن محسن من در گرو بودن توست

پدرم تو که بمانی پسرم می ماند

خنده ام خنده وصل است ولی ای بابا

بعد من ناله ی در پشت درم می ماند

چادرم می ماند پیرهنم می ماند

بین کوچه اثر بال و پرم می ماند

سرخی بوسه میخ در و سیلی روی

گرمی بوسه تو ای پدرم می ماند

غصه از بابت حیدر نخوری بعد از من

زینبم پشت سر همسفرم می ماند

زینبم هست که در کرب و بلا بعد حسین

سر پناه همه اطفال حرم می ماند

محمد بیابانی


مرثیه زبان حال حضرت رسول الله ص

دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکند

بیش از این گریه نکن قلب خدا می شکند

رحم کن بر دل خود آب شدی از گریه

بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند

تا که نشکسته قدت راه برو در بر من

که پس از رفتن من دیده بلا می شکند

باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا

حیف یک روز کسی دست تو را می شکند

تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو

حرمت شیر خدا را همه جا می شکند

کودکانت همه در پشت سرت می لرزند

که در خانه به یک ضربه ی پا می شکند

می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی

ضربه ای می رسد و آینه را می شکند

بس که دنبال علی روی زمین می افتی

دل جدا سینه جدا شانه جدا می شکند

سبتین

بیشتر بخوایند::

پیامهای سالروز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)

متن سلام دادن به امام رضا (آمدم ای شاه پناهم بده)


حضرت محمد ص

گرفته بوی شهادت شب وفاتش را

بیا مرور کن ای اشک خاطراتش را

مورخان بنوشتند با سرشک یتیم

هجوم درد به سر تا سر حیاتش را

سه سال شعب ابیطالب و شکنجه و ظلم

چقدر مرگ خدیجه فسرد ذاتش را

چه سنگ ها که بر آیینهُ وجودش خورد

چه طعنه ها که ابوجهل زد صفاتش را

برای غارت جانش قریش خنجر بست

ولی خدای علی خواسته نجاتش را

دلش چو ماه شکست و دو نیم شد اما

ندید سبزی یِ باران معجزاتش را

حرا شروع رسالت غدیرخم پایان

ادا نمود تمامی یِ واجباتش را

و بعد غیر علی هر که رفت در محراب

شنید نعرهٔ لا تقربوا الصلاتش را

میثم مؤمنی نژاد ​



زبان حال حضرت زهرا س رحلت حضرت رسول ص

حس میکنم رفتار تو تغییر کرده

این روزها کردار تو تغییر کرده

هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من

می آیی و گفتار تو تغییر کرده

یک فاطمه میگویی و دلشوره دارم

چون نحوه ی دیدار تو تغییر کرده

چیزی شده ای سایه ی روی سر من؟

مهمانی این بار تو تغییر کرده

چیزی شده ؟ با مرتضای من چه گفتی؟

این روزها سردار تو تغییر کرده

حس میکنم مانند یک ابر بهاری

بابای از گل بهتر من گریه داری

بابا مگرنه اینکه هستم محرم تو

هستم همیشه مونس تو همدم تو

حالا بگو دیگر چرا حالت گرفته ست

هستم شریک درد و آه و ماتم تو

بابا به قربان تو و موی سپیدت

بابا به قربان تو و قد خم تو

ای کاش می مردم نمیدیدم پدرجان

چشمان خیس و گریه های نم نم تو

میگویی از دلتنگی و دیدار مادر

ماندم چگونه تا کنم با این غم تو

سنی ندارم من یتیمی سخت باشد

بابا دعا کن دخترت خوشبخت باشد

بابا دعاکن ماتمی دیگر نبینم

بعد از تو مظلومیت حیدر نبینم

دعوا سر حق و حقوق و جانشینی

دعوا سر عمامه و منبر نبینم

بابا دعاکن مرتضی را دست بسته

مستاصل و درمانده و مضطر نبینم

بابا دعاکن در تمام طول عمرم

برسینه ی خود جای میخ در نبینم

یا لااقل در راه برگشتن به خانه

سنگ صبورم را به چشم تر نبینم

بابا برو سه ماه دیگر میرسم من

با چادرخاکی بر سر میرسم من

علیرضا خاکساری

بیشتر بخوانید::

جدیدترین متن روضه رحلت پیامبر (محمد رسول الله)

متن مداحی ترکی رحلت پیامبر (محمد صل الله)


غزل مصیبت حضرت محمد ص

رفتی و بی تو راحتی از ما گریخته

شادی ز قلب فاطمه بابا گریخته

امّت دگر ز خانه ما پا کشیده اند

چندان که خنده از لب زهرا گریخته

وضع مدینه هم ز خیانت عوض شده است

آن عطر مهر و عاطفه زین جا گریخته

زخم زبان زنند به ما جای تسلیت

از این گروه روح تسلّا گریخته

همسایگان ز گریه مرا سرزنش کنند

شادی ز ما و رحم از این ها گریخته

حتی بِلال هم به علی سر نمی زند

او هم ز سوء واقعه گویا گریخته

توحید



رحلت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی ص

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

گویا که وقت رفتن بابا رسیده است

حق داری از غمش به سرو سینه می زنی

چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است

در روز آخرش چه شده این چنین نبی

جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است

بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند

اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است

برگو که مرتضی چه شنیده کنار او

رنگش چنین زطرح مسائل پریده است

اینجا همه برای شما گریه می کنند

چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است

این روزها به پشت در خانه ات مرو

گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است

جان حسین و جان حسن جان مرتضی

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

کمال مؤمنی


اشعار رحلت حضرت رسول ص

در ماتم فراق پدر گریه میکنم

همراه شمس و نجم و قمرگریه میکنم

شب ها و روزها زغمش مویه میکنم

تا آخرین توان بصر گریه میکنم

خواب شبانه ازسر زهرا پریده است

مانند شمع تا به سحر گریه میکنم

داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر

با لحن جانگدازی اگر,گریه میکنم

پیغمبر طوایف اهل بکاء شدم

قدر تمام اشک بشر گریه میکنم

خشکد اگر که چشمه ی اشکم دوباره من

با دیده های سرخ جگر گریه میکنم

وحید قاسمی

بیشتر بخوانید::

متن مداحی ترکی رحلت پیامبر و شهادت امام حسن (ع)

غمگین ترین متن مداحی ترکی رحلت پیامبر صل الله



حضرت محمد مصطفی ص

آمدی با تجلّی توحید

به زمین آوری شرافت را

ببری از میان این مردم

غفلت و کفر و جاهلیت را

...

ولی افسوس عدّه ای بودند

غرق در ظلمت و تباهی ها

در حضور زلال تو حتّی

پی مال و مقام خواهی ها

...

سال ها در کنار تو امّا

دلشان از تب تو عاری بود

چیزی از نور تو نفهمیدند

کار آن ها سیاهکاری بود

...

در دل این اهالی ظلمت

کاش یک جلوه نور ایمان بود

بین دل های سخت و سنگیِ‌شان

اثری از رسوخ قرآن بود

...

چه به روز دل تو آورده

غفلت نا تمام این مردم

در دل تو قرار ماندن نیست

خسته ای از مرام این مردم

...

آخرین روزها خودت دیدی

فتنه ای سهمگین رقم می خورد

و شکوه سپاه پر شورت

باز با خدعه ها به هم می خورد

...

پیش چشمان گریه پوشت باز

بیرق ظلم را علم کردند

ساحتت را به تهمت هذیان

چه وقیحانه متهم کردند

...

لحظه های وداع تو افسوس

دل نداده کسی به زمزمه ات

یک جهان راز و یک جهان غم داشت

خنده ی گریه پوش فاطمه ات

...

بعد تو در میان اصحابت

چه می آید به روز سیره ی تو

می روی و غریب تر از پیش

بین نامردمان عشیره ی تو

...

خوش به حال ستارگانی که

با طلوع تو رو سپید شدند

از تب فتنه در امان ماندند

در رکاب شما شهید شدند

...

می روی و در این غریبستان

بی تو دق می کنند سلمان ها

دست های علی و زخم طناب

وای از این ظاهراً مسلمان ها

...

راه توحیدی ولایت را

همگی سد شدند بعد از تو

جز علی و فدائیان علی

همه مرتد شدند بعد از تو

...

حیف خورشید من به این زودی

حرف هایت ز یاد می رفت و ...

در کنار سقیفه ی ظلمت

هستی تو به باد می رفت و ...

...

شاهدی این همه مصیبت را

این غم و درد بی نهایت را

آه اما کسی نمی شنود

غربت سرخ ناله هایت را:

...

چه شده از بهشت روشن من

این چنین بوی دود می آید

از افق های چشم مهتابم

ناله هایی کبود می آید

...

این همان کوثر است ای مردم

پس چه شد حرمت ذوی القربی

آه آیا درست می بینم

آتش و بال چادر زهرا

...

آه تنها سه روز بعد از من

اجر من را چه خوب ادا کردید

بر سر یاس دامن یاسین

بین دیوار و در چه آوردید

...

غربت تو هنوز هم جاری‌ست

قصّه ی تلخ خواب این مردم

منتظر در غروب بی یاری ‌ست

سال ها آفتاب این مردم

یوسف رحیمی



مصیبت حضرت رسول اکرم

ملکوت نگاه بارانیت

راوی یک مدینه اندوه است

سالیانی است از غم غربت

خاطر خسته‌ی تو مجروح است

...

این اهالی ظلمت دنیا

مردمان قبیله‌ی وهمند

در سلوک هدایت و رحمت

اشتیاق تو را نمی فهمند

...

ماتم این شکنجه های کبود

غصه ها بی مجال پیرت کرد

سینه‌ی غرق نور و سنگ ستم

داغ چندین بلال پیرت کرد

...

بی کسی خو گرفته بود آقا

با اهالی شعب دلتنگی

می شکستی چنان غریبانه

در حوالی شعب دلتنگی

...

دیده هر دم غروب عام الحزن

چشم بارانی و پُر ابرت را

تو چه کردی در این غریبستان

که خدا می ستود صبرت را

...

با عمو در دل پریشانت

حس آرامش عجیبی بود

آه دیگر پس از ابوطالب

مکه زندان بی شکیبی بود

...

داغها یاس بیقرارت را

در غم خود سهیم می کردند

مادری را به عرش می‌ بردند

دختری را یتیم می کردند

...

ماه عالم بگو چه آورده

به سر تو محاق خاکستر

دختر تو چقدر دلخون شد

بر سرت ریخت داغ خاکستر

...

خوب دیدی میان این مردم

دم به دم جوشش عواطف را

بوسه‌ی سنگ و زخم پیشانیت

غصه پر کرده بود طائف را

...

قلبتان را چقدر می آزرد

داغدار غم اُحد بودن

زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها

خسته از همرهان خود بودن

...

ناگهان بر تن تو گل کردند

زخمها لاله ها شقایقها

لب و دندان تو شده مجروح

آخر از لطف این منافقها

...

چه کشیدی در آن غروبی که

تن مجروح حمزه را دیدی

دلت آقا کدام سو می رفت

بر دلش زخم نیزه را دیدی

...

دید خیبر که گفتی آزاده

آب را بر کسی نمی بندد

گرچه از فرقه‌ی یهودی ها

به اسیران کسی نمی خندد

...

همه دیدند روز خندق هم

رحم و آزادگی شعارت بود

در مرام تو پیکر کشته

ایمن از غارت و جسارت بود

...

بر سر و سینه و گلوی حسین

بوسه هایت چقدر معروف است

روضه خوان را ببخش آقا جان

روضه از این به بعد مکشوف است

...

با تماشای قد و بالایش

از نگاه تو آرزو می ریخت

آه ، ناگاه اگر زمین می خورد

آسمان بر سرت فرو می ریخت

...

پیش چشمت محاصره کردند

پیکر ماه بی پناهت را

خوب تکریم کرد امت تو

نیزه در نیزه بوسه گاهت را

...

زینت شانه های تو حالا

شده پامال نعل مرکب ها

آیه آیه، ورق ورق، پرپر

ارباً اربا، مقطع الأعضا

...

سر خورشید غرق خونت را

روی نیزه ببین چهل منزل

بارش سنگ ها چه خواهد کرد

با لبی نازنین چهل منزل

...

خون او خون تازه ای جوشاند

در رگ دین و مکتبت آقا

تا ابد شور نهضتش باقی‌ست

تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا

یوسف رحیمی

بیشتر بخوانید::

کلیپ مداحی رحلت پیامبر از حاج میثم مطیعی

پیامهای شهادت امام حسن مجتبی (ع) و رحلت آخرین پیامبر خدا



اشعار مصیبت حضرت رسول اکرم

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی

فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی

یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی

یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی

بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین

دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی

میخواستی سفارش حقِ علی کنی

امّا چه فایده که تو یاور نداشتی

عمری برای اینکه هدایت شوند خلق

در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی

وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم

در عرش میشنیدی و باور نداشتی

رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس

تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی

مسمار داغ بود و لب از سینه برنداشت

آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی

پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا

از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی

وقتی عدو محاسن او را گرفته بود

از ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی

زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو

زیرا که تابِ بوسۀ حنجر نداشتی

قاسم نعمتی



نوحه سینه زنی حضرت رسول ص

داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم

لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

یا ایّها الرّسول بدون دعای تو

از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم

یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود

ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم

بی حب خاندان تو در خانه ی کرم

جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم

ما امت توأیم و علی هم کنار توست

آیینه ات نبود نمایان نمی شدیم

ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم

ور نه شبیه نم نم باران نمی شدیم

هم ناله های امشب مولای امتیم

ما سوگوار رحلت بابای امتیم

در جان مسلمین چو آذر گذاشتند

بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند

آه از نهاد اهل ولایت بلند شد

بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند

آقای من بزرگ قبیله ز داغ تو

بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند

هستی گریست تا نوه هایت رسیده و

با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند

تو باغبان امتی و جای اجر تو

یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند

با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد

داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند

در کوچه ها غرور علی را کسی شکست

در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست

مسعود اصلانی



متن نوحه برای مداحی رحلت آقا رسول الله ص

بسکه از آه، دل شعله ورت می سوزد

با تماشای تو قلب پدرت می سوزد

ای جگر گوشه ی من شعله مزن بر جگرم

جگرم سوخت ز بسکه جگرت می سوزد

زودتر از همه پیش پدرت می آیی

زودتر از همه شمع سحرت می سوزد

بعد من هرچه بلا هست سرت می آید

بعدمن وای که پا تا به سرت می سوزد

زیر پرهای تو آرام گرفتم بابا

حیف از شعله ی در بال و پرت می سوزد

گاه در کوچه ای از درد زمین می افتی

گاه از ضرب کسی چشم ترت می سوزد

گاه یک نقش به یک روی تو جا می گیرد

گاه یک زخم به روی دگرت می سوزد

گاه در پشت در خانه ی خود می نالی

چشم وا می کنی و دورو برت می سوزد

یک طرف دست تو در پای علی می شکند

یک طرف دخترکت پشت سرت می سوزد

از صدای تو در آن شعله علی می فهمد

که اگر فضه نیاید پسرت می سوزد

حسن لطفی



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (2 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits