زیباترین و احساسی ترین اشعار نامی در وصف پروانه
پروانه در شعر عماد خراسانی
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصّه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
عماد خراسانی
شعر حزین لاهیجی در وصف پروانه
نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است
هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی
حزین لاهیجی
شعر پروانه از صائب تبریزی
بیهوده نیست گریة بی اختیار شمع
آبی بر آتش دل پروانه میزند
صائب تبریزی
پروانه در شعر قاسم کاشی
نمیدانم که از ذوق کدامین داغ او سوزم
به آن پروانه میمانم که افتد در چراغدانی
قاسم کاشی
پروانه در شعر صائب تبریزی
بال پروانه اگر پاس ادب را میداشت
شمع پیراهن فانوس چرا می پوشید
صائب تبریزی
شعر با واژه پروانه از صائب تبریزی
ز آن شعلهها که از دل پروانه سرکشید
روشن نشد که شمع در این انجمن کجااست
صائب تبریزی
شعر صائب تبریزی در مورد پروانه
به پایان تا رسد یک شمع صد پروانه میسوزد
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بی باکی
صائب تبریزی
پروانه در شعر سلمان ساوجی
آخر ای ماه جهانتابم چه کم گردد ز تو
گر شبی پروانة شمع شبستانت شوم
سلمان ساوجی
شعر نظیری نیشابوری درباره پروانه
اگر صد بار سوزی باز برگرد سرت گردم
نیم پروانه کز یک سوختن در دست و پاافتم
نظیری نیشابوری
پروانه در شعر صائب تبریزی
عاشق و اندیشه بوس و تمنّای کنار
بهر غیرت شمع آتش میزند پروانه را
صائب تبریزی
شعر با واژه پروانه از صائب تبریزی
حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
پیش مردم شمع در بر میکشد پروانه را
صائب تبریزی
پروانه در شعر صائب تبریزی
به دوست نامه نوشتن شعار بیگانه است
به شمع نامة پروانه بال پروانه است
صائب تبریزی
شعر با واژه پروانه از همام تبریزی
شیوة مردان نباشد عشق پنهان باختن
کمتر از پروانه نتوان بود در جان باختن
همام تبریزی
شعر با واژه پروانه از مانی شیرازی
کسی عاشق شود کز آتش سوزان نپرهیزد
به راه عشق نتوان بودن از پروانهای کمتر
مانی شیرازی
شعر با واژه پروانه از باستانی پاریزی
نه هر خامی ز پایان شب عاشق خبر دارد
که فصل آخر این قصّه را پروانه میداند
باستانی پاریزی
شعر با واژه پروانه از سعدی
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
سعدی
شعر با واژه پروانه از شهریار
سالها شمع دل افروخته و ســـوختهام
تا ز پروانه کمی عاشقی آموختهام
شهریار
شعر شهریار در مورد پروانه و پروانه شدن
پروانه وش از شوق تو در آتشم امشب
میسوزم و با اینهمه سوزش خوشم امشب
شهریار
شعر با واژه پروانه از وصال شیرازی
پروانه به یک سوختن آزاد شد از شمع
بیچاره دل ما است که در سوز و گداز است
وصال شیرازی
شعر با واژه پروانه از نیلی ترک
پروانه ز من شمع ز من گل زمن آموخت
افروختن و سوختن و جامه دریدن
نیلی ترک
شعر با واژه پروانه از وحشی بافقی
پروانهام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد
وحشی بافقی
شعر با واژه پروانه از علی اشتری
شبی پروانهای دیدم میان شعله شمعی
حسد بردم بر احوالش که خوش مستانه میسوزد
علی اشتری
شعر با واژه پروانه از طالب آملی
افروختن و سوختن و جامه دویدن
پروانه ز من شمع ز من گل ز من آموخت
طالب آملی
شعر با واژه پروانه از مرتضی قلیخانی
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتادهای مردانه باش
مرتضی قلیخانی
شعر با واژه پروانه از میرزا همت
ما و پروانه و بلبل همه خویشان همیم
چشم بد دور که یک جمع پریشان همیم
میرزا همت
شعر با واژه پروانه از رفعت سمنانی
شب شمع یک طرف رخ جانانه یک طرف
من یک طرف در آتش و پروانه یک طرف
رفعت سمنانی
شعر با واژه پروانه از دبیری کابلی
با ما بگو رضای تو گر در شکست ما است
پروانهایم و سوختن مـا به دست ماست
دبیری کابلی
شعر با واژه پروانه از فرخی یزدی
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
فرخی یزدی
شعر با واژه پروانه از سیری
تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم
آنکه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود
سیری
شعر با واژه پروانه از حکیم شفائی
دیدی که خون نــــــا حق پروانه شمع را
چندان امـــــان نداد که شب را سحر کند
حکیم شفائی
شعر صائب تبریزی در مورد پروانه و پروانه شدن
شعار حسن تمکین، شیوة عشق است بیتابی
به پایان تا رسد یک شمع، صد پروانه میسوزد
صائب تبریزی
شعر با واژه پروانه از فرخی یزدی
سوخت پروانه گر از شمع، به ما روشن کرد
که رخ افروختگان دوست گدا زند همه
فرخی یزدی
شعر پروانه از صائب تبریزی
حسنی که کامل افتاد ایجاد میکند عشق
هر قطره رنگ این شمع پروانه دگر شد
صائب تبریزی
شعر با واژه پروانه از کلیم کاشانی
دلبر بیخشم و کین گلبن بیرنگ و بو است
دلکش پــــــروانه نیست شمع نیفروخته
کلیم کاشانی
شعر با واژه پروانه از حاذق گیلانی
بوی گل امشت ز دود شمع میآید، مگر
بلبل اشکی بر سر خاکستر پروانه ریخت؟
حاذق گیلانی
شعر با واژه پروانه از راضی اصفهانی
بنشسته و جز شمع کسی پیشش نیست
پروانه بیا که روز روز من و تست
راضی اصفهانی
شعر ابدال اصفهانی در وصف پروانه
ای شمع بزم! دوش چرا میگریستی؟
پروانه عاشق است تو سر گرم کیستی؟
ابدال اصفهانی
پروانه در شعر مولوی
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه؟
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
مولوی
دیدگاه ها