
گلچینی از اشعار سوزناک در فراق سردار قاسم سلیمانی
شهادت مظلومانه سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی
سردار قاسم سلیمانی متولد کرمان فرمانده نظامی ایرانی بود، که در جریان حمله به کاروان الحشدالشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد به شهادت رسید. به همین دلیل اشعاری در وصف حاج قاسم سلیمانی در ادامه آورده ایم. درپی شهادت مظلومانه سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی جمعی از شعرای کشور در وصف این شهید عزیز اشعاری سرودند که در ادامه این مطلب از مجله دلگرم این اشعار سوزناک را در اختیارتان قرار خواهیم داد .
اشعار برگزیده در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
شعر نو درباره به شهادت رسیدن حاج قاسم سلیمانی
تو قاسم بودی و یک سلیمانی و اشتری
پیکری پاره و جا مانده دست و انگشتری
خبر دارم که غوغایی از قاسم می آید
دارد صدای روضه ای از کربلا می آید
در میان آن آتش و خیمه ها
علی استخوان در گلو با بغض می آید
حق دارد ، در راه حق بی یاور شود
مالکش در خون خدا غرق تماشا شود
این درد در این واژه ها وصف نمی شود
آتش بگیر تا این احساس به جان ها رسد
قبل از آنکه چشم تو به خواب رود
چشم ها همه در خواب ناز بودند
وجودت مایه ی آرامش و امنیت بود
یک سلیمانی پدر یک ملت ایرانی بود
تمام افتخارمان سربازی در رکابت بود
دل علی تنها به لبخند مالک خوش بود
چه دعایی کردی در ولادت عمه ی سادات
که سرت در آغوش حسین بن علی(ع) بود
هم شهادتت مبارک گشت و هم روزت
جمعه بود و چشم انتظاری برای ظهورش
عمری در جهاد بودی و آرزویت
گشت اجابت با لبخندی در قنوتت
شهادت فقط هنر مردان خدا بود
شهید مینگردد هر لحظه به معبودش
سلام ما را به ارباب برسان که ما
عاقبت گیریم راهت به سرآغاز ظهورش
یک قاسم سلیمانی شدن کم نبود
تمام جهان به یکباره سلیمانی شدن
شعر نو از : حامد عقیلی
همچنین بخوانید :
سردار قاسم سلیمانی کیست و چگونه به شهادت رسید ؟
شعر درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی
هان، میشناسیدش؟ زیاران خراسانیست
از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانیست
مردانِ حق، همپای او در جبههها ماندند
بدخواهِ او، تسلیم خواهشهای شیطانی ست
در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
با دوستان، تفسیری از آیات رحمانیست
شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست
در صبح رجعت خوب میدانم که او هم هست
در لشکری که جمع ایرانی و افغانیست
در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
راحت بگویم؛ آنچه میدانم و میدانیست
شعر از : فاطمه رحمانی
شعری حماسی و زیبا در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
این رجز را به غیرت ایران زمین، حاج قاسم سلیمانی تقدیم میکنم.
۲۰ ملیون قاسم
پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین
صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین
قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین
تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین
سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین
کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
بیست ملیون قاسم آماده است، آمریکا ببین
بد رقم در سینهاش بغض تو را پرورده است
در زمین هرکس که آزاده است، آمریکا ببین
امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین
شعر از : ایوب پرندآور
همچنین بخوانید :
پیامک تسلیت برای به شهادت رسیدن سردار قاسم سلیمانی
شعر نو در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
سردار پر افتخار ایرانی ها
کشتند تورا چگونه سفیانی ها؟
از چشمه خون پاکت ای مرد بزرگ
شد خاک وطن پر از سلیمانی ها
-
بنویسید عزادار برادر، مارا
داغدار علی و مالک اشتر،مارا
بنویسید غزل در غزل اندوه شدست
اشک در اشک فرو ریخته، انبوه شدست
بنویسید که شیرازه ی شیران افتاد
سایه غم به سر مردم ایران افتاد
بنویسید که او رفته به دیدار حسین
شده همسایه دیوار به دیوار حسین
-
حاج قاسم تو بمان، درد جدایی سخت است
زندگی در غمت ای مرد خدایی سخت است
مالک امروز ببین چشم علی می گرید
کوه از واهمه ی خشم علی می گرید
دل خورشید به تنگ آمده، ای ماه مرو
خسته أم، خسته ازین غربت جانکاه مرو
غرش صاعقه ی مالک این مرز کجاست؟
تا گذارد به دل دشمن مان لرز، کجاست؟
ای سرای وطن از نام تو در امن و امان
اندکی صبر کن ای قافله سالار، بمان
مرد آن است که بی عشق نمیرد هرگز
راه عشق است که پایان نپذیرد هرگز
مالک اشتر غمهای علی بودی تو
شرط بی شرط قدمهای علی بودی تو
داغدارند اگر مرد و زن ،ایرانی ها
کشورم پر شده اما، ز سلیمانی ها
برسانید به دشمن که " علی "
تنها نیست
مالک از دست اگر داده، ولی تنها نیست
برسانید به دشمن که بسازد "تابوت"
وقت آن است که از پای برافتد طاغوت
برسانید که این لشکر ثارالله است
شیر کی در خور همسو شدن روباه است
برسانید بدانند، من و ما "همه ایم "
پاسبانان حریم پسر فاطمه ایم...
شعر نو از : رجبعلی نیسی
همچنین بخوانید :
بیوگرافی شهید وحید زمانی نیا همراه و محافظ سردار سلیمانی
شعر در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی
شعر در وصف شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
هزار آیینه در پلکت نماز صبح میخوانند
شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند
نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
تبسم میکنی ابیات در تعبیر میمانند
سکوتت حرفها دارد که در گفتن نمیآید
غزلهایم پر از آرامش اما قبل طوفانند
ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
کویرم، چشمهای تشنهام دلتنگ بارانند
تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
شهیدان در نگاه تو نماز عشق میخوانند
شعر از : نغمه مستشار نظامی
همچنین بخوانید : ۲۷ عکس پروفایل شهادت قاسم سلیمانی با کیفیت مناسب
شعر کوتاه درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی
شب میرود و عطر سحر میگردیم
در صبح ظهور یار بر میگردیم
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
ما را بکشید زندهتر میگردیم
شعر از : سیدمحمد میرهاشمی
شعر نو در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی
آهنگران آماده شو؛ تاریخ تکرار می شود
تو نوحه را آماده کن؛ تاریخ تکرار می شود
آنروز جهان آراء نبود؛ در جشن فتح لاله ها
امروز هم قاسم نیست؛ تاریخ تکرار می شود
با آن صدای خوش نوا؛ صادق صدا سر می دهد:
قاسم نبودی، ببینی
قدس آزاد گشته
خون یارانت
پرثمر گشته
آه و واویلا
وعده ما، صحن مطهر قدس شریف، با نابودی رژیم غاصب صهیونیست
شعر نو از : علی نوروزی علم
همچنین بخوانید :
بیوگرافی محمدرضا سلیمانی پسر شهید قاسم سلیمانی
دو بیتی در وصف سردار قاسم سلیمانی
در ظلمت این مسیر غوغا کردی
بی پرده بهار را هویدا کردی
همراه مدافعان دشت گل سرخ
امنیّت باغ را مهیا کردی
شعر از : محمدمهدی عبداللهی
همچنین بخوانید :
۱۷ شعر برای شهادت سردار قاسم سلیمانی
شعری زیبا و غمناک در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی
شده عطر شهادت باز احساس
شهادت میکشه ما رو به پرواز
شهادت انتهای راه هم نیست
مسیر مرگ ظلمت میشه آغاز
نگاهش قاسم حق و بدی بود
سلیمانی که قالیچه ش دل ماست
در اوج سادگیها مقتدر بود
همونجوری که توو قاموس دریاست
برام آسودگی معنی نداره
من و دل هم قسم تا نور هستیم
تو عالم هرچی تاریک و سیاهه
برای محوشون مامور هستیم
پر از اشکه پر از خونه دلامون
ولی آتیشه تو فریادهامون
نگامون موشکه تو قلب دشمن
همیشه منتقم بوده خدامون
برای انتقام خون عاشق
همه خوبای عالم پا به کارن
تمومه قصه سازش که دیگه
تموم کوچه هامون مرد دارن
تموم دشمنا اینو بدونن
که ققنوسی توی آتیش رفته
بمیرید از هجوم ترسهاتون
شجاعت توو رگامون پیش رفته
مسیر حق از اول پر خطر بود
گذشتن از سر اینجا رسم بوده
اگه ترسوی خائن هست اما
دل ما شعر بیداری سروده
شعر از : زهرا آراسته نیا
شعر نو درباره حاج قاسم سلیمانی
عزادار تو ایم ما همه ای مردِ سربلند
ای مردِ خط شکن، ای همدمِ علی
ای نامِ تو چون لشکری بر اندامِ خصم حمله ور
از هیبتِ تو زمین گیر، همه دشمنِ علی
سر را سپرده به دامانِ مادرِ حسین
ای از تبارِ علمدار، تو عون و جعفری
باشد مبارکت این راه، ای شهید
اما فراقِ تو سخت است بر همه ی ما و بر علی
شعر نو از : زینب زر مسلک ( صبا )
شعری جدید در وصف سردار سلیمانی و مدافعان حرم
تشهّد سحر شاهدان کرب و بلایی
شهود هرشبه آیههای سرخ خدایی
شهادت آینه و بازتاب آینههایی
شهید را خودت آیینهی تمامنمایی
خلاصه اینکه دلاور خلاصه شهدایی
در این میانه بنازم مدافعان حرم را
شناختند چه رندانه خاندان کرم را
که جای پای شهیدان گذاشتند قدم را
به دست خوب کسانی سپردهاند علم را
مدافع حرم عشق با تمام قوایی
بدا به سالک عرفان اگر فساد بگیرد
و سبک زندگیاش بوی انجماد بگیرد
خوشا کسی که سر دار اجتهاد بگیرد
رسد به رتبه حلاج و از تو یاد بگیرد
به حاج همّت و چمران قسم، خود از عرفایی
بتاز تا صف آل ذلیل را بشکافی
سر قبایلی از این قبیل را بشکافی
سپاه ابرهه و فرق فیل را بشکافی
و قدس منتظر توست، نیل را بشکافی
برای حضرت موسای این زمانه عصایی
در آن طرف حججیها خراب چشم سیاهش
در این طرف دل جاماندههاست چشم به راهش
و قاسمان سلیمانیاند خیل سپاهش
درآبهای کف دست کیست چهره ماهش
پس ای بهار، پس ای برق ذوالفقار کجایی؟
شعر از مهدی جهاندا
شعر در وصف شهامت و شجاعت سردار قاسم سلیمانی
مرحبا سپاهی مرد شرزه شیرکرمانی
داو برد دیو اوژن قاسم سلیمانی
ای جبال بارز را خود نمونهای بارز
در خروش رودارود با شکوه و طغیانی
حبذا یل ناوردای حماسه طوفان مرد
از تو میشود آرام این کران طوفانی
جنگ اگر که خون افشان، دست از آن نمیشویی
خصم اگر چه رویین تن، روی از آن نگردانی
تیغ مالک اشتر، زهد مالک دینار
اول صف پیکار، آخر مسلمانی!
ای دل مسلمانان، در پناه نامت گرم
خاطر بداندیشان، از تو در پریشانی
هار اگرسگ داعش بر جگر نهی داغش
فیل فحل تکفیری گردنش بپیچانی
تا تویی در این میدان، سرشکسته اسراییل
در امان بود جولان تا تو گرم جولانی
گرز و برز وبازو نیست گوهرمصاف امروز
عصر، عصرتدبیر است، آنچنان که میدانی
خدعه میکنی باخصم در ذکاوتی پیدا
عجز دشمنان اینجاست: نقشههای پنهانی
حرز جانت از حافظ مصرعی بلند آمد:
در پناه یک اسم است، خاتم سلیمانی
شعر از : غلامرضا کافی
شعر درباره منزلت سردار قاسم سلیمانی
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی
این کوه که هر گوشه آن پاره لعلی است
خورده است بدان خون جگرهای زیادی
درد است که پرپر شده باشند در این باغ
بر شانه تو شانه به سرهای زیادی
از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبرهای زیادی
راهی است پر از شور، که میبینم از این دور
نیهای فراوانی و سرهای زیادی
هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
عشق است و مزین به هنرهای زیادی
بیچاره دل من که در این برزخ تردید
خورده است به، اما و اگرهای زیادی
جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او خیمه و درهای زیادی
شعر از : سعید بیابانکی
اشعای برگزیده درباره سردار قاسم سلیمانی
محمود تاری نیز به یاد سردار شهید قاسم سلیمانی این گونه سروده است
شعری زیبا در وصف سردار قاسم سلیمانی
می خروشد از داغش دیدههای توفانی
ریزد از گلو بیرون نالههای زندانی
قاسم سلیمانی پر کشید و رفت، اما
می جهد برون از دل خشمهای ایمانی
خون او هزاران گل روی شاخه بنشانده
شد مکررای یاران قاسم سلیمانی
دست حق برون آید با نشانی از قدرت
میرود که بر چیند لانههای شیطانی
پایگاه آمریکا، پایگاه اسرائیل
محو می شود هر دو در طلوع بحرانی
آسمان بود شاهد میرسند موشکها
بر زمین نمی ماند این خبیث سُفیانی
غُرّش مسلمانان، چون به جوش می آید
از عدو نمی ماند جز مسیرِ ویرانی
میچشد عدو یاران در خروش ناهنگام
ضربت عراقیها، ضرب شصت ایرانی
شعر از : محمود تاری
شعر حماسی درباره رشادت سردار قاسم سلیمانی
تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری
که در شبهای دهشت تا سحر با ماه بیداری
تو دهقان زاده از فضل پدر مهری ست در جانت
که میروید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری
دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
که بالیدندند بر دستت کبوترهای بسیاری
چه خوش رم میکند از پیش چشمت لشکر پیلان
ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری
دلت را سر به زیری ها، سرت را سربلندی هاست
خوش آن معنا که بخشیده است چشمانت به سرداری
ز ما در گریههای نیمه شب یاد آورای همدرد
تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیدارى
شعر از : محمدعلی مؤدب
شعر در مورد مظلومیت و شهادت سردار قاسم سلیمانی
شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
هزار آیینه در پلکت نماز صبح میخوانند
شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند
نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
تبسم میکنی ابیات در تعبیر میمانند
سکوتت حرفها دارد که در گفتن نمیآید
غزلهایم پر از آرامش اما قبل طوفانند
ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
کویرم، چشمهای تشنهام دلتنگ بارانند
تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
شهیدان در نگاه تو نماز عشق میخوانند
شعر از : نغمه مستشار نظامی
شعر درباره سردار قاسم سلیمانی
هان، می شناسیدش؟ زیاران خراسانیست
از نسل سلمان است اگر نامش سلیمانیست
مردانِ حق، همپای او در جبههها ماندند
بدخواهِ او، تسلیم خواهشهای شیطانی ست
در وقت میدان، او: اشداءُ علی الکفار
با دوستان، تفسیری از آیات رحمانیست
شرحِ نگاهش با یلان کارزار قدس
توصیفِ او سنگینیِ اشعارِ خاقانی ست
در صبح رجعت خوب میدانم که او هم هست
در لشکری که جمع ایرانی و افغانیست
در وصف او حتی قلم هم از نفس افتاد
راحت بگویم؛ آنچه میدانم و میدانیست
شعر از : فاطمه رحمانی
شعر برای سردار قاسم سلیمانی
شب میرود و عطر سحر میگردیم
در صبح ظهور یار بر میگردیم
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت
ما را بکشید زندهتر میگردیم
شعر از : سیدمحمد میرهاشمی
شعری کوتاه در مورد سردار قاسم سلیمانی
در ظلمت این مسیر غوغا کردى
بى پرده بهار را هویدا کردى
همراه مدافعان دشت گل سرخ
امنیّت باغ را مهیا کردى
شعر از : محمدمهدى عبداللهى
دو بیتی در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
از دست خدا گرفت حاجت آخر
شد عاقبتش به خیر و برکت آخر
او مالک اشتر علی بود و رسید
در راه ولایت به شهادت آخر!
شعر از : مرضیه عاطفی
شعر نو در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
او را کشتید
چونان قاصدکی
که دم مرگ
هزار بذر در هزار سوی جهان
میپراکند!
چونان ققنوسی
که دم مرگ
هزار ققنوس تازه
ز جانش
برمیخیزد...
چه کسی میتواند
رودی را بکشد
که در دل کوهی مسکن دارد؟
او را
کشتید
اما ندانستید
که هزاران چشمه،
از هزار سوی این میهن
برمیخیزد...
***
سلام سردار!
سلام به خون تو
که برهوت مردانگی را
سیراب خواهد کرد!
شعر از : راشین گوهرشاهی
شعر در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی
تیغ با درد به قلب همه بستان پیوست
رود جاری شد و آرام به طوفان پیوست
دست ابلیس برون از شب تاریک آمد
کهکشانی به شهاب رخ تابان پیوست
تا ابد رونق بازار شهادت زیباست
مرد نستوه به فرمانده ایمان پیوست
فصل تفسیر شهود و سفر و لبخند است
عاشق نور به خورشید درخشان پیوست
راه باز است بر آنان که تبسم دارند
راه باز است بر آن کس که به سامان پیوست
مادرش منتظرش بود بیاید قاسم
پسر شیعه به مهمانی سلطان پیوست
ابرها اشک بریزید سلیمانی رفت
مالک اشتر حیدر به شهیدان پیوست
شوکت خشم و خروش علوی در سر داشت
خون پاکش به شهیدان مسلمان پیوست
حاج قاسم به سلامت! که شهادت یعنی
راوی فتح به آوینی رضوان پیوست
شعر از : مصطفی کارگر
شعر در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
جَزرِ این بغضِ فروخورده شبی مَد دارد
موج طوفانزده بسیار بسامد دارد
ما که دلدادهی داغیم؛ بگو با دشمن
مستیِ دشنهی بیشرم تو هم حد دارد
خصم را ریش نه... از ریشه بسوزیم اگر
قصدِ «شمعی که برافروخته ایزد» دارد
سفر عشق گُزیدیم و بلاها بردیم
تا که برگردد، هرکس به دلش بد دارد
«فتح خون» میدمد از بسمِل ما، بسم الله!
که برای همه این «فاتحه» آمد دارد!
ابرهای کدر آیینهی باران هستند
حمله ابرهه پیغام محمد دارد...
شعر از : محمدجواد میری
شعری زیبا و احساسی درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی
ابری از آهِ آینه باران گریسته.
در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته.
بغضی که در گلوی قلم آتشم زده.
در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته.
گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه.
دستی به روی چاکِ گریبان گریسته.
گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و.
بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته.
از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع.
در غیبتِ بهار، زمستان گریسته*.
در محورِ مقاومت از غربتش زمین.
از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته.
فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه.
بر التهابِ سینه ی میدان گریسته.
آغوشِ خود گشوده به آغوشِ آسمان.
بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته.
احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق.
بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته.
بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش.
غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته.
شعر از : رسول رشیدی راد(مجتبی)
شعر حماسی در وصف شهادت سردار قاسم سلیمانی
این صدا - صدای آزادیست
باز پخش رادیو فرداست
پایگاه ظلم اسرائیل
سالیان سال یو اس آست
همگرای خط بی بی سی
همنوای رقص شمشیر است
در نهاد او صداقت نیست
همنشین زور و تزویر است
این صدا که بوی خون دارد
متعلق است به خون آشام
کی به آن چه گفته پابندند
خائنان ناقض برجام
در قفس پرنده ی زخمی
آسمان و بال و پر می خواست
آنچه که به زعم استکبار
پوچ و نارسا و بی مبناست
حربه ی همیشگی تو
اختلاف و تفرقه بوده
لابلای فتنه افروزیت
ملتی ندیدم آسوده
هرکجا که رفته ای بردی
فتنه و نفاق و بیماری
از تو انتقام می گیریم
در فروغ فجر بیداری
حشدالشعبی و سپاه قدس
لشگری عراقی ایرانیست
هم عراق -سوریه لبنان
هم یمن پر از سلیمانیست
شعر از : محمدعلی ساکی
رباعی علی انسانی برای سردار قاسم سلیمانی
یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود
از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوخته ای بود که خودساخته بود
شعر از : علی انسانی
رباعی در وصف شهادت حاج قاسم سلیمانی
دیدند در او غیرت ایرانی هست!
درعشق علی خلوص سلمانی هست
با دیدن انگشتریاش فهمیدند
اونیست و خاتم سلیمانی هست
شعر از : علی انسانی
شعری در وصف سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی
مرا یاد است سطری بی بدیل از شعر خاقانی:
"که سلطانی است درویشی و درویشی است سلطانی"
الا روح صداقت ، معنی ایثار و آگاهی
جهان غرق است در خودبینی و تزویر و نادانی
تویی از عاشقان سر به زیر و سربلند ماه
تویی از اهل بیت عشق ای خورشید پیشانی
دمی که با شهیدان خدایی راز می گویی
تو حتی می توانی قدسیان را هم بگریانی
چه رازی خفته در جان تو ای آیینه ایمان
که روحانیت تو آبرو داده به روحانی
نوشتی دیو نفست را ببر اول به قربانگاه
به روی خاتم انگشترت با خط دیوانی
خلیل خود شکن کم دیدهام چونان تو در میدان
که اسماعیل جان را میکند هر روز قربانی
به بازار قلندرها قلندروار پا بگذار
سرت را صرف کن در کوی صرافان ربانی
برآ از این شب سنگین چو مولانا و شمسالدین
بخوان آی ای مسلمانان مسلمانی مسلمانی
الا پیر خراسانی مریدی این چنین داری
سبق برده ست از رستم مگر این گرد کرمانی
سلام ما به این ظلمت شکن ماه بلند اختر
درود ما به آن خورشید، آن پیر خراسانی
صدای پارسایان از عراق و شام میآید
مگر ایران برون آرد جهان را از پریشانی
یهودایند این از گرگ بدتر این برادرها!
نیفتی در درون چاه کنعان، یوسف ثانی
الا ای قاسم فتح درخشان فتح دیگر کن
که خصلتهای قاسم داری و خوی سلیمانی
در این میدان فراوان مدعی دیدم مگر آخر
نگین قدس را از دست اهریمن تو بستانی
شعر از : علیرضا قزوه
شعری زیبا و حماسی درباره شهادت سردار قاسم سلیمانی
در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست
شعلهور شد در و دیوار حرم، سینه شکست
خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است
بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است
اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
خون ما وجه سلوک است که سالک باقیست
کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقیست
شعلهور بود و به ققنوس، توسل میکرد
تشنه لب بود و لب آب تحمل میکرد
وسط معرکه غوغاست، جنون میرقصد
مالک انگار که در برکه خون میرقصد
شعلهور بود درِ خانه، لگد بر در خورد
داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد
شعلهور بود خبر، دل به صدا آمده است
خبر ار مصحف امّ الشهدا آمده است
سنگ باران شده قاسم، شده دل، خونینتر
این چه زخمی ست که باشد ز عسل شیرینتر
وسط معرکه غوغاست… شکسته بالش
آمده مادر سادات به استقبالش
جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند
قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند
قبله باقی ست، خدا هست، بگو با صهیون
صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون
عاقبت مسح جنون، خون به پر و بال کشید
روضه قاسم ما نیز به گودال کشید
بت بگو، بی سروپا باش، سراپا تبریم
چند سالی ست که ما منتظر این خبریم
کدخدا را برسانید! زمان، مستِ علی ست
مالک افتاد زمین، تیغ، ولی دست علی ست
کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
کدخدا را برسانید که حق تابنده ست
مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده ست
زخم شمشیر اگر خورد به شیران… باشد
حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد
چلهای هست که سردار… نه بی سر شدهاند
همه مردم ما مالک اشتر شدهاند
دل ما سوخت در این روضه خبر سنگین است
باکی از کشته شدن نیست، سعادت این است
مالک افتاد زمین، قیمت حسرت چند است
خوش به حالش که علی از دل او خرسند است
نوبت روضه قاسم شد و جولان دادند
روضه خوانها خبر از سم ستوران دادند
یا علی، اهل حرم دست به دامان تو اند
مالک و قاسم هر عهد، شهیدان تو اند
قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر
بازهم در وسط معرکه، آهوی دگر
خبر تازه، سر قافله آوار شده
فاطمه پشت در خانه، گرفتار شده
اشک آغاز جنون است! تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
سر صبحی دم از آن زلف پریشان زدهایم
اول روضه گریزی به شهیدان زدهایم
مرگ بر بی کسی و واهمه! بر عشق درود
تشنه جان داد حسین ابن علی بین دو رود
تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم
نگران بود حرامی نرود سوی حرم
وای اگر آبروی قوم غدیری میرفت
وای اگر دختر ارباب اسیری میرفت
روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است
روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است
خطبه خوان زینب کبراست بگو با صهیون
کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون
در عطش چاره همین بود که دریا باشیم
ارباً اربا شده اکبر لیلا باشیم
سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود
تیغ خیبر شکنی، ارث سلیمانی بود
سر طوفان شب بی حادثه بر شانه ماست
ابرها مرز ندارند سفر خانه ماست
غرش ماست که از شط مصاف آمده است
صاعقه دور سر ما به طواف آمده است
کدخدا را برسان! جلوه به زخم آکنده ست
خون ما بتشکنان، گور بتان را کنده است
زخم و خون آرزوی ماست، بگو با صهیون
زخم ارثیه زهراست بگو با صهیون
صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست
راه باز است اگر سیدعلی فرمانده ست
اشک من حسرت محض است پر از فریادم
کشته شد یار ولی یاد بتول افتادم
گریه کردیم ولی عقده ز دل باز نشد
مگر از پشت در خانه غم آغاز نشد
خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند
فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند
کدخدایان نجس سرّ مگو را کشتند
یک نفر یار علی بود که او را کشتند
شعله بر بال و پر روح الامین افتاده
سوره کوثر قرآن به زمین افتاده
آن طرف نعره یک بی سروپا میشنوم
این طرف از پس در فضه بیا میشنوم
شعلهور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت
روضه خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت
شعر از : احمد بابایی
شعری سوزناک در وصف شهادت حاج قاسم سلیمانی
نست بر روی دلم داغی از این سنگینتر
کرده پیشانی ما را غم تو پرچینتر
مالک اشتر ما بودی و رفتی سردار
در غمت هست ز ما سیدعلی غمگینتر
ای به قربان تو و صاحب نامت، قاسم
بودهای مرگ برایت ز عسل شیرینتر
خون تو برده سرم را به خدا بالاتر
میکشد دشمن ما را به خدا پایینتر
قاتلت موش کثیفی است که میمیرد زود
میکند مردم ما غم تو را شاهینتر…
شعر از : فرهاد موحدی
دو بیتی در وصف سردار حاج قاسم سلیمانی
پر از بغضم ز داغ این ابر مرد
پر از خشم مقدس ضجه ی درد
کنار امت آزاده دیدم
خدا با مویه هایم گریه می کرد
شعر از : محمدعلی ساکی
شعر در وصف شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی
اگر از نام وطن واهِمه دارد دشمن
بی شک از هیبت سردار سلیمانی هاست
اینکه شب کودکت آسوده کنارت خفته
از همین جرات سردار سلیمانی هاست
چادر فاطمه گر بر سر ناموست هست
از رگ غیرت سردار سلیمانی هاست
مکتب فاطمه یک مکتب انسان ساز است
مهد تربیت سردار سلیمانی هاست
پاسبانی و نگهبانی از دین با خون
تا ابد عزت سردار سلیمانی هاست
کوری چشم شما کوردلان این قدرت
همه از همت سردار سلیمانی هاست
این جنایت که عدو مرتکب آن گشته
ترس از قدرت سردار سلیمانی هاست
اینهمه عاشق و خونخواه اگر می بینید
همه از رأفت سردار سلیمانی هاست
جز شهید چیست که زیبنده نامت باشد
که شهید زینت سردار سلیمانی هاست
شعر از : امیر همتی
شعر کوتاه در مورد شهادت سردار قاسم سلیمانی
نشان اقتدار ما تو هستی
یِ دنیا در غمِ تو گریانند
فداکردی، خودرا تاکه ماها
نباشیم لحظه ای ترسان ،زِداعش
زجان ،بهر وطن ناموس ودینت
گذشتی تا که دشمن خاک نگیرد
بدان ای سردار قلبِ جان ها
نباشیم لحظه ای آرامِ آرام
بگیریم انتقام خونت را
شعر از : محمد مهدی ورمزیار
صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین
قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا
قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین
تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم
پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین
سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست
نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین
کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی
بیست ملیون قاسم آماده است، آمریکا ببین
بد رقم در سینه اش بغض تو را پرورده است،
در زمین هر کس که آزاده است، آمریکا ببین
امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند
قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین
یِ دنیا در غمِ تو گریانند
فداکردی، خودرا تاکه ماها
نباشیم لحظه ای ترسان ،زِداعش
زجان ،بهر وطن ناموس ودینت
گذشتی تا که دشمن خاک نگیرد
بدان ای سردار قلبِ جان ها
نباشیم لحظه ای آرامِ آرام
بگیریم انتقام خونت را
اگر از نام وطن واهِمه دارد دشمن
بی شک از هیبت سردار سلیمانی هاست
اینکه شب کودکت آسوده کنارت خفته
از همین جرات سردار سلیمانی هاست
چادر فاطمه گر بر سر ناموست هست
از رگ غیرت سردار سلیمانی هاست
مکتب فاطمه یک مکتب انسان ساز است
مهد تربیت سردار سلیمانی هاست
پاسبانی و نگهبانی از دین با خون
تا ابد عزت سردار سلیمانی هاست
کوری چشم شما کوردلان این قدرت
همه از همت سردار سلیمانی هاست
این جنایت که عدو مرتکب آن گشته
ترس از قدرت سردار سلیمانی هاست
اینهمه عاشق و خونخواه اگر می بینید
همه از رأفت سردار سلیمانی هاست
جز شهید چیست که زیبنده نامت باشد
که شهید زینت سردار سلیمانی هاست
(امیر همتی)
تقدیم ب روح بزرگ و ملکوتی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
....
...... باتشكر. ازطرف:محمد دهقان
پر از خشم مقدس ضجه ی درد
کنار امت آزاده دیدم
خدا با مویه هایم گریه می کرد
محمدعلی ساکی
باز پخش رادیو فرداست
پایگاه ظلم اسرائیل
سالیان سال یو اس آست
همگرای خط بی بی سی
همنوای رقص شمشیر است
در نهاد او صداقت نیست
همنشین زور و تزویر است
این صدا که بوی خون دارد
متعلق است به خون آشام
کی به آن چه گفته پابندند
خائنان ناقض برجام
درقفس پرنده ی زخمی
آسمان و بال و پر می خواست
آنچه که به زعم استکبار
پوچ و نارسا و بی مبناست
حربه ی همیشگی تو
اختلاف و تفرقه بوده
لابلای فتنه افروزیت
ملتی ندیدم آسوده
هرکجا که رفته ای بردی
فتنه و نفاق و بیماری
از تو انتقام می گیریم
در فروغ فجر بیداری
حشدالشعبی و سپاه قدس
لشگری عراقی ایرانیست
هم عراق سوریه لبنان
هم یمن پر از سلیمانیست
محمدعلی ساکی
در خونِ چشمِ غم زده، مژگان گریسته.
بغضی که در گلوی قلم آتشم زده.
در باغِ سرخِ مرثیه طوفان گریسته.
گردیده زلفِ بید، پریشان واقعه.
دستی به روی چاکِ گریبان گریسته.
گویا علی به منبرِ کوفه نشسته و.
بر داغِ مالِک اشترِ دوران گریسته.
از سنگ، ناله خواسته هنگامه ی وداع.
در غیبتِ بهار، زمستان گریسته*.
در محورِ مقاومت از غربتش زمین.
از فَکّهِ تا بلندیِ جولان گریسته.
فقدان، به نبضِ بی هیجانش به معرکه.
بر التهابِ سینه ی میدان گریسته.
آغوشِ خود گشوده به آغوشِ آسمان.
بر پاک بازی اش دلِ ایمان گریسته.
احلی من العسل، پیِ فتح الفتوحِ عشق.
بر قاسمِ نگینِ سلیمان گریسته.
بر آیه ی تبارکِ صبحِ شهادتش.
غبطه به چشمِ مردمِ ایران گریسته.
شهادتت گوارای وجود سردار دلها
رسول رشیدی راد(مجتبی) 1398/10/14