
شعر روز نابینایان | گلچینی از اشعار زیبا به مناسبت روز نابینایان
روز جهانی عصای سفید
روز جهانی عصای سفید : این روز برای پاسداشت و گرامیداشت دستاوردهای افراد نابینا که چه به گونهٔ مادرزادی نابینا زاده شدهاند و چه با بروز رخدادهای ناگوار و بر سر حوادث نابینا شدهاند جشن گرفته میشود. در ایران روز بیست و چهارم مهر را روز عصای سفید نامیدهاند.
شعر در وصف نابینایان
تو ای روشندل پاک
تو ای معصوم
ای خسته ز جور روزگار
غمت افزونتر از
غم من نیست
تو در رویات
تو در کلبه محزون دلت
آن دل روشنت
عشق را ؛ نور را
خواهی یافت
تو سوار بر بال های ظریف خیال
پرواز خواهی کرد
تا آسمان آبی امیال
تو عالم را
به گونه ای می یابی
که می خواهی
غم دنیا را می فهمی
تو دردش را می دانی
تو خط دل مظلومان را
با احساس می خوانی
ولی ...
غمت افزون تر از
غم من نیست
غم من ...
غمی ست دردناک
درد من ...
دردی ست وحشتناک
غم من دیدن
زشتی ها و پلیدی هاست
درد من دیدن
مرگ عاطفه و محبت هاست
شعری از هنگامه زنوری از کتاب مجموعه شعر پاییز خاطره ها
شعر روز نابینایان
محکومم
در جادهای تاریک
یا ستارگانی خاموش
محکومم
که عینک دودی بزنم
و عصایی به دست بگیرم
تا
پانزده اکتبر هر سال
روزنامهها مرا
با خطی برجسته بنویسند
محکومم
که عقابهای چشمانم
به لانه برنگشتهباشند
و گنجشکان
در جای خالی آنها
تخم بگذارند
و مرثیه بخوانند
برای پرهایی که ریختهاست
برای عقابهایی که دیگر نیست
محکومم
به چالههای شهرداری
با دست و پای زخمی
در نزدیکی خیابانی
که از چاههای عمیق شهردار
رونمایی میشود
محکومم
به سرشکستگی
در مقابل داربستها
وقتی راه ... که نه!
دار مرا بستهاند
و من
با سیلی داربستها
صورتم را سرخ میکنم
محکومم
به عصایی که سفید است
و حال اژدها شدن ندارد
و گاهی
در گذر از جویی حقیر
رو سیاه می ماند
محکومم
به ایستادن طولانی
کنار خیابان
وقتی که عجلهام
زیر سر هیچ شیطانی نیست
محکومم
دوچرخه توی پیادهرو را
جعبه جلو مغازه را
تنه بزنم
بیندازم
دو بار عذر بخواهم
دوبار
«کوری؟
مگر نمیبینی»
را لبخند بزنم
محکومم
روزه سکوت بگیرند
بعضیها
وقتی از کنارم میگذرند
و
در فلکه راهنمای
سؤالهایم
از رهگذران عجول
به مقصدی نرسد
محکومم
چهره مادرم را
از یاد برده باشم
و عکس معصوم دخترکانم
از آلبوم خاطراتم
برداشته شده باشد
و من
محکومم
که محکوم بمانم
بی هیچ تجدید نظری
به جرمی که نمیدانم
و به گناهی که ...
شعری از موسی عصمتی ( از تواناترین شاعران روشندل کشورمان ) از مجموعه شعر «بی چشمداشت» به مناسبت روز جهانی عصای سفید
شعر درباره نابینایان
تقدیم به همهء دوستان نابینا
بگذار در دستهایت باغ محّبت بکارم
هر چند در دست ای دوست جز یاس الفت ندارم
ای بیریای صمیمی، ای آشنای قدیمی
تنها تویی چون نسیمی بر بستر شوره
زارم
چشم تو چشم بصیرت، حّس تو سرشاری آب
ای جاری جویباران بینا دلِ استوارم
افسانهء کجمداری در خویش باور نداری
مصداق صبر و قراری در سختی روزگارم
پنداشتم بوی باران آرد نوید بهاران
اما صدای تو بود این کاورد بوی بهارم
خمیازهء شب شکستی، دروازهء درد بستی
سر تا به پا شوق هستی، ای خوب اّمیدوارم
میمانی ای جاریِ مهر، با نسلهای بهاری
خواهم که چون تو بمانم، خواهم که چون تو ببارم
مهین زورقی، شاعرهء روشندل
بیشتر بخوانید :
سری جدید پیامهای روز جهانی نابینایان
جدیدترین پیامهای روز جهانی عصای سفید