تله ذهنی چیست ؟
تله ذهنی : وقتی اتفاقاتی در طول روز برای ما رخ میدهند، ما تنها خود رخداد را تجربه نمیکنیم! ما اغلب داستانهایی را به آنها ربط میدهیم، یک روایت و تفسیر که از دیدگاه محدود «من» گفته میشود.
اغلب، داستانهای ما شامل قضاوتهایی منفی و منتقدانه درمورد خودمان است (به روشهای مختلف میگوییم که «من یک مشکلی دارم»). گاهی اوقات این داستانها میتوانند شامل انتقاد و قضاوت نسبت به دیگران نیز بشوند. حدسهای نادرستی میزنیم چرا که ما دنیا را از طریق یک لنز یک طرفه نگاه میکنیم. اغلب اوقات، داستانهایی که ما به تجربیاتمان الصاق میکنیم، میتواند یک وضعیت خنثی را چالش برانگیز کند؛ و یک وضعیت چالش برانگیز را دشوارتر .
انواع تله ذهنی
زندگی کردن با تله های ذهنی یعنی زندگی کردن با دروغ. برای غلبه بر این مسئله، نیاز به توجه دائمی و آگاهانه به افکارتان دارید. برای این کار اول باید بدانیم این تله ها چه هستند. ۶ نوع تله ذهنی وجود دارد که در زیر معرفی می شوند:
۱- تصورات
تصورات، فرضیاتی ساخته ذهن ما هستند که موجودیت واقعی ندارند. فکر می کنید چیزی درست است، چون تصور می کنید که درست است، در حالی که هیچ سند و مدرکی برای اثباتش در خارج از ذهنتان ندارید. مثلن با خودتان می گویید:"او اینطور با من رفتار می کند، چون..........................." یا اینکه می گویید: "آنها تصور می کنند که من اینطور هستم، چون ................"
چرا این تصورات زندگیتان را نابود می کند؟ زیرا همیشه بدترین ها را تصور می کنید و دردهای احساسی و فکری بی موردی را برای خودتان درست می کنید. همین مسئله باعث می شود که قضاوت های نادرستی در مورد بقیه پیدا کنید و به روابطتان با انسان ها صدمه بزنید.
۲- اعتقادات
اعتقاد داشتن یعنی این که به شکل متعصابنه ای باور داشته باشید که چیزی درست است، حتی با اینکه واقعیت نداشته باشد. باورهای ذهنی اساسأ بسیار افراطی و قوی هستند. مثلن: "من هیچ وقت نمی توانم درست حرف بزنم". اعتقادات هم مثل سایر تله های ذهنی به طور ناخودآگاه در ذهن شما ریشه دوانده اند و به ذهن هوشیار و آگاهتان حمله می کنند. مثال: "من واقعأ زشتم"
اعتقادات ذاتی کورکننده دارند و اگر اشتباه باشند می توانند تآثیر منفی شدیدی بر شما داشته باشند. آن ها ترس را در دل شما خواهند انداخت و زتدگی تان را بسیار محدود می کنند.
۳- مقایسه ها
"او خیلی باهوش تر از من است"، "او خیلی زیباتر از من است". نارضایتی شما نسبت به خودتان باعث می شود که دائم خود را با دیگران مقایسه کنید. همچنین مقایسه موجب می شود که ما از آدم های دیگر به عنوان معیار و مقیاسی برای خوشبختی و موفقیت استفاده کنیم. مقایسه کردن موجب حسادت، دشمنی، درد و کلافگی می شود و بر روابط شما با دیگران فشار وارد کرده و موجب نابود شدن دوستی ها می شود.
۴- آرزوها
آرزو یعنی خواستن چیزی که می خواهیم و نداریم. آرزوها زمانی خطرناک می شوند که ما ناراضی هستیم و احساس می کنیم هیچ چیزی برایمان کافی نیست. مثلأ: "می خواهم اینطور باشم........... اما نمی توانم". آرزو ها رابطه نزدیکی با مقایسه ها دارند. در اثر مقایسه خودمان با دیگران آرزو می کنیم چیزهای بزرگتر و بهتری داشته باشیم.
چرا آرزوها برای زندگی ما خطرناک هستند؟ آرزو مساوی با درد است، گاهی مواقع آرزو منجر به حرص و طمع می شود. وقتی چیزی را آرزو می کنیم که نداریم و نمی توانیم به آن دست پیدا کنیم، نتیجه ای جز درد روحی ندارد.
۵- انتظارات
انتظار داشتن یعنی داشتن این فکر که: چیزی باید اتفاق یبفتد. ذهن های خشک و سخت، انتظاراتی می سازند که وقتی برآورد نمی شوند، آشفتگی و پریشانی به همراه خواهند داشت. مثلأ شما ناخودآگاه انتظار دارید: "او حتمأ با من مؤدبانه رفتار خواهد کرد" یا اینکه "او حتمأ به من علاقه دارد و پیشنهاد می دهد". وقتی این اتفافات نمی افتد، شما نا امید می شوید. برای اینکه انتظارات را اذ ذهن خود دور کنیم توجه به این مسئله اساسی است که "هیچ چیز در این دنیا قطعیت ندارد".
توقعات و انتظارات منجر به نا امیدی، سردرگمی، کلافگی و عصبانیت خواهد شد. توقعات بر روابط شما فشار وارد می کند.
۶- ایده آل ها
ایده آل ها بهترین نتایج، موقعیت ها و یا هر چیز ممکن هستند که توسط ذهنتان ساخته می شوند. به عنوان مثال: "برای اینکه آدم باهوشی باشم، باید نتیجه تست IQ من ۱۶۵ شود." ایده آل ها معمولأ به شکل اهدافی غیر واقعی در ذهن تولید می شوند که رسیدن به آن ها غیر ممکن است. ایده آل گرایی شما را دچار خستگی ذهنی و احساسی می کند. باعث می شود شما تحت فشار شدید زندگی کنید و اضطراب زیادی را برایتان به وجود می آورد. زمانی که متوجه ایده آل های ذهنیتان با واقعیت می شوید، نتیجه آن چیزی نیست جز نارضایتی و درد. زندگی کردن با فرد ایده آل گرا بسیار سخت است چون چنین فردی هیچ گاه راضی نمی شود.
چطور از این تلههای ذهنی بیرون بیاییم ؟
پس ما چگونه باید از ذهنمان و از این توفانهای «من...» که معمولا موجب آزار ما میشوند بیرون بیاییم؟
- قدم اول این است که به این تلههای ذهنی که در قالب داستان هستند توجه کنید. بسیار مهم است که این نکته را درک کنید که اینها تفسیرهای خود شما از تجربیات هستند و لزوما حقیقت ندارند. ما نیاز نداریم که این صداهای ذهنی را از سرمان بیرون کنیم، و اگر هم میخواستیم نمیتوانستیم (من شما را به چالش میکشم: سعی کنید و فکر کردنتان را متوقف کنید)، اما میتوانیم با شناختن این صدا، تسلطش را بر خودمان کنترل کنیم. این افکار ساختارهای ذهنی تفسیرهای ما از وقایع هستند.
- لحظهای مکث کنید و حقیقت را از این تفسیرها تفکیک کنید. حقیقت این است: "فلانی در راه به من نگاه کرد. عموی من برای تعطیلات به خانه من نیامد. کاری که میخواستم را نگرفتم. شریک زندگیم کاری که از او میخواستم را انجام نداد. باید آزمایشهای پزشکی بیشتری انجام دهم و ...." اما زمانی که ما داستانهایمان را به این حقایق مرتبط میکنیم، این اتفاق میافتد: "عموی من، به من اهمیتی نمیدهد. من شکست خوردهام. شریک زندگیم به من اهمیتی نمیهد. من مشکل واقعا جدیای دارم."
- زمانی که خود را در یک از تله ذهنی گرفتار میبینید، توقف کنید و از خودتان این سوالات را بپرسید: (ممکن است اگر همزمان با خواندن سوالات، آخرین باری که در یک تله ذهنی یا یکی از این داستانها گرفتار شدهاید را به یاد آورید، کمک کننده باشد.)
سوالات متداول
- آیا این چیزی که من به خودم میگویم، درست و صحیح است یا ممکن است آنها را تحریف و تفسیر کرده باشم؟
- اگر کس دیگری جای من بود، او در مورد این وضعیت چگونه فکر میکرد؟
- زمانی که یک قدم به عقب برمیدارم و با چشم انداز بیشتری به شرایط نگاه میکنم، آیا میتوانم احتمالات ممکن دیگری را درمورد این پیشامد در نظر بگیرم؟ آیا برخی از آنها بیشتر کمک کننده هستند؟ کدام یک از بقیه دقیقتر هستند؟ کدام یک را دوست دارم بیخیال شوم؟ دوست دارم کدام یک درست باشد؟ کدام یک برایم مفیدتر است؟
- آیا درگیری من با این داستانسراییها انرژی و توجه من را از لحظه حال میگیرد و آیا حالا را دارم از دست میدهم؟
- روی چه چیزی تمرکز کنم که بیشتر به خودم و دیگران نزدیک شوم تا اینکه دور شوم؟
برای مثال، اگر من از یکی از اعضای خانواده یا دوستانم ناراحت شوم، میتوانم این را در نظر بگیرم که شاید فردی که من را ناراحت کرده، دلایل خود را برای رفتارش داشته باشد و موضوع هیچ ربطی به شخصیت من نداشته باشد و شاید در زندگی خودش مشکلی وجود دارد. همچنین، ممکن است اشتباهات خودم را در اتفاق افتاده در نظر بگیرم یا شاید بدون آنکه متوجه شوم، زخمهای گذشته من در حال ناراحت کردن من هستند و نه اتفاق حاضر.
به علاوه، به جای چسبیدن به این داستانها، میتوانم ارزیابی کنم که آیا کاری میتوانم برای این وضعیت انجام دهم یا خیر؟ همچنین میتوانم اطمینان حاصل کنم که گرفتار تله ذهنی نشدهام: «او هرگز به من گوش نمیدهد».
برداشتن این قدمها میتواند به ما کمک کند که از تله ذهنی خود بیرون آمده و آرامش و صلح بیشتری بدست آوریم.
ویژگی های تله ذهنی
تلههای زندگی سه ویژگی قابلشناسایی دارند:
- تلههای زندگی، الگوها یا درونمایههای دیرپای زندگی هستند.
- تلههای زندگی، خود آسیبرسان هستند.
- تلههای زندگی، برای بقای خودشان تلاش میکنند.
تلههای زندگی علیرغم آسیبی که به ما میزنند، به ما نوعی از قدرت پیشبینی و ثبات در زندگی میدهند. به همین دلیل ما مدام در حال بازآفرینی شرایط ایجادکننده تلههای زندگی هستیم. بهعبارتیدیگر خودمان را در زندان تلههای زندگی حبس میکنیم به این امید که از عدم قطعیت و ابهام موجود در محیط اطراف حفاظت شویم. این احساس امنیت مانع اصلی تغییر این باورها هستند.
عمده روشهایی که با استفاده از آنها زمینه تکرار تلههای زندگی یا به عبارتی خارج نشدن از دام آنها را فراهمی میکنیم عبارتاند از:
- انتخاب و تکیهبر سبکهای مقابلهای شخصی ناکارآمد
- انتخاب همسر
- انتخاب شغل
- تحریفهای شناختی از اطلاعات محیطی
- استدلالهای منطقی برای درست بودن شیوه تفکر و سبکها مقابلهای خود
بیشتر بخوانید :
چگونه ذهن قدرتمند داشته باشیم؟
تکنیکهای مورد استفاده در ذهن درمانی چیست ؟
- برچسبها
- تله ذهنی
دیدگاه ها