برگزیده اشعار زیبا و سوزناک در مورد چهلم پدر فوت شده
در این مطلب از مجله دلگرم گلچینی از برترین اشعار را به مناسبت چهلمین روز درگذشت پدر، برایتان تهیه و گردآوری کرده ایم. ما را در غم خود شریک بدانید .
شعر درباره چهلم فوت پدر
گردش دور قمر را نه تو دانی و نه من
وقت اعلام سفر را نه تو دانی و نه من
تا که هست سایه پر مهر پدر بر سر ما
به خدا قدر پدر را نه تو دانی و نه من
شعر برای چهلم پدر
چهل غروب غمبار گذشت !
چهل روز بی حضور تو گذشت
شعر برای چهلمین روز درگذشت پدر
چهل روز از غروب غم انگیز گذشت
پدری که وجودش افتخار و صفا و صداقت بود
صفای بارانی بود که با صداقت میبارید
و دلش دریای محبت و وجودش باران کرامت بود
به همین مناسبت بر آنیم که در روز … از ساعت … در … واقع در … گرد هم آییم
تا با یاد خاطرات جانفزایش، مرهمی بر زخمهای کهنهمان بنهیم
شعر سوزناک درباره چهلم پدر
چهل غروب غمبار از پر کشیدنت به سوی ابدیت گذشت
و ما همچنان در بهت و حیرت لحظات خوب بودن با تو را مرور میکنیم
باور این همه صبوریمان نبود،
چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگیمان
چهلها خواهد گذشت و یاد تو با ما خواهد بود
شعر در مورد چهلمین روز فوت پدر
ناباورانه روزها را گذراندیم،
بدون حضور او که باور داشتیم
وجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشایش بود
و هنوز با گذشت چهل روز، عکس او با چارچوب قاب بیگانه است
در اربعین هجرانش به زیارت مزار مطهرش میرویم
و با زبان اشک از اندوه روزهای فراق سخن میگوییم …
بیشتر بخوانید : جملات و متن نوشته تبریک عید به پدر فوت شده
شعر چهلمین روز درگذشت پدر
نوز باورمان نمیشود که چهل روز از رفتن ناگهانیاش گذشته است
هنوز سخت است بپذیریم آن لبخندها و مهربانیها، همچون دانهای در زیر خاک خفته است
اما یقین داریم یادش جوانه خواهد زد و نام و نشانش، درختی سبز و تناور خواهد شد…
شعری غمگین در مورد چهلم پدر
چهل روز میگذرد و میسوزیم و به هر جا مینگریم،
خاطرهای از تو در خیال ما شکل میگیرد
پدرم چهل روز است که سنگ صبور خود را از دست دادهایم
و نگاه پاکش را دیگر نمییابیم!
شعر در باب چهلمین روز فوت پدر
روزگاری است که ما حال پریشان داریم
ز غم مرگ پدر، دیده گریان داریم
بود اخلاق خوشش ورد زبان همگان
اعتباری که به ما هست ز ایشان داریم
شعر برای چهلم پدر
اربعین تو دگر باره برآییم همه
که سر تربت تو اشک نشانیم همه
ما چه گوییم که از سوگ تو بر ما چه گذشت
غرق در ماتم و اندوه و فغانیم همه …
شعر در مورد چهلمین روز درگذشت پدر
چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگی ام
چهل ها خواهد گذشت و یاد تو با من خواهد بود…
شعر غمگین و احساسی درباره چهلم فوت پدر
چهل روز است که دلتنگیهای غروب را با بودن در کنار مزارش سپری می کنم و
ناباورانه روزهایم را به شبهایم گره زدم و شبهایم را به امید آن که هلال
ماهگونش را یک بار دیگر در خواب به نظاره بنشینم به صبح رساندم.
طنین صدای دلنشینش همچنان در گوشم،
مهربانیش در قلبم و زیبایی چهرهاش
همیشه در یادم است.
شعری سوزناک برای چهلم پدر
چهل روز است روی خوبت را ندیدم پدرم
در فراقت شعر هجران می سرودم پدرم
کاش می مردم، نمی دیدم که رفتی زیر خاک
خاک بر سر شد مراَ زین غم که دیدم پدرم
شعر برای چهلم فوت پدر
چِلُمین روز است که خاموشی پدر
خاک گورت را غریبانه هم آغوشی پدر
گرچه اکنون در کنارم نیستی از حیث تن
نیست یادت را ز دل هرگز فراموشی پدر…
شعر احساسی در مورد چهلمین روز فوت پدر
پدرم چهل شب چشم من با گریه خو کرد
چه شبها با تو بودن آرزو کرد
چهل شب تا سحر نقش خیالت
کنار من نشست و گفتگو کرد…
شعری غمگین درباره چهلم پدر
چهل روزه صدای تو نمیاد
دلم کرده هواتو داد و بیداد
تو نیستی خونۀ دل سوت و کوره
دیوار بینِ مون این خاک گوره
پدر ای مهربونم یاور من
تو بودی عشق و ایمان باور من
فراقت ای پدر سخته برامون
مثِ جون کندنه سخته برامون
به راهی رفته ای که خیلی دوره
میون آسمون اون جا که نوره
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
غم دوریت به جونم می زنه چنگ
چرا بی رحمه بابا این زمونه
دلم کرده کباب اشکم روونه
خدا صبرم بده طاقت بیارم
که جز تو یاوری دیگر ندارم
شعر برای چهلم پدر
روزگاری است که ما حال پریشان داریم
ز غم مرگ پدر، دیدة گریان داریم
بود اخلاق خوشش ورد زبان همگان
اعتباری که به ما هست ز ایشان داریم
شعر درباره چلم پدر فوت شده
چهل روز است که دلتنگیهای غروب را با بودن در کنار مزارت، سپری میکنیم
و در نهایت ناباوری، باورمان شده که تو دیگر نیستی،
دیگر نمیآیی و دیگر نباید منتظرت باشیم
دیگر تو ای شمع فروزان، را نمیبینیم،
ولی طنین صدای دلنشینت همچنان در گوش ما
و مهربانت در قلب ما و زیبایی چهرهات همیشه در یاد ماست
شعر در وصف چهلم پدر
پدرم ناله شبگیر تو را میشنوم
شکوه از عالم تقدیر تو را میشنوم
تا سحر زمزمه کردی ز بیداد زمان
گریه از درد زمینگیر تو را میشنوم
شعر در باب چهلمین روز درگذشت پدر
مرگ موهبتی است الهی، که به قامت هر موجود زندهای مینشیند
بشریت از این قاعده مستثنی نیست و ما نیز از آن غافل هستیم
چه سخت است باورش، تحملش، جدا شدنش و ندیدنش
ولی چه میشود کرد، باید در برابر مشیت الهی سر تسلیم فرود آورد
و فقط یاد و خاطرات او جاودانه در دل دوستدارانش باقی خواهد ماند
امید که در جوار رحمت پروردگار آسوده و آرام بیارامد و از آمرزش حضرت حق بهرهمند شود
شعر احساسی درباره چهلم پدر
روزها را چه غریبانه به شب رساندیم
فریاد را در سینه خفه کردیم
و اشک را خوراک روز و شب کردیم
چه سخت است در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن
و تکیهگاهی مطمئن را از دست دادن!
شعری غمگین در مورد چهلم پدر
هنوز باورمان نمیشود که چهل روز
از رفتن ناگهانیاش گذشته است
هنوز سخت است بپذیریم آن لبخندها و مهربانیها،
همچون دانهای در زیر خاک خفته است
اما یقین داریم یادش جوانه خواهد زد و نام و نشانش، درختی سبز و تناور خواهد شد
شعری سوزناک در وصف چهلم پدر
با دستانی بر سینه و قامتی خم
به نشانه صمیمانهترین تشکرها ایستادهایم
و نیز به خود میبالیم
که پدری همچون تو داشتیم
ضمن عرض سپاس و تشکر از الطاف کلیه سروران گرامی
که در مراسم تشییع، تدفین و مجالس ترحیم زنده یاد
دل نوشته های من برای پدرم بابای نازنینم آسمانی شدنت مبارک
شعری دردناک در وصف چهلم پدر
ناباورانه روزها را گذراندیم،
بدون حضور او که باور داشتیم
وجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشایش بود
و هنوز با گذشت چهل روز، عکس او با چارچوب قاب بیگانه است
در اربعین هجرانش به زیارت مزار مطهرش میرویم
و با زبان اشک از اندوه روزهای فراق سخن میگوییم
و هزینه مراسمش را صرف امور خیریه خواهیم کرد
آن طور که شیوه او بود
روزهایتان دور از غم، همراهیتان مستدام
شعری غمناک در مورد چهلم پدر فوت شده
چهل روز است روی خوبت را ندیدم، پدرم
در فراقت شعر هجران میسرودم، پدرم
کاش میمردم، نمیدیدم که رفتی زیر خاک
خاک بر سر شد مرا زین غم که دیدم، پدرم
شعر برای چهلمین روز درگذشت پدر
چهل غروب غمبار از پر کشیدنت به سوی ابدیت گذشت
و ما همچنان در بهت و حیرت لحظات خوب بودن با تو را مرور میکنیم
باور این همه صبوریمان نبود،
چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگیمان
چهلها خواهد گذشت و یاد تو با ما خواهد بود
شعر درباره چهلم پدر
چهل روز از غروب غم انگیز ... گذشت
پدری که وجودش افتخار و صفا و صداقت بود
صفای بارانی بود که با صداقت میبارید
و دلش دریای محبت و وجودش باران کرامت بود
شعر در مورد چهلم پدر فوت شده
چهل شب چشم من (ما) با گریه خو کرد
چه شبها با تو بودن آرزو کرد
چهل شب تا سحر نقش خیالت
کنار من (ما) نشست و گفتگو کرد
شعری سوزناک درباره چهلمین روز در گذشت پدر
چهل روز است که میسوزیم و تو را نمییابیم
نگاه پاک و مهربانت را که همیشه بیدریغ نثارمان میکردی، نمیبینیم
از گرمای وجودت بیبهره ماندیم،
تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی،
با تو ای مهربان، درد دل میگوییم
شعر در وصف چهلم فوت پدر
چهل غروب غمبار از پر کشیدنت به سوی ابدیت گذشت
و ما همچنان در بهت و حیرت لحظات خوب بودن با تو را مرور میکنیم
شعر برای چهلم پدر
باور این همه صبوریمان نبود،
چهل بار چشم گشودن و ندیدن عزیز زندگیمان
چهلها خواهد گذشت و یاد تو با ما خواهد بود
شعری غمگین درباره چهلم پدر
چهل روز است که دلتنگیهای غروب را با بودن در کنار مزارش سپری کردیم
و ناباورانه روزهایمان را به شبهایمان گره زدیم
و شبهایمان را به امید آن که هلال ماهگونش را
یک بار دیگر در خواب به نظاره بنشینیم به صبح رساندیم.
طنین صدای دلنشینش همچنان در گوش ما،
مهربانیش در قلب ما و زیبایی چهرهاش همیشه در یاد ماست.
همچنین بخوانید : شعر برای پدر : ۵۴ شعر زیبا در وصف پدر | روز پدر مبارک
شعر در مورد چهلم فوت پدر
چهل غروب غمبار گذشت
سایهای بود و پناهی بود و نیست
شانهام را تکیه گاهی بود و نیست
شعری غمناک در وصف چهلم پدر
پدرم هجر تو اندوه و غم ماست هنوز
شد چهل روز فراق غصه به دلهاست هنوز
دست مهرت ز سرم کوته و بیچاره شدم
آرزوی رخ زیبای تو رؤیاست هنوز
شعر برای چهلمین روز فوت پدر
آن روز گدازه دلم را دیدم
خاکستر تازه دلم را دیدم
وقتی که به روی دوش مردم میرفت
تشییع جنازه دلم را دیدم
شعری زیبا در مورد چهلم پدر
ای سفر کرده به دور
ای فرو مانده به خاک
ای وجودت همه پاک
چه غم انگیز شبی بود، شب رفتن تو
شعری احساسی و غمگین در باب چهلم پدر
چهل روزبه جادههای مسدود چشم دوختیم
تا شاید برگردی،
اما تو هرگز کوچههای خیس و گنگ حضورمان
را به ترنم صدایت مرور نخواهی کرد!
شعری دردناک در وصف چهلم پدر فوت شده
چهل روز است که میسوزیم و تو را نمییابیم
نگاه پاک و مهربانت را که همیشه بیدریغ نثارمان میکردی، نمیبینیم
از گرمای وجودت بیبهره ماندیم
و تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی،
با تو ای مهربان، درد دل میگوییم
شعری زیبا برای چهلم فوت پدر
ز سروش باغ رضوان، تو چه نغمهای شنیدی
که وصال کوی جانان، به بهای جان خریدی
شرری زدی به جانها، که بیان آن نشاید
گوهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی
دل ما شکسته اما، تو نمردهای پدر جان
که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی
۱ دیدگاه