شعرهای زیبا در وصف همدردی
در این مطلب برایتان مجموعه ای از اشعار زیبا و دلنشین در مورد همدردی را تهیه و جمع آوری کرده ایم . با ما در مجله دلگرم همراه باشید .
شعر همدردی
یاد بادا آن روز !
گر چه اندُه بسیار ، گرم بازاری کرد،
درد را همدردی
درنوردید و زدود .
لشکر تابستان
به سگالش میرفت ،
چون که سردار جوان، فروردین
هفتهای پیش از اینجا کوچید ،
در پسینی دلگیر.
* * * *
بود زنگ پارسی
گاه پرسیدن نیز
روشم بود چنین
که بیایند برون شاگردان میز به میز.
یکمین میز چه نیکو بودند
دومینش بهتر
سومین میز یکی چون دیروز ،
چون پریروز
همچو ماههای گذشته
خامش و بیآوا .
گفتمش : « بابک جان
گو به من گوهر چیست ؟ »
پاسخش خاموشی
گفتمش: « بگذریم
کامروا برگو چیست ؟ »
پاسخش خاموشی .
خشم در کالبدم بود روان
زدمش یکی سیلی که سرش خورد به میز
دختران خندیدند
پسران خندیدند
او خود نیز
وای ! درد ا و دریغ !
خندهاش با دگران
پاک از بن ناهمگون بود؛
خندهاش خندهی درد
خندهاش خندهی سرد
میشود گفت که آن خنده نبود
پوششی بود به روی اندوه
و من ناآگاه، خندهاش را ز سبک مغزی او دانستم .
گفتمش : « مرگت باد !
که به گاه پاسخ
این چنین خاموشی
این چنین کمهوشی
نیک دانم که تو بازیگوشی . »
ناگهان خندهی تلخ
شد دگرگونه به یک گریهی آگاهی بخش
ناله سرداد و بگفت : ـ ( به من و تک تک شاگردانم ) ـ
« هیچ دانید که بینانی چیست؟
زنده ماندن چیست سگ جانی چیست؟
گریه ی خواهر چیست؟
سرفه ی مادر چیست ؟
در زمستانی سخت
پدر از کوه فتاد
آن بلند سنگدل خردش کرد
مادر از درد به خود میپیچید
خواهرم از سرما .
چارهای پیش نبود ؛
من نو باوه شدم نان آور
با شمایانم !
شمایان که به من می خندید !
هیچ دانید درو چیست گاوآهن چیست؟
خسته و گُرْسَنه خوابیدن چیست؟
پس بگویید چرا خاموشید؟ »
دختران اشک فرو باریدند
پسران هم
چشمهای من نیز ،
خامش و پنهانی
اندک اندک میداد
مژگانم را نم .
دستم آرام نشست
روی دوشِ بابِ کوچک ، بابک .
نگه من آرام
پخش گردید میان همهی شاگردان
لبم آرام شکست خامُشی را و بپرسید از آن پاکدلان :
« چه کسی داند همیاری چیست ؟ »
همه انگشت به بالا و سپس گفتندم :
« بهتر آن نیست که امروز ، پسین
پاسخش را بسپاریم به داس
در کشاورزیشان ؟ »
شادمان گفتمشان :
« به ! از این بهتر چیست؟ »
کلک از این همدردی
شادمانانه گریست
گریهاش پیدا بود؛
آرش بیست
آریو برزن بیست
شبنم بیست
نیلوفر بیست
شعر برای همدردی
مهربانم!
بی تو بَرده زمان شده ام
مجبور به شمارش ثانیه هایم
زمان شلاق به دست گرفته است
شلاقش همان عقربه هست
عزیزم!
خورشیدهم با من همدردی می کند
غروب هنگام وداع با بغض همیشگی اش
پرسید امروز هم بی او گذشت و ندیدی اش؟
گفتم آری راستی ثانیه چقدر بیشمار است
تا به حال شمردی اش؟
سری تکان داد و به قله کوه رسید
ناگهان خورشیداین مونس تابناکم پیرهن دلم رابالا زد
تماشای زخم شلاق زمان بی تابش کرد
سرش را به نوک قله کوبید
نازنینم!
خون خورشید
سرخی اش هنگام غروب
نشان همدردی اوست
شاید با این سخن دیوانه خوانندم اما
پایان جراحت خورشید در گرو دیدار توست
شعر درباره همدردی
توای آوازه ی مشرق مرا درخود مهیا کن
دمی برساحلم بنشین و موجی را تما شا کن
کنا ربیشه ی خشکم که گنجشکان نمی خوانند
بخوان آوای همدردی کلام عشق رسوا کن
صدایت می کنم اما صدایم غصه ی درداست
بیا درگوشه ی قلبم محبت را تو احیا کن
نیازم را به چشمانت سحراز آینه دیدم
بیا اینبار هم بگذر مرا با خود هم آوا کن
چونقاشی زنم طرحی به ناز دیدگان تو
دوای این پریشان را به عالم بازحاشا کن
شعر در وصف همدردی
آسمان خیره به ژرفای نگاهم شده ای
باز بر بیکسی خویش گواهم شده ای
گوییا باز غمی در نظرت آمده است
که چنین تیره تر از بخت سیاهم شده ای
آه! میدانم و میدانم و میدانم, آه
ز چه دردیست که هم نغمه آهم شده ای
باز یاران همه رفتند و تو تنها ماندی ؟
آسمان باز چرا چشم به راهم شده ای؟
او که عمری به تمنای نگاهش ماندی
باز گفتا که چه بیهوده تباهم شده ای؟!
آسمان خلوت همدردی ماهم زیباست
من چو ماه تو شوم,نیز تو ماهم شده ای
دل و بازیچه من بودن و تنهایی ما
آسمان , توبه این بار گناهم شده ای
آسمان طاقت همدردی ما نیست تورا
نظری کن که چه آسوده پگاهم شده ای!
شعر زیبا در مورد همدردی
جاده می پیچد به خود کز دشت گردی بر نخاست
گردی از راه عبور رهنوردی بر نخاست
شیهه ای، بانگ درایی، ردّپایی، ای دریغ
ناله ای حتی ز باد هرزه گردی بر نخاست
با صدای گریه ای گاهی سکوت شب شکست
گلخروشی ورنه از حلقوم مردی بر نخاست
خلوت ما را چراغ لاله ای روشن نکرد
وز دل آتش به جانی آه سردی بر نخاست
مُردم از بی همزبانی ها کزین نامردمان
از پی همدردی ما اهل دردی بر نخاست
بی غباری ها گواه خاکساری های ماست
سایه سان بر خاک افتادیم و گردی بر نخاست
بیشتر بخوانید :
متن و شعر برای شب یلدا : شب چله ۹۸ مبارک
بهترین اشعار برای پایان سخنرانی
شعر برای ۱۳ آبان : روز دانش آموز گرامی باد
شعر برای برادر : ۳۰ شعر زیبا و عاشقانه در وصف برادر
شعر برای یار بی وفا : اشعاری غمناک و زیبا در وصف یار بی وفا
دیدگاه ها