واژه دل در زیباترین اشعار شاعران بزرگ و مشهور
شعر با واژه دل از عماد خراسانی
سوزد دل از برای من و من برای دل
امشب امیدوار شدم از وفای دل
عماد خراسانی
شعر با واژه دل از پژمان بختیاری
نفس در سینه میلرزد ز دست دل تپیدنها
نگه دردیده میرقصد ز شور و شوق دیدنها
پژمان بختیاری
شعر با واژه دل از کلیم کاشانی
به تکلّم به تبسّم به خموشی به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از دست
کلیم کاشانی
شعر با واژه دل از همایی نسائی
گر ز بی مهری مرا از شهر بیرون میکنی
دل که در کوی تو میماندبه او چون میکنی؟
همایی نسائی
شعر با واژه دل از ابولحسن ورزی
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز
ابولحسن ورزی
شعر با واژه دل از رهی معیّری
همچو گل میسوزم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
رهی معیّری
شعر با واژه دل از هلالی جغتائی
دل بیمار مرا هر که گرفتار تو خواست
یا رب آزاد نگردد ز گرفتاری دل
دل به راه غمت افتاد خدایا مددی
که در این راه ثواب است مددکاری دل
هلالی جغتائی
شعر با واژه دل از ملک قمی
دلی است در برم از آبگینه نازک تر
که گر غبار نشیند بر او شکسته شود
ملک قمی
شعر با واژه دل از همدانی
به هر گل میرسد میبوید این دل
نمی دانم که را میجوید این دل؟
همدانی
شعر با واژه دل از وحشی بافقی
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
وحشی بافقی
شعر با واژه دل از صائب تبریزی
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را میطلبد دیده تو را میجوید
صائب تبریزی
شعر با واژه دل از هلالی جفتائی
آن که از درد دل خود به فغان است منم
و آنکه از زندگی خویش به جان است منم
هلالی جفتائی
شعر هلالی جفتائی درباره دل
دل خون شد از امید و نشد یار یار من
ای وای بر من و دل امیدوار من
هلالی جفتائی
شعر با واژه دل از حبیب یغمایی
به فغانم از دل و تن دل و تن مگو دو دشمن
دل سخت بی حیائی تن سست پرگناهی
حبیب یغمایی
شعر با واژه دل از نظام وفا
از دل من به کجا میروی ای غم دیگر؟
تو که هـــر جـا روی آخر به برم باز آئی
نظام وفا
شعر در مورد دل از صائب تبریزی
دل دشمن به تهی دستی من میسوزد
برق از این مزرعه با دیدۀ تر میگذرد
صائب تبریزی
شعر با واژه دل از مخلص هندوستانی
در مجلس خود راه مده همچو منی را
که افسـرده دل افسـرده کند انجمنی را
مخلص هندوستانی
شعر با واژه دل از علی اطهری
رفتی ولی کجا! که به دل جا گرفته ای
دل جای تست گر چه دل از ما گرفتهای
علی اطهری
شعر با واژه دل از نقی کمره ای
چون کرد قصد سوختنم چشم مست او
آتـش ز دل گرفتــم و دادم به دست او
نقی کمره ای
شعر در وصف دل از صائب تبریزی
غافل مشــو ز پـــــاس دل بی قـــرار مـــن
کاین مرغ پرشکسته قفس هاشکسته است
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی درباره دل
تمام مشکل عــــالم در این گــــره بــــاشد
چـــو دل گشــاده شــود مشکلی نمیماند
صائب تبریزی
شعر در باب دل از صائب تبریزی
ای که گویی دست بر دل نه مکن بی طاقتی
می نهـادم دست بر دل گر دلی میداشتم
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی در وصف دل
زاهد نیم به مهره گل مشورت کنم
تسبیح استخارة من عقدة دل است
صائب تبریزی
شعر با واژه دل از سعدی
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
سعدی
شعر دل از صائب تبریزی
به غیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
جهان و هرچه درو هست واگذاشتنی است
صائب تبریزی
شعر در مورد دل از صائب تبریزی
تو اهل صحبت دل نیستی چه میدانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی برای دل
دل رم کردة ما را به نگاهی دریاب
این چه صیدی است که دائم به سر تیر آید
صائب تبریزی
شعر دل از صائب تبریزی
دل چه تلخی های رنگارنگ از آن دلبر کشید
قطرة خونی چه دریاهای خون برسرکشید
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی درباره دل
شکست شیشة دل رامگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
صائب تبریزی
دل در اشعار صائب تبریزی
عالم تمام یک گل بی خار میشود
دل را اگر ز کینه مصفا کند کسی
صائب تبریزی
شعر با واژه دل از لاهوتی
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل
لاهوتی
شعر با واژه دل از هادی رنجی
یک دل به سینه دارم و یک شهر دلستان
بازار من ز گرمی سودا شکسته است
هادی رنجی
شعر با واژه دل از جامی
ای که بر زاری دل میکنی انکار بیا
گوش بر سینة من نه بشنو زاری دل
جامی
شعر با واژه دل از ملک قمی
به موئی بسته صبرم نغمة تاراست پنداری
دلم از هیچ میرنجد دل یار است پنداری
ملک قمی
شعر با واژه دل از بیاضی
بی تو صد جا دلم از داغ شکایت ریش است
این قدر هست که صبرم ز شکایت بیش است
بیاضی
شعر با واژه دل از پژمان
دل را به کف هر که نهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
پژمان
شعر با واژه دل از آصف خان
بترس از تیرآه من که چون شد گرم نالیدن
دل دیوانة من دوست از دشمن نمی داند
آصف خان
شعر با واژه دل از رهی معیّری
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
رهی معیّری
شعر با واژه دل از گلچین معانی
زاریم دیدی و آن قدر تغافل کردی
که خبر دار ز حال دل زارم نشدی
گلچین معانی
شعر گلچین معانی درباره دل
باز هم مهر تو میپرورم اندر دل تنگ
گر چه عمری به تو دل بستم و یارم نشدی
گلچین معانی
شعر با واژه دل از عرفی شیرازی
آن دل که پریشان شود از نالة بلبل
بر دامنش آویز که با وی خبری هست
عرفی شیرازی
شعر با واژه دل از میروالهی قمی
برون آی از دلم ترسم بسوزی
از این آتش که بر جان دارم از تو
میروالهی قمی
شعر با واژه دل از اسرار سبزواری
بشکن دلم که رایحة درد بشنوی
کس از برون شیشه نبوید گلاب را
اسرار سبزواری
شعر با واژه دل از وحشی بافقی
کرامت کن درونی درد پرور
دلی در وی درون درد و برون درد
وحشی بافقی
شعر با واژه دل از نظامی
زین پس تو و من من و تو زین پس
یک دل به میــان مـا دو تــــــن بــس
نظامی
دیدگاه ها