دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
شعر تابستان | زیباترین و ناب ترین اشعار درباره تابستان
9
زمان مطالعه: 8 دقیقه
گلچینی از برترین شعرها ی طنز و با حال از شاعران نامی، در مورد تابستان برایتان گردآوری کرده ایم. با ما در مجله دلگرم همراه باشید .

گلچین برترین و زیباترین اشعار درباره فصل تابستان

امروز در این صفحه از مجله دلگرم مجموعه ای از شعرهای زیبا از شاعران بزرگ و نامی چون سعدی ، ملک الشعرای بهار، فروغ فرخزاد و سهراب و دیگر شاعران در وصف تابستان ؛ برایتان گردآوری کرده ایم. با ما تا آخر این مطلب همراه باشید و از خواندن شعر طنز تابستان لذت ببرید .

شعر درباره ی فصل تابستان

خوشترین ایام من در دوران قدیم

بود فصل تعطیلی تابستانم

سیر روستای پدر می رفتم

شاد و خندان اندر آن باغ بزرگ روستا همره با دوستان می گشتم

هر طرف سبزه و گل می دیدم

هرطرف گل به چمن می دیدم

گلای خوشبو را می چیدم

میان آنهمه گل . من گل خویش را می دیدم

مدتی قامت رعنای گلم کاویدم

گل اسیر من و من در بغلم گل بوسیدم

لحظه ای نفسم هم نفس گل .عشق بوییدم

گل چو می خندید من نیز به گل خندیدم

کمی هم رقصیدم

بعد آن چند قدمی رفتن گل پاییدم

نرمی و گرمی آن شاخه ی گل همه را و همه را بر تن خویش مالیدم

هرطرف گل برفت در پی او چرخیدم

این گذشت و بعد ایام دگر نشان از گل خود پرسیدم

گل به بستان ندیدم

از غم و غصه به خود لرزیدم

همچو برگی به خزان پرزیدم

شعر از بهاالدین ذاوودپور

شعر تابستان شاملو شعر دوبیتی در مورد تابستان شعر در مورد تابستان از حافظ شعر طنز تابستان شعر تابستان فروغ فرخزاد متن ادبی در مورد تابستان شعر رفتن تابستان شعر ترکی درمورد تابستان

شعر تابستان ملک الشعرای بهار

ای آفتاب مشکو زی باغ کن شتاب

کز پشت شیر تافت دگرباره آفتاب

مرداد ماه باغ به بار است گونه گون

از بسد و زبرجد و لولوی دیریاب

هم شاخ راز میوه دگرگونه گشت چهر

هم باغ را به جلوه دگرگونه شد ثئیاب

بنگر بدان گلابی آویخته ز شاخ

چون بیضه‌های زرین پر شکر و گلاب

سیب سپید و سرخ به شاخ درخت بر

گویی ز چلچراغ فروزان بود حباب

یا کاویان درفش است از باد مضطرب

وان گونه گون گهرها تابان از اضطراب

انگور لعل بینی از تاک سرنگون

وان‌ غژم‌هاش یک‌ به‌ دگر فربی‌ و خوشاب

پستان مادریست فراوان سر اندرو

و انباشته همه سر پستان به شهد ناب

یک خوشه زردگونه به رنگ پر تذرو

دیگر سیاه گونه به‌سان پر غراب

یک رز چو اژدهایی پیچیده بر درخت

یک رز چو پارسایی خمیده بر تراب

یک‌ رز کشیده همچو طنابی و دست طبع

دیبای رنگ رنگ فرو هشته برطناب

یک ‌رز نشسته ‌همچو یکی ‌زاهدی که ‌دست

برداردی ز بهر دعاهای مستجاب

وانک ز دست و گردنش آویخته بسی

سبحهٔ رخام و دانه به‌ هر سبحه بی‌حساب

باغست نار نمرود آنگه کجا رسید

از بهر پور آزرش آن ایزدی خطاب

آن شعله‌ها بمرد و بیفسرد لیک نور

اخگر بسی به شاخ درختان بود بتاب

روی شلیل شد به مثل چون رخ خلیل

نیمی ز هول زرد و دگر سرخ از التهاب

آلوی زرد چون رخ در باخته قمار

شفرنگ سرخ چون رخ دریافته شراب

شفتالوی رسیده بناگوش کود کیست

وان زردمو یکانش به صندل شده خضاب

ملک الشعرای بهار

separator line

شعر طنز تابستان

تو این گرما بیا دیوونه گردیم

تو حوض آب یخ وارونه گردیم

که این گرمای سوزان کشت ما را

برای هم بیا هندونه گردیم !

separator line

رباعی تابستان از سعدی

آن ماه که گفتی ملک رحمانست

این بار اگرش نگه کنی شیطانست

رویی که چو آتش به زمستان خوش بود

امروز چو پوستین به تابستانست
سعدی

separator line

شعر تابستان از عراقی

در بیابان، به فصل تابستان

چون ببارد به تشنه ای باران

گرچه یک لحظه زآن بیاساید

هم به آب اشتیاقش افزاید

می بیفزا ، چو شوقم افزودی

روی پنهان مکن ، چو بنمودی

باز مخمور عشق را می ده

چون مدامم دهی، پیاپی ده

تا دگربار مستی آغازم

وین غزل را انیس خود سازم

از : عراقی

separator line

اشعاری با موضوع تابستان

فصل تابستان است

سایه ای می جویم

سایه ای پر الفت

کوچه ها گرم کلام

خانه ها گرم سخن

separator line

شعر کوتاه در مورد فصل تابستان

کودکی با شادی

روی خاک نمناک

کلبه ای می سازد

کلبه ای بی سرما

آن طرف تر

دخترک می دوزد

لباس از جنس خیال

و عروسک پشت ویترین مغازه

چشمکی می زند به دنبال لباس

این طرف تر

در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا

فصل تابستان است

می نویسم شعری

از زبان سهراب

و خدایی که در این نزدیکی است ...

شاعر: هستی شمس

separator line

موضوع تابستان در اشعار مولوی

ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما

ما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ما

ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا

تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما

تا سبزه گردد شوره‌ها تا روضه گردد گورها

انگور گردد غوره‌ها تا پخته گردد نان ما

ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل

آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما

شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها

تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما

ای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسد

تا ره بری سوی احد جان را از این زندان ما

در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب

روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما

گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را

سلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ما

کو دیده‌ها درخورد تو تا دررسد در گرد تو

کو گوش هوش آورد تو تا بشنود برهان ما

چون دل شود احسان شمر در شکر آن شاخ شکر

نعره برآرد چاشنی از بیخ هر دندان ما

آمد ز جان بانگ دهل تا جزوها آید به کل

ریحان به ریحان گل به گل از حبس خارستان ما

از مولانا

separator line

شعر های عاشقانه فصل ها

شعر از : مژده ژیان

شاخه ها دائم عبادت می کنند
خالق خود را اطاعت می کنند

قصه ای زیباست ، مرگ و زندگی
فصلها آن را حکایت می کنند

مرگ را هر ساله از جان می خرند
عاشقی ، تا بی نهایت می کنند

در پی هم فصلها در یک صف اند
نظم را گویی رعایت می کنند

فصل تابستان هوای چشمه هاست
برگها آنجا طهارت می کنند

هر زمستان شاخه ها بی برگ و بار
صبر را گویی حکایت می کنند

چون خزان وقت هبوط برگهاست
شاخه ها گاهی شکایت می کنند

مهر ،محراب دعا و بندگی است
عاشقان، آنجا زیارت می کنند

دلبری زیباست ، بانوی بهار
فصلها بر او حسادت م یکنند

شاخه ها با گردش چرخ فصول
عشـــق را گویی روایت می کنند

separator line

شعر تابستانی

در هیاهوی جانسوز تابستان

وقتی کلمات آهسته، آهسته

می سوزند

و واژهها به کولرها

چشم می دوزند
...

شاعر: بهرام قربانپور

separator line

شعر تابستان

آه خدایا , خدایا آه

چرا من باز مانده ام, باز از راه

تابستان است و چنین سردم ؟

آخر آسان نبود من دردم

separator line

separator line

شعر عاشقانه تابستانی

چشم های تو …
بلوط زاران “بورصه” اند در پاییز
برگ های درختانند بعد از باران تابستان
و “استانبول” اند ـ در هر فصل و هر ساعت

separator line

شعر در آبهای سبز تابستان فروغ

پس نیمی از عشقت نور است و باقی سیاهی

تابستان و زمستان هم‌سنگ‌اند

چه بسا بدین جهت است

که همواره دوستت می دارم

separator line

شعر تابستان فروغ فرخزاد

اما اینجا

آسمان آبی است

وطن پیراهنی تابستانی در بر دارد

و کنار پنجره ای ایستاده است

که رو به آسمان باز می شود

اینجا همه خوبند

و بدها اندکند

separator line

شعر رفتن تابستان

چه ملایمت خنکی !

من آبستن یک شکوفه ام

که همین تابستان گلابی می شود

separator line

شعر کوتاه تابستان

نمی دانم هنوز توانسته ام صدای غار غار دلگیر خودم را بر پشت درختان تابستان ساز کنم
راستی ؛ پروردگارا ؛ چه باید کرد؟
روی هر درختی که نشسته ام ؛
صدای همین غار غار کور شعله می کشد
من هرگز بر آن پرنده تهمت سخیف بیکاری نمی بندم
هرگز ؛ اگر انسانم

separator line

شعر عاشقانه تابستان

زندگی در چشمانش زمستان سپید پوش عاشق است
برف لبریز زمستان در کو هستان
زیبائی بی قرار و لبریز بهار
رنگارنگی دل انگیز تابستان

separator line

شعر نو در مورد تابستان

راه باریک سراشیبی تابستان
سلام گرم دخترک خورشید
قلوه سنگها و سنگهای ریز و درشت آینه ی رودخانه
ماسه های نرم بستر
چند دم جنبانک بازیگوش
بد بدو- بد بدو- بد بدو
آواز کندمگون دلنواز بلدرچین
نسیم خنکی از گوش داس تابستان می گدرد
مرداد است
موسم دروی ستاره های گندم

separator line

تابستان در شعر نو

کوچه ی آسفالت تازه تابستان
پیرمرد و پیر زن آرام آرام در شمیم راه
هوا آفتابی ؛ صاف و گرم
عصای پیر مرد به نشانه ی احوالپرسی موج هوا را می شکند
پیر مرد جلوتر و پیر زن عقب تر در شربت قدم زدن می ریزند
چند ماشین در دو طرف کوچه ترانه ی توقف می خوانند
پیر مرد دوست عجله است
صبح اما رام و آرام از کوچه ی لبخند مرگ عبور می کند

separator line

شعر در مورد پایان تابستان

در بیابان، به فصل تابستان

چون ببارد به تشنه ای باران

گرچه یک لحظه زآن بیاساید

هم به آب اشتیاقش افزاید

می بیفزا ، چو شوقم افزودی

روی پنهان مکن ، چو بنمودی

separator line

بیشتر بخوانید :

۱۱۰ شعر زیبا در وصف دوست و دوستی

شعر برای یادگاری نوشتن : مجموعه ای از اشعار زیبا در وصف یادگاری

شعر برای روز معلم : اشعاری زیبا در وصف معلم | روز معلم مبارک

شعر روز عشق | گلچین زیباترین اشعار درباره عشق | ۶۶ شعر برتر عشق

شعر پرسپولیسی : گلچینی از اشعار پرسپولیسی برای هواداران ...



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (9 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits