
روز مادر مبارک
به پاس قدردانی از مادران مهربان در همه ی کشورهای جهان یک روز به روز مادر و یا همان روز زن اختصاص داده شده است و آن روز را همه جشن می گیرند.
به همین مناسبت در این مطلب از مجله دلگرم اشعاری زیبا در وصف مادر تهیه و گردآوری کرده ایم و در اختیارتان قرار خواهیم داد. امیدوارم از خواندن این اشعار کمال لذت را ببرید.
شعر زیبای مادر برای کودکان
امروز با یک کارِ قشنگ و زیبا
من از زمین زَدم به آسمون پل
وقتی به مادرِ عزیز و خوبم
دادم با عشق و مهربونی یک گل
از مادرم من این و یاد گرفتم
تو سختی ها داشته باشم تحمل
زندگی هر چه ساده تر قشنگ تر
باید که دور باشیم ما از تجمل
مامان میگه تو سختی ها تو باید
هر لحظه بَر خدا کُنی توکل
قبلِ سُخن گفتن و هر کارِ خوب
یه چند دقیقه روش کُنی تأمل
تو درس و روزه وُ نماز و خوبی
هیچوقت نداشته باشی تو تعلل
خوشحال میشم عزیزِ قلبِ مادر
گوش کُنی حرفم و بِدی به من قول
که داشته باشی از الان تا اَبَد
تو زندگی هر روز و شب تحول
شاعر : علیرضا قاسمی
شعرهای زیبای روز مادر، اشعار روز مادر
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ، ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماهِ رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن !
فریدون مشیری
شعر روز مادر
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی
مادرم ای مایه ی آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور
مادرم روزت مبارک ناز من
مادرم تنها تویی آواز من
شعر مادر به مناسبت روز مادر
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
ز رنج بی حد و این خرمن غم
سپیدی خیمه زد بر موی مادر
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیکران ها سوی مادر
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
ندیدم خوش تر از این خوی مادر
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چو دارم روی این دل جوی مادر
ز هر خار مغیلش گر رسد زخم
به تیماری روم بر کوی مادر
اسیری گشته ای ای طفل امید
اسیری در خم گیسوی مادر
شاعر: رامین امید
شعر در وصف مادر
«پناه من کیست …؟
من زاده شدم به عشق مادر
پرورده شدم به عشق مادر
در دامن او شدم چنین نور
پیوسته شدم به عشق مادر
بوی تن او بهار هر فصل
بشکفته شدم به عشق مادر
تعلیم نمودیم بیاموز
وارسته شدم به عشق مادر
از رنج زمان عبور دادی
نی خسته شدم به عشق مادر
آموخت مرا صبور باشم
دل بسته شدم به عشق مادر
هر ملک به زیر پای مادر
گل دسته شدم به عشق مادر
چون داد مرا ز شیره جان
لب بسته شدم به عشق مادر
در ساحل قلب بی کرانش
وابسته شدم به عشق مادر
او رفت و سکوت من فرو ریخت
شاعر: امید ارجمندی
اشعار زیبا درباره مادر
دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است
قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است
حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی
عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است
لالالالا، به قربان تن خسته ات
فدای بوی پیراهن مادرم بشوم
به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادی
به فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی
برایم تا صبح لالایی می خواندی
به فدایت که برایم آرزوها داشتی
لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوست
بدون تو دنیا برایم زندان است
به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشتت نهادی
به فدایت که دستانت پینه بسته است
یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی
لالا، چشمم پر از اشک است، به فدایت
تو خوشی دنیای من بودی
خورشید، حتی گوشه دل تو نمی شود
بهار، نیز بنفشه دستانت نخواهد شد
اگر تمام خوشی های دنیا برای من باشد
هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت
لالا، به فدای غمخوار خودم
به فدایش که اکنون تنش بیمار و رنجور است.
اشعار زیبا به مناسبت روز مادر
شد صفحه روزگار تیره
تا دفتر من گشود مادر
از هستی من، نشانه ای نیست
خود بودن من چه بود، مادر
ناموخت مرا زمانه درسی
رندانه ام آزمود، مادر
من در یتیم و گردش چرخ
از دست توام ربود مادر
در دامن روزگارم افکند
از دامن خود چه زود مادر
حالیست مرا که گفتی نیست
گریم همه رود رود مادر
هر روز سپهر سفله داغی
بر داغ دلم فزود مادر
از اختر من شدست گویی
دریای فلک کبود مادر
این ابر منم کز آتش دل
بر چرخ شدم چو دود، مادر
با من همه بخت در ستیزاست
من خاستم، او غنود، مادر
ابریشم بخت من تهی گشت
یکباره ز تار و پود، مادر
این کودک درد آشنا را
ایکاش نزاده بود، مادر
شعریست که در غم تو، فرزند
با خون جگر سرود مادر
شعرهای زیبا درباره ی مـادر
ای آن که تویی صبور خانه ، مادر
ای شمع تویی فروغ خانه ، مادر
ای عطر تو عطر هر بهار است ، مادر
وای (وی) مهر تو در حد کمال است ، مادر
ای نام تو ملک ،چه بی ریایی ، مادر
هم شاه غم و ملک وفایی ، مادر
ای آن که بهشت بود تو را ، ای مادر
کآن وعده ی اوست ، خدا ، تورا ای مادر
ای افضل و ای سرور و ای شاه کلیدم ، مادر
زآن لحظه ی کودکی تویی امیدم ، مادر
ای خواب تو بی خواب شده ، هر شب و روز
زآن لحظه خدا تو را صدا زد ، مادر
این نام تو ، نام توست زآن روز نخست
زآن دم همه مبهوت ثنایت ، مادر
شعر نو به مناسبت روز مادر
مادرم بهار است
وقتی می آید
گل از گلم میشکفد
پوریا عالمی
شعر روز مادر
مادرم بانوی مهتابی شبهای دلم
مادرم تنها مروارید اقیانوس دلم
زبون من قاصره از گفتن تو
این قلم مونده چطور وصف کنه وجودتو
وقتی صداتو میشنونم
آرامش دلم میشی
وقتی کنارت میشینم
صدای قلب من میشی
تو چشمای زیبای تو
دریای عشق موج میزنه
میفهمم اون نگاهتو
حرف دل نگفتتو
بهشت زیر پای توست
خدا همیشه پشت توست
سر نماز دعای تو
زمین رو لرزه میاره
همین دعای توست که
گره گشای مشکلاست
اگه برم به آسمون
ماه و ستاره بچینم
هدیه کنم به پای تو
بازم کمه برای تو
نگین انگشترم توئی
عشق من فقط توئی
سر به سجاده میذارم
دست به دعا بر میدارم
همیشه یاورم باشی
همیشه همرهم باشی
مادر من مهربونم
نمیدونم چطور بگم
دلم میخواد فدات بشم
فدای اون دلت بشم
قربون اون چشات بشم
آذر ضیغمی
ترانه روز مادر
درود ای مهربونم، ای فرشته
توی آغوش تو خود بهشته
خدا از هرچی عشقه توی دنیا
تو و اون قلب پاکتو سرشته
همه ی وجود من زیر پاهاته
همیشه، هر کجا خدا باهاته
تو اینقدر خوبی که حتی خورشید
نداره برقی رو که تو چشاته
تو هرجایی که هستی مادر من
بدون مهر تو شده باور من
دعاها و نیایشهای تو ای گل
همیشه، تا ابد هست یاور من
اگر وقتی دوری از کنارم
نمیگم چیزی، به روت نمیارم
ولیکن بی تو دلم پر ز درده
آخه من طاقت دوری ندارم
توی شبهای تاریک و سیاهم
شدی فانوس راهم، شدی ماهم
توی اوج حسرت و اندوه و ماتم
تویی تنها پناهم، تکیهگاهم
تو هرجایی که هستی مادر من
بدون مهر تو شده باور من
دعاها و نیایشهای تو ای گل
همیشه، تا ابد هست یاور من
تو تنها کسیکه بی مزد و منت
میبخشه عشق و مهر رو با صداقت
فدا کردی جوونیت رو پای من
تو یعنی مهر و امید، عشق و عزت
همه ی عالم خلاصه تو نگاته
دلم دلخوش به شور خندههاته
تموم زندگیم فدای تار موهات
فدای نوازشهای مهربون دستاته
تو هرجایی که هستی مادر من
بدون مهر تو شده باور من
دعاها و نیایشهای تو ای گل
همیشه، تا ابد هست یاور من
پگاه سلیمی
شعر در مورد مادر
مادر ای زیباترین معنای هستی
مادر ای گل پونه عشق الستی
ای نگاهت مایه جانها و هستی
دوست دارم من تو را ای عشق و مستی
من چه گویم از کلام با صفایت
من چه هستم در بین ان نگاهت؟
چون گلی پرپر شوم من زیر پایت
ای فدای تو شود این نوگل عشق و وفایت
عاشق مهر تو هستم با کلامت مست مستم
با وجودت در همه ی عالم چو مرغ میپرستم
عزیز بزم آرا
شعر چهارپاره درباره روز مادر
بهترین آفریده، مادر من
پروریدی مرا به دامن پاک
ای بزرگ از بزرگواری خویش
باید افتم به پیش پایت خاک
بار همت کشیدهای بر دوش
تا مرا اهل برگ و بار کنی
استراحت نکردهای شب و روز
تا مرا مرد روزگار کنی
سوختی تا مرا نجات دهی
هر کجا آتشی زبانه کشید
سینه خویش را سپر کردی
هر کجا دشمنی کمانه کشید
آفرین بر تو باد مادر من
که خدا را تو آفرین هستی
ره نمودی مرا بکار درست
کار پرداز و بهترین هستی
مادر ای مظهر محبت و عشق
شیر یکتا پرستیام دادی
من نبودم اگر نبودی تو
هست باشی که هستیم دادی
دست مهرت همیشه بر سر من
هست دست خدا تو را در دست
ساقی خوشترین شراب تویی
ای تمام وجو د من ز تو مست
الهیار خادمیان
شعر برای مادر به مناسبت روز مادر
مادر ای یکدانه و تنهاترین غمخوار من
از من عاشقتر به من دیوانه و بیمارمن
وصف تو نتوان به صدها دفتر و دیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبها تا ابد در کار من
پروراندی جان من با رنجهای بیشمار
کی شود قربانیات این جان بی مقدارمن
خرج کردی عمر خودرا تا بروید جان من
من به لطفت زندهام ای ابر باراندار من
شرح لطفت درازل افسانهای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندار من
قصه ننوشته مهر و وفا را خواندهای
ای که مهرت تا ابد در سینه تبدار من…
شعر عاشقانه برای روز مادر
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بوی مادر
ز رنج بی حد و این خرمن غم
سپیدی خیمه زد بر موی مادر
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیکرانها سوی مادر
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
ندیدم خوش تر از این خوی مادر
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چو دارم روی این دل جوی مادر…
رامین امید
شعر درباره مادر
من زاده شدم به عشق مادر
پرورده شدم به عشق مادر
در دامن او شدم چنین نور
پیوسته شدم به عشق مادر
بوی تن او بهار هر فصل
بشکفته شدم به عشق مادر
تعلیم نمودیم بیاموز
وارسته شدم به عشق مادر
از رنج زمان عبور دادی
نی خسته شدم به عشق مادر
آموخت مرا صبور باشم
دل بسته شدم به عشق مادر…
جعفر جعفری
غزل روز مادر
خوش بحال آنکه همراهش دُعای مادر است
در شبستان ادب ذکرش رضای مادر است
چشم دل را رو به چشم انداز دنیا بسته است
مست و شیدای نگاه آشنای مادر است
میکشد مانند بلبل حسرت دامان گل
محو معنای حدیث دلربای مادر است
لذت دنیای فانی را چو نیکو بنگری
چندروزی بیش نیست، کانهم صفای مادراست
رنج دنیایی اگرکوهی بلا گردد، چه باک
بر کسیکه چتر مأوایش، رَدای مادر است…
قاسم پیرنظر
شعر در وصف مادر برای تبریک روز مادر
مادرم زیباترین لطف خدا
ای صبوری دلی درد آشنا
مادرم دریای پاک کبریا
مظهر عشق زلال پر صفا…
ماه من مهتاب من خورشید من
روزگار روشن امید من
دوستت دارم عزیز نازنین
حرفهایت خندههایت دل نشین
رها بینا
شعر برای روز مادر
ای آن که تویی صبور خانه، مادر
ای شمع تویی فروغ خانه، مادر
ای عطر تو عطر هر بهار است، مادر
وای «وی» مهر تو در حد کمال است، مادر
ای نام تو ملک، چه بی ریایی، مادر
هم شاه غم و ملک وفایی، مادر
ای آن که بهشت بود تو را، ای مادر
کآن وعده اوست، خدا، تو را ای مادر
ای افضل و ای سرور و ای شاه کلیدم، مادر
زآن لحظه کودکی تویی امیدم، مادر
ای خواب تو بیخواب شده، هر شب و روز
زآن لحظه خدا تو را صدا زد، مادر
این نام تو، نام توست زآن روز نخست
زآن دم همه ی مبهوت ثنایت، مادر
مثنوی روز مادر
شعر: « مادر » شاعر : « کارو »
همره باد از نشیب و از فراز کوهساران
از سکوت شاخه های سرفراز بیشه زاران
می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی
ساز نه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ، اشک نیازی
مرغ حیران گشته ای در دامن شب می زند پَر
میزند پَر ، بر در و دیوار ظلمت میزند سَر
ناله می پیچد به دامان سکوت مرگ گستر :
این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، بازکن دَر
بازکن در ، بازکن تا بینمت یکبار دیگر
چرخ گردون زآسمان کوبیده اینسان بر زمینم
آسمان قبر هزاران ناله کنده بر جبینم
تار غم گسترده پرده روی چشم نازنینم
خون شد از بس که مالیدم به دیده آستینم
کوبکو پیچیده دنبال تو فریاد حزینم
اشک من در وادی آوارگان آواره گشته
درد جانسوز مرا بیچارگی ها چاره گشته
سینه ام از دست این تک سرفه ها صدپاره گشته
بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم
بازکن مادر ، ببین از بادۀ خون مستم آخر
خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر
آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم
سر بسر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم
هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم
صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم
بهر صدها دختر شیرین صفت فرهاد بودم
درد سینه آتشم زد ، ز اشک تر شد پیکر من
لاله گون شد سر بسر از خون سینه بستر من
خاک گور زندگانی شد ، دربدر خاکستر من
پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم
وه ، چه دانی سل چها کرده ست با من ؟ من چه گویم ؟
همنفس با مرگم و دنیا مرا از یاد برُده
ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مُرده
این زمان دیگر برای هر کسی مردی عجیبم
زآستان دوستان مطرود و در هرجا غریبم
غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادر نصیبم
زیورم پشت خمیده ، گونه های گود زیبم
خواهی ار جویا شوی از این دل غمدیدۀ من
بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیدۀ من
وه ، زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم
گر که شیر توست ، مادر ... بی گناهم ، کن حلالم
آسمان ، ای آسمان ، مشکن چنین بال و پرم را
بال و پر دیگر چرا ؟ ویران که کردی پیکرم را
بس که بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را
باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را
سر به بالینش نهم ، گویم کلام آخرم را
گویمش مادر چه سنگین بود این باری که بردم
خون چرا قی می کنم مادر ؟ مگر خون که خوردم ؟
سرفه ها ، تک سرفه ها ، قلبم تبه شد ، مُرد ، مُردم
بس کنید آخر خدارا ، جان من بر لب رسیده
آفتاب عمر رفته ، روز رفته ، شب رسیده
زیر آن سنگ سیه گسترده مادر ، رختخوابم
سرفه ها محض خدا خاموش ، می خواهم بخوابم
عشق ها ، ای خاطرات ، ای آرزوهای جوانی
اشکها ، فریادها ، ای نغمه های زندگانی
سوزها ، افسانه ها ، ای ناله های آسمانی
دستتان را می فشارم با دو دست استخوانی
آخر امشب رهسپارم ، سوی خواب جاودانی
هرچه کردم یا نکردم ، هرچه بودم در گذشته
گرچه پود از تار دل ، تار دل از پودم گسسته
عذر می خواهم کنون و با تنی درهم شکسته
میخزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم
آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم
تا لباس عقد خود پیچد بدور پیکر من
تا نبیند بی کفن ، فرزند خود را مادر من
پرسه میزد سرگران بر دیدگان تار ، خوابش
تا سحر نالید و خون قی کرد ، توی رختخوابش
تشنه لب فریاد زد ، شاید کسی گوید جوابش
قایقی از استخوان ، خون دل شوریده آبش
ساحل مرگ سیه ، منزلگه عهد شبابش
بسترش دریای خونی ، خفته موج و ته نشسته
دستهایش چون دو پاروی کج و درهم شکسته
میخورد پارو به آب و میرود قایق به ساحل
تا رساند لاشۀ مسلول بی کس را بمنزل
آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پَر
این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، باز کن در
بازکن ، از پا فتادم ، آخ
مادر ، ما .. د .. ر
شعر زیبای مادر از کارو
شعر روز مادر
ناگفتهترین ترانهام از بر بود
انگار کمی ز عشق بالاتر بود
وقتی که سرودهها سحرخیز شدند
شبگیر تمام واژهها مادر بود
جعفر جعفری
رباعی روز مادر
در باور من فراتر از انسانی
مادر، تو فقط به قصهها می مانی
در قحطی عاطفه بیا قول بده
بعد از پدرم کنار ما می مانی
راشد انصاری
شعر به مناسبت روز مادر
کلاس اول
بابا آب داد
بابا نان داد
مادر را بیخیال
حرفی از او نبود
ذهنمان مادی بارآمد
تا در علوم راهنمایی
قلب را
موتورخانه ارسال گلبولهای پول دوستی
بدانیم
و هیچگاه
نپرسیم
در آن کلاس
چرا زیباترین مفعول
همیشه غایب بود
مادر؛ عشق داد
عشق…؟
جیبهای خودرا
چنان سفت نگه داشته ایم
که احساس از قلبهایمان رفت
امیر رضایی
شعرهای کوتاه روز زن ( روز مادر )
مادر ای جان و روانم
ای که سرشارترین مهر خدایی
مهر سرشارِ تو رابا چه همانند کنم من که ندانم…
آن که بیش از همه ی دریافت تو خوبی
خدا بود
چون به تو داد بسی ویژگی ویژه خودرا
چون خدا مهر فراوان به تو داده
مهر در یک دلِ چون چشمه جوشان به تو داده
هیچ چیزی به جهان نیست چو تو مادر خوبم
چون خدا زایش فرزند تو را داد
آفریداری و پروردن و شیدایی بیچند تو را داد
بهترین غنچه لبخند تو را داد
چون خدا ویژگی ویژه خود رابه تو دادهست
کجا این من کممایه توانم سخنی از تو بگویم؟
مهدی سلحشوری
شعر در وصف مادر برای تبریک روز مادر
تو چون ماهی
تو مهتابی
تو روشن می کنی
شبهای تارم را
نمی خواهم بدون تو
جهانم را سکوتم را و فردا را
اگر حتی گلستانی شود روزی
نگینی یا که انگشتر
ولی انگشترم رونق ندارد
گر نباشد دست تا زیبا کند آنرا
بیا مادر
بیا شمع دل تاریک و تنهایم
بیا حوض دلم لخت و بی ماهی است
لبانم تشنه عشق است
بیا با من بیا مادر
بیا بر من ببخش آن خاک پایت را
که خواهم من کنم سرمه
بیارایم دو چشمانم
بیا دستی بزن بر قلب تار من
بهشتی ساز از من ای بهارانم
نمی خواهم دو چشمانم
بدون روی زیبای تو ای مادر
که تاریک است دنیایم
تمام روشنی مادر
تمام هستی ام مادر
خداوندا بگیر از من
همه ی زیبایی دنیا
ولی روح مرا
بی من مبر هرگز
ببخش بر من اگر کردم خطایی باز
ببخش بر من اگر نامهربان بودم
که تو دریای احساسی
تو نوری کعبه عشقی
بیا با من بیا مادر
بیا با من بمان مادر
مهزاد متقی
اشعار زیبا برای تبریک روز مادر
لای لائی و ترنمهای ناز مادرم
آن نوازشهای پر لطف و صفا
و آن نوای دلنشین و مهرانگیز او
خفتن رویائی او در برم
آرمیدن، در آغوش پر از مهر او
خاطراتی دور و عطرآگین
شعلهای پر نور ز مهر مادری
همان گونه در قلب ودر احساس من
خوشه پروینوار
در آسمان عشق
سو سو می زند
قطرههای اشک آن دلسوخته
آتشی در سینهام افروخته
صبر
ایمان
شکیبائی
و مهر
جملگی را از کتاب عشق
سطر اندر سطر، چه زیبا
همچو استادی به من آموخته
ناز و احساسی لطیف
از جنس گل
حلقهای از عشق
بافتهای زیبا
از جنس بلور
در میانش هدیهای
از کوه طور
با نماهنگی
به زیبائی نور
بر گردنم
و به دامان دلم آویخته
شهدی عطر آگین،
پر ز نور معرفت
با سرانگشتش بهم آمیخته
او از لعل دلاویز لبش
معجونی سحر آمیز
عطرآگین
با محبت در دهانم ریخته
همچو یک آموزگار مهربان
با بوسههای ناز و پر احساس خود
درسی از عشق و صفا را
در کلاس عشق
به من آموخته
هان ای مادر،
ای زیباترین گل واژهها
ای که عطر مهر تو،
آکنده عرش کبریا
قلب من سرشار ز خوبیهای توست
و دلم
فکرم
ذهنم
احساسم
تا ابد دلتنگ آغوش و نوازشهای توست
و سراپای وجودم،
مملو ز نیکیهای توست
آتشی افروخته در قلب من،
بوسههای ناز و بی همتای تو
نیست آهنگی،
به زیبائی لالائی مهر انگیز تو
پس بمان ای مادرم،
ای هدهد صهبای من
تا اوج فرداها،
تا فتح شهر عشق
تا انتهای فصل
تا بارش باران
محمد جوکار
اشعار روز مادر
از تو میپرسم، ای اهورا
چیست سرمایه رستگاری؟
میرسد پاسخ از آسمانها
… دین خود رابه مادر ادا کن!
… ای گرانمایه مادر
جان فدای صفای شما باد
با شما از سَر و زَر چه گویم
هستی من فدای شما باد!
با شما، صحبت از «من» خطا رفت
من که باشم؟ بقای شما باد!
فریدون مشیری
شعر زیبا برای تبریک روز مادر
زن نیستم اما
زنى را میشناسم
که پاى تمام قولهاى مردانهاش
ایستاده است
و من
مادر، خطابش میکنم
حسین سلیمانى
شعر نو برای زور مادر
مادر اولین زیباترین واقعی ترین و پابرجاترین عشقی است
که انسان ها تجربه می کنند
تا بی نهایت دوستت دارم مادرم
مـــــــادرم
لحظه های با تو بودن
از عمرم حساب نمی شوند!
از آخرتم حساب می شوند، از بهشت
مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی
تو شگفتی خلقتی
تو لبریز عظمتی
تو را دوست دارم و می ستایمت!
شعر به مناسبت روز مادر
پسر رو قدر مادر دان که دایم
کشد رنج پسر بیچاره مادر
برو بیش از پدر خواهش که خواهد
تو را بیش از پدر بیچاره مادر
ز جان محبوبتر دارش که دارد
ز جان محبوبتر بیچاره مادر
از این پهلو به آن پهلو نغلتد
شب از بیم خطر بیچاره مادر
نگهداری کند نه ماه و نه روز
تو را چون جان به بر بیچاره مادر
به وقت زادن تو مرگ خود را
بگیرد در نظر بیچاره مادر
بشوید کهنه و آراید او را
چو کمتر کارگر بیچاره مادر
تموز و دی تو را ساعت به ساعت
نماید خشک و تر بیچاره مادر
اگر یک عطسه آید از دماغت
پرد هوشش ز سر بیچاره مادر
اگر یک سرفه بیجا نمایی
خورد خون جگر بیچاره مادر
برای این که شب راحت بخوابی
نخوابد تا سحر بیچاره مادر
دو سال از گریه روز و شب تو
نداند خواب و خور بیچاره مادر
چو دندان آوری رنجور گردی
کشد رنج دگر بیچاره مادر
سپس چون پا گرفتی، تا نیافتی
خورد غم بیشتر بیچاره مادر
تو تا یک مختصر جانی بگیری
کند جان مختصر بیچاره مادر
به مکتب چون روی تا بازگردی
بود چشمش به در بیچاره مادر
وگر یک ربع ساعت دیر آیی
شود از خود به در بیچاره مادر
نبیند هیچکس زحمت به دنیا
ز مادر بیشتر بیچاره مادر
تمام حاصلش از زحمت این است
که دارد یک پسر بیچاره مادر
ایرج میرزا
شعر مادر
وای بر من، ای خدا
آن دلربا آن مهربان دستان
آن دم گرم و دل بی خار و بی پایان
وز برایم، وای سرد است، وای سرد است
مادر ای مادر، باز مادر باز آن عشق الهی باز آن آغوش گرم جاودانی
چه میبینم خدایا باورم نیست هنوز
گرمی آغوش مادر دستهای پر چروک و گرم مادر
بوسههای آتشینش حرفهای دلنشینش
نیست دیگر از برایم
هزاران وای بر من
پیکرش سرد است نازنین مادر هم سرد است
علی اکبر ثابتیان
بیشتر بخوانید :
دانلود ۱۵ آهنگ زیبا برای تبریک روز مادر
متن و دلنوشته های احساسی و عاشقانه برای تبریک روز مادر
متن و جملات زیبا تبریک روز مادر به زبان بختیاری (لری)
۳۷ پیام خاص برای تبریک روز مادر به مادر شوهر