
گلچین اشعاری زیبا درباره یادگاری
در این مطلب از دلگرم مجموعه ای ناب از اشعار مناسب یادگاری و یادگاری نوشتن را تهیه و جمع آوری کرده ایم . ما را تا آخر این مقاله همراهی کنید.
شعری زیبا برای یادگاری
به تو نزدیکم
چون تنی برهنه به چاقو
چون درختی دست نخورده
به یادگاری
قلبی در من است که فقط
تو آن را می بینی.
شعر در مورد یادگاری
وقتی قرار است بروی، حتما دل شوره هایت را مرور کرده ای
یادگاری هایت را، بغض های پشت سرت را
شعر درباره یادگاری
تخته سنگ یادگاری ها امشب
دلش برای تن نوشته هایش کوچک شده
شعری در مورد یادگاری
شاعر که شدم
می آیم کنار کوچه ی کبوترها
تاریخ یادگاری دیوار را پررنگ می کنم
شعری زیبا برای یادگار
در شبی طوفانی
به خانه ات یورش آوردند
و هر آنچه یادگاری از عشق ما بود
به تاراج بردند
شعر در مورد یادگاری
کنون رؤیای ما باغی است
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند
به ساق هر درختش یادگاری ها
شعر درباره یادگاری
دردا و حسرتا که بجز بار غم نماند
با ما به یادگاری از آن روزگار ما
شعر کوتاه در مورد یادگاری
بخواهم یادگاری از تو، لیکن
خیال است اینکه بدهی یادگاری
شعری در مورد عکس یادگاری
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری
من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری
شعر درباره یادگاری
ای از رخ دوست یادگاری
یا معتمدی و یا شفایی
شعری درباره ی یادگاری
از آن دو لب سخنی
چند یادگاری پرس
شعر در مورد یادگاری
دو بوسی یادگاری داد ما را
دو می می داد پیش از دیده با هم
شعر درباره ی عکس یادگاری
لؤلؤی دیده عزیز است به چشم من، ازآنک
یادگاری ست کز آن لؤلؤی لالا مانده
شعر در وصف یادگاری
بهار از دکه من حله گیرد
شکوفه باشد از من یادگاری
شعری زیبا برای یادگاری
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
شعر یادگاری
عمر جاویدست مدی کوته از احسان او
یادگاری از سخن بهتر ندارد آدمی
شعر یادگاری برای دوست
به غم شادم ازان، کاندر فراقت
ندارم از تو جز غم یادگاری
شعر یادگاری برای دوستان
شاعران را تو زجدان یادگاری، زین قبل
هر که بیتی شعر گوید نزد تو یابد قرار
شعر یادگاری برای یک دوست
نه ز گیتی غمگساری اندرو جز بانگ غول
نه ز مردم یادگاری اندر و جز استخوان
شعر یادگاری سربازی
به هر وقت از سخن های حکیمان
به رویش بر ببینم یادگاری
شعر یادگاری زیبا
از در روم تا به هند و ختای
یادگاری بود ز من همه جای
شعر یادگاری کوتاه
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاری های من بینی
شعر یادگاری زیبا
هجر می داند که چون من ناتوانی چون زید
زان بر این دل زخمهای یادگاری می کند
شعر یادگاری روی کتاب
دردهای کهنه داریم از تو در دل یادگار
گر تو ناری یاد ما، با یادگاری هم خوشیم
شعر ورزش , شعر در مورد ورزش , شعر درباره و
شعر یادگاری غمگین
نیست رنجی گر تن از غم مو شد و رنج است و بس
کان ز تار موی خوبان یادگاری داشتم
شعر بچه , شعر در مورد بچه , شعر
شعر یادگار دوست مولانا
عمر سعدی گر سر آید در حدیث عشق
شاید کو نخواهد ماند بی شک وین بماند یادگاری
شعر یادگار دوست
کی شدندی عالمی در عشق تو یعقوب وار
گر نه از یوسف جهان را یادگاری ای پسر
شعر یادگار دوست شهرام ناظری
تو مرا این شکر و ثناها را غنیمت دان
از آنک بر صحیفه عمر نبود یادگاری چون ثنا
شعر یادگار دوست
یادگاری به تو بدهیم دل تنگ و به راه
یادگار از تو به جز انده عشقت نبریم
شعر یادگاری دوست
ز مجنون یادگاری نیست جز من، جای آن دارد
که سازد عشق از چشم غزالان حلقه دامم
شعر یادگاری به دوست
مرو زنهار ای پیکان یار از سینه ام بیرون
که از دل عاشقان را یادگاری نیست غیر از تو
شعر برای یادگاری سربازی
خون آبه جگر بود کز چشم تر فشاندم
نقشی که بر درش ماند از من به یادگاری
شعر زیبای یادگاری
اگر من یادگاری یادگاری
که همچو تو نخواهم یافت یاری
شعری زیبا برای یادگاری
اگر ملک را یادگاری بباید
بیابد هم از ملک تو یادگاری
شعر زیبا یادگار
این باقی عمر با تو باشم
کز عمر گذشته یادگاری
شعر یادگاری
نهادم بر کف گیتی نگاری
برو بگذاشتم خوش یادگاری
شعر یادگاری زیبا
هر کسی کرده کتابی در نجوم
یادگاری ساخته بهر علوم
شعر در مورد یادگاری
یادگاری از نمودار منست
بر مثال حالتان این روشنست
شعر در وصف یادگاری
گهی جستم ز رویت یادگاری
گهی جستم ز هجرت غمگساری
شعری در مورد یادگاری
دردا و حسرتا که بجز بار غم نماند
با ما به یادگاری از آن روزگار ما
شعر در مورد یادگار
یادگاری هم نماند آخر از آن
دل به بادی سرد گفت آری نماند
شعر در مورد عکس یادگاری
مرا از تو غم تو یادگارست
از این بهتر چه باشد یادگاری
شعر درباره یادگاری
روزم از عشقت چو شب تاریک بگذشتی اگر
جز لقب از نور رویت یادگاری دارمی
شعر کوتاه در مورد یادگاری
عشق ازو به گفت گفتا نیک دور افتاده اند
یادگاری از لب معشوق و زلف دلبرست
شعری در مورد یادگاری
در دور زمانه یادگاری نگذاشت
بهتر ز تو گوهری علی بوطالب
شعر درباره یادگاری
چون بمیرم بجز از خون دل و گفته دلسوز
یادگاری ز من خسته جگر باز نماند
شعری در مورد یادگاری
جهان را یادگاری نیست به ز اشعار خاقانی
به فر خسرو عادل نکوتر یادگار این
شعر درباره عکس یادگاری
آن نه یار آن یادگار عمر
بس به آئین یادگاری داشتم
شعر درباره ی یادگاری
ای مایه شادمانی آخر ز درت
رفتیم و غمت به یادگاری بردیم
شعر در وصف یادگاری
یادگاری ده ز بیداری شب خود را مگر
وقت رفتن نام بهروزیت ماند یادگار
شعری در مورد یادگاری
یادگار خواجه خود یافتی وقت است اگر
یادگاری خواهم ا زجودت ز چندان یادگار
شعر یادگاری
دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار
شعر یادگاری برای دوست
تو هم خنجر بزن ، من زخم کاری دوست دارم
شبیه موزه هایم ، یادگاری دوست دارم
شعر یادگاری برای دوستان
قیچی رو برداشتی که تقسیم کنی
عکسی که یاد گار یک جنونه
شعر یادگاری برای یک دوست
پنج ِ وارونه به روی هر درختی می کشم
پنجــه روی قلب های یادگـاری می شوم
شعر یادگاری سربازی
کنار بالشم یک قاب عکسی از تو افتاده
امان از خاطرات دردناک یادگاری ها
شعر یادگاری زیبا
من بی تو شبی زار و خسته ام
تو یادگاری شب های تار من!
شعر یادگاری کوتاه
وقتی به جای “من”، ضمیرت میشود “تو”
از “تو” برایت مانده یک “او” یادگاری…
شعر برای عکس یادگاری
وقتی که آمدش باز ، تا این که گوید آری
یک حجله دید و عکسی ، بر آن به یادگاری
شعر یادگاری روی کتاب
شهر بعد از جنگم و آرامشم توفانی است
مانده از ایل و تبارم یادگاری سوخته
شعر یادگاری غمگین
با یادگاری از تبر، از سمت جنگل آمدی گفتم
چه آمد بر سرت؟ گفتی که مَحرم نیستم
شعر یادگار دوست مولانا
بوسههایت طعم حوّا میدهد با عطر سیب
بوسههایت یادگاری از جهان دیگـر است
شعر یادگار دوست
به رسم ِ یادگاری، عاشقانه زیر ِ شعرت را
تو هم مانند ِ من با بغض امضا کرده ای هرگز؟
شعر یادگار دوست شهرام ناظری
این کوچه ها را می شناسد چون کف دست
هی یادگاری می نویسد هر کجایش
شعر یادگار دوست
اگر تو یاد گیری حرف عطار
بست این باد دایم یادگاری
شعر یادگاری دوست
روی تو که شمع نه سپهر است
از هشت بهشت یادگاری
شعر یادگاری به دوست
گرچه زیر پای گردی پست او
یادگاری بایدت از دست او
شعر برای یادگاری سربازی
شاعران را تو زجدان یادگاری، زین قبل
هر که بیتی شعر گوید نزد تو یابد قرار
شعر زیبای یادگاری
دلجوی تر از شکر شکاری مشناس
بهتر ز سخن تو یادگاری مشناس
شعری زیبا برای یادگاری
آه مکش ناله مکن شعر مگو منویس
رفتگان را غیر دیوان یادگاری هست نیست
شعر زیبا یادگار
بزمانه یادگاری چو سخن نباشد ای (فیض)
برسان سخن بجائی که دگر سخن نماند
شعر یادگاری
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاری های من بینی
شعری غمگین برای یادگاری
هـــر گــــاه بـه تــو فـــکـر مـــیــکـنم ..
حـــواســم از هــمه چــیز پــرت مــیشود ..
و مـــن چـه روز هـای بــیهوده ای را ســپری مــیـکنم ..
بـا بــیسـت و چـهار سـاعـت حـواس پـرتی
شعر برای یادگاری
من فقط حسی دارم که نمی دانم چیست
دلم سخت تنگ تــــوست
و ” بعدا ” تنگ تر هم خواهد شد
می دانم
شعر غمگین برای یادگاری
و همه فراموش خواهند کرد
که من در تمام عمرم
تنها دو بار شاعر شدم
یک بار با دیدن تو
بار دیگر با ندیدن ات