دلگرم
امروز: چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۲ برابر با ۱۸ ربيع الأول ۱۴۴۵ قمری و ۰۴ اکتبر ۲۰۲۳ میلادی
شعر غمگین چهارشنبه سوری
2
زمان مطالعه: 2 دقیقه
شعر غمگین از یک چهارشنبه سوری را تقدیم به تمام جانبازان باقیمانده از جنگ

شعر غمگین از یک چهارشنبه سوری

شب، شب چارشنبه سوری بود
در هر خانه آتشی روشن
شهر کوچه به کوچه اش شده بود
به نگاه سیاوشی، روشن
پدرم شمع نیمه سوزی بود

ناگهان با صدای فشفشه ای
زوزه ی توپ در سرش پیچید
دست کم هفت کوچه آن ورتر
ضجه های مکررش پیچید
موج افتاده بود روی موج

داد می زد که در محاصره ایم:
آنسوی خاکریز ناپیداست
غوطه ور در میان خون شده ایم
زیر رگبار دشمن از چپ و راست
سر به دیوار بس که می کوبید

با تمام وجود حس کرده است
بارها جنگ پر مخاطره را
یا علی گفت از زمین برخاست
رفت تا بشکند محاصره را
کودکان محله دورش را…

قهرمانانه دل به دریا زد
هر چه که داشت را زمین انداخت
تا نفس های آخرش جنگید
بعد خود را به روی مین انداخت
روی آسفالت دست و پا می زد

یافتم جسم نیمه جانش را
روی زانوی مادرم در خون
قهرمانانه سر برون آورد
باز هم در مصاف خنجر، خون
کوچه از بوی عاشقی پر شد

شعر از : محمد شکریفرد

separator line

دلگرم شعر غمگین از یک چهارشنبه سوری را با عشق به تمام جانبازان اعصاب و روان باقیمانده از جنگ تقدیم می کند.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (2 رای)  


دیدگاه ها
اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !

hits