دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
۶ شعر غم انگیز از احوالات شهادت امام جعفر صادق (ع)
3
زمان مطالعه: 12 دقیقه
۶ شعر غم انگیز احوالات شهادت امام جعفر صادق، اشعار غم انگیز در وصف شهادت امام جعفر صادق (ع)، شعر شهادت حضرت امام جعفر صادق، روضه، نوحه سینه زنی ، زمینه

اشعار غم انگیز در وصف شهادت امام جعفر صادق (ع)

شعر شهادت حضرت امام جعفر صادق (شاعر : مرحوم فواد کرمانی)

حرز شاهان جهان از بندگی شد نامتان

با خدا باقی ست هم آغاز و هم انجامتان

چون به ناکامی شد از ایام حاصل کامتان

در جهان ایام ربانی بود ایامتان

تا زند دور آسمان، دور است دوران شما

مرده سلطانی ست کاندر سلطنت مغرور شد

اولیا را کشت و از دیدار ایشان کور شد

آری آری کشته آن باشد که از حق دور شد

ورنه منصور از شهادت زنده و منصور شد

قطره ای چون خورده بود، از آب حیوان شما

امتحانات خدا در بحر زخار قضا

لطمه ها زد از بلایا بر وجود انبیا

اولیا را کرد هر فوجی به موجی مبتلا

لیک طوفان بلا چون موج زد در کربلا

گشت طوفان های عالم غرق طوفان شما

این شهادت طرفه برهانی ست بر عبد شکور

کامتحان است اولیا را از خداوند غیور

وین شرف ماند از شما باقی، در ادوار و دهور

کاین شهادت را شهادت ها بود تا نفخ صور

همچو نفخ صور بر ایمان و ایقان شما

آن حسینی را که دشمن کشت پیش چشم دوست

چشم دشمن کور، اینک عالمی مجذوب اوست

عاشقان را سرخ روئی، الحق از خون گلوست

وین سعادت در شهادت انبیا را آرزوست

تا رهی یابند از این نسبت به ایمان شما

خلق را چون عمر در طی مکان است و زمان

نیست در طی زمان، بر خلق عمر، جاودان

خلقت انسان اگر خسر است، اما بی گمان

چون شما را سیر دل، فوق زمان است و مکان

نیست همچو خسروان از مرگ خسران شما

ای فروغ علمتان، مصباح مشکات وجود

پرتو اشراقتان خورشید مرآت وجود

باشد از نور شما موجود آیات وجود

راه ظلمات عدم پویند ذرات وجود

گر نباشد در وجود از جود سریان شما

معتقد جمعی که حق از خلق در رتبت جداست

معترف قومی که با خلق است، لیکن در خفاست

گر ز من پرسند حق جویان که حق اندر کجاست؟

من همی گویم که حق هم در شما، هم با شماست

ای شما زان حق و آن حق تا ابد زان شما

قرن ظلمانی است این کز غرب عالم تا به شرق

هر که را بینم در این دریای ظلمت گشته غرق

عارفان خود را نمی بینند جز با نور برق

پرده این ظلمت از عالم نخواهد گشت خرق

تا برون از پرده ناید سر پنهان شما

ای در اسما خدا، هر اسمتان در ظل اسم

در طلسمات عوالم، نقشتان اعظم طلسم

چون نباشد جسمتان را سلطنت در ملک جسم

جسم عالم را خلل ها آمد از پی قسم قسم

بیش از این گوئی ندارد تاب هجران شما

ریخت از بعد شما، شیرازه عالم ز هم

کشتی خلق از نفاق افتاد در بحر عدم

قهر یزدان شعله ها افکند بر جان امم

در سکون آرید عالم را به تشریف قدم

کاین تزلزل در زمین باشد ز حرمان شما

بی وجود عالم، از خون ارض، عالم گشت رنگ

مشتعل شد نار حق در روم و ایران و فرنگ

توده غبرا سراپا گشت یک میدان جنگ

الغیاث ای غوث اعظم، تا به کی صبر و درنگ؟

وقت آن آمد که باشد آن جولان شما

ای تماشاتان به چشم دل تماشای خدا

بوده حق را در چهرتان مقصود از ذکر لقا

تا به کی در پرده باید داشت روی حق نما؟

برقع غیبت براندازید از ظلمت، که ما

روی حق را بنگریم از روی خوبان شما

زندگانی بی شما در زندگانی مردن است

وز جهان در تنگنای خاک، حسرت بردن است

زیستن بی روی جانان، جان خود آزردن است

اهل تن را عیش از آن رو خفتن است و خوردن است

چون ندارند این بهائم، فهم عرفان شما

جز شما اوصاف هر شاهی نمی گوید (فواد)

هر گلی را از گلستانی نمی بوید (فواد)

وز طریق حق به هر راهی نمی پوید (فواد)

در دو عالم جز شما غوثی نمی جوید (فواد)

چشم همت از شما دارد، ثناخوان شما


احوالات شهادت حضرت امام جعفر صادق از شاعر : حسنعلی بالایی

مرغ دل زند پر در هوای صادق

تا شود معزّی در عزای صادق

آه از این مصیبت میکشد زبانه

شعله های آتش از سرای صادق

هر چه که توانسته جفا نموده

بی بهانه خصم بی حیای صادق

قاتلش ز پیغمبر حیا ندارد

نه نمی هراسد از خدای صادق

این سخن نفهمید قاتل لعین نیست

مال و جاه دنیا خون بهای صادق

می رسد به گوش افغان اهلبیتش

از فراق روی دلربای صادق

هر یک از عزیزانش به ناله میگفت

حرف سوزناکی در رسای صادق

خانه ی امامت را دگر خبر نیست

از حضور گرم و باصفای صادق

خواب کودکانش را نمی نوازد

نیمه شب صدای ربّنای صادق

کوی و برزن شهر مدینه دیگر

شد تهی ز عطر جانفزای صادق

کار اهل علم و معرفت دگر شد

گفتگو ز احسان و سخای صادق

می شمارد اهل بندگی و تقوی

هر چه خصلت نیک از برای صادق

غرق غم شده هر کس که در مدینه

بوده در حقیقت آشنای صادق

حسرتش به دل ماند آنکه برده بهره

از علوم ناب و پر بهای صادق

بعد از این شهادت دل به کاظمش داد

هر کسی که بوده در ولای صادق

با عمل به احکام خدا مسلمان

میرود به جنّت با لوای صادق

توتیای چشم شیعیان شد امروز

تربت مدینه خاک پای صادق

بیشتر بخوانید::

۵ متن نوحه سینه زنی شهادت امام جعفر صادق از مداح محمود کریمی

۷ شعر ترکی از احوالات شب شهادت امام جعفر صادق (ع)

متن نوحه ترکی به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع)


شعر شهادت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

سلام ای دلبر عاشق، سلام ای رهبر لایق

سلام ای زادهٔ باقر، سلام ای جعفرصادق

تو نور چشم طاهایی، تو بند قلب زهرایی

امام مکتب عشق و رئیس مذهب مایی

تو آن شاهی که تا دین خدا را در خطر دیدی...

درآن تاریکی مطلق، چوخورشیدی درخشیدی

برای اعتلای دین، بدون وقفه کوشیدی

برای حفظ ارزشها تورَعدآسا خروشیدی

رسان فیضی به(فیضی) از سبویِ ناب رفتارت

که مستم کرده استدلال و منطقهای گفتارت

خدا لعنت کند خصم بداندیش و ستمگر را

تداعی میکند داغت غم عظمای حیدر را

چو کرده حیلهٔ منصور در یثرب گرفتارت

الهی بشکند دستی که زد سیلی به رخسارت

امان از کوردلها که وقارت را ندیدند و...

درون ذاتشان اوج حقارت را ندیدند و...

همانهایی که بر انفاس شیطانی مُریدند و...

کنار مدفن جدّت امانت را بُریدند و...

برای کشتن نور حقیقت میدویدند و...

تو را در کوچه‌ها با دست بسته میکشیدند و...

همانهایی که طعم قتل و غارت را چشیدند و...

به زیر پای تو سجّاده‌ات را هم کشیدند و...

امان از حُبِّ دنیا و جنایات بنی آدم

و آن انگور مسموم و سیه‌پوشیدن عالم


شعادت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد

به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد

میان طایفه مرجع حساب خواهد شد

فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد

گدا کجا و تو با این مقام آقا جان

به منبری که نشستی سلام آقا جان

مقام علم، مقام تورا نشان داده

کلام نور تو بر حوزه ها توان داده

کنیز خانه ات آقا به مرده جان داده

حسین گفتن تو عرش را تکان داده

بساط روضه و گریه بپاست هرهفته

و صحن خانه ی تو کربلاست هرهفته


شهادت نامه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

ای بند دل فاطمه! ای بنده­ ی خالق! یا حضرت صادق!

وی مکتب پاینده­ی تو کهفِ خلایق یا حضرت صادق!

با نور احادیث تو دنیاست منوّر، ای مظهرِ حیدر!

شد نور حق از مشرق رخسار تو شارق یا حضرت صادق!

با همّت تو شرع نبی گشته جهانگیر، ای علم تو اکسیر

الحق که تویی حجّت حق مصحف ناطق یا حضرت صادق!

آیین مبین نبوی بر تو رهین است، آری که ره این است

در مکتب عشق تو شود کشف، حقایق یا حضرت صادق!

خورشید کند کسب ضیا از رخ ماهت وز طرز نگاهت

افکار تو روشن­تر از انوار مشارق یا حضرت صادق!

ای فاضل و ای کامل و ای فاطر و قاهر، وی صابر و طاهر!

ای منجی و ای باقی و ای قائم و صادق یا حضرت صادق!

هرگز نبرد بهره­ای از دین محمد، آن کس که نباشد

با مذهب پُر رونق و ناب تو موافق یا حضرت صادق!

ای صاحب باغ وچمن و گلشنِ خوبان! رفتی چو به رضوان

پژمرد ز هجران تو گل­های حدایق یا حضرت صادق!

در دشت و دمن لاله کند ناله ز داغت، بر غربت باغت

کز زهر جفا گشته دلت مثل شقایق یا حضرت صادق!

با آه دلم سوخت دلِ خامه و دفتر، همچون دلِ مضطر

در ماتم تو گشته سیه­پوش، هر عاشق یا حضرت صادق!

می­سوزم و می­نالم و گویم به عبارت، هر آینه لعنت

بر قاتل بی شرم تو، منصور دوانق یا حضرت صادق!

این فخرِ«بشیر»است شده شاعرکویت، سرخوش زسبویت

هر چند که شعرش نبُوَد بهرِ تو لایق یا حضرت صادق!


شعر شهادت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

شیعۀ پاک حیدری صادقی صدقیلن تانور

شاه ولا کمکلری صادقی صدقیلن تانور

تشنۀ جام کوثری صادقی صدقیلن تانور

سالک خط رهبری صادقی صدقیلن تانور

رهرو راه جعفری صادقی صدقیلن تانور

لطف حق تعالیدن شأن و مقامی عالیدی

علم صفای طینتی مهر و وفا خصالیدی

گل بو گل محمدین محو گل جمالیدی

مذهب جعفری اونون مکتب بی مثالیدی

سوزلری دّرُ نابیدی قیمتی وار بهالیدی

کیم بیله قدر گوهری صادقی صدقیلن تانور

شکر خدا امیر ائدوب بیزلره شاه لایقی

قدرت بی مثالیلن علم وئروبدی خالقی

عشقده تک ستاره دی عالم اولوبدور عاشقی

کیم یاشاسا ستاره سیز فوته وئروب دقایقی

هم عرب وعجم بیلور شأن امام صادقی

کرد و بلوچ و آذری صادقی صدقیلن تانور

غمکدۀ مدینه ده دولت مستدامی وار

کنز نهان عشقده تک دگول اوچ امامی وار

رهبر با لیاقت و دلبر خوش کلامی وار

دوزدی ضریحی یوخ ولی چوخ اوجا بیر مقامی وار

شام و سحر حضورینه فاطمه نون سلامی وار

یعنی حیالی مادری صادقی صدقیلن تانور

عاشق باغ معرفت باغ جنانی خوشلاماز

اهل دل و وفاق اولار رنگ و حنانی خوشلاماز

مکتب جعفریه ده غیر خدانی خوشلاماز

هیئته دوز گلوب گئدر ریب و ریانی خوشلاماز

چخسون او گوز که چپ باخار بزم عزانی خوشلاماز

مادح و سینه زنلری صادقی صدقیلن تانور

صادق او کسدی عمرینی وقف شریعت ایلدی

امت حیدره اؤتور دورت ایل امامت ایلدی

دولت عشقی درک ائدن صادقه بیعت ایلدی

مکتبینه گلنلره لطف و عنایت ایلدی

دورت مینه بالغ عاشقین پیر طریقت ایلدی

منشی باب و دفتری صادقی صدقیلن تانور

ساخلادی حق لواسینی سینۀ عشق سینه ده

ووردی سپاه دشمنه حیدرین اوغلی سر زده

دین خدانی قویمادی ستر اولا پشت پرده ده

کفر و عناد ریشه سین خشک ائلیوبدی نطفه ده

کلمه یا حسینیلن فاتح اولوبدی جبهه ده

جبهۀ علم سنگری صادقی صدقیلن تانور

ایستدی تا خلیفۀ عصر جنایت ایلسون

صادقه حمله ایلیوب قتل امامت ایلسون

نقشه چکوبدی بارها قصرینه دعوت ایلسون

عصرون امامین اینجیدوب کسب مسرّت ایلسون

آل علی سلاله سین غرق مصیبت ایلسون

فارغ از اینکه داوری صادقی صدقیلن تانور

نقشه چکوبدی هر قدر نقشه سی نقش آب اولوب

گاه ووروبدی صادقین اوت ائوینه خراب اولوب

گاهی اهانت ایلیوب قلبی یانوب کباب اولوب

هر نه ائدوب خلیفه ئوز دامنینه عذاب اولوب

تابع اولوبدی نفسینه وارد منجلاب اولوب

چون که خدای اکبری صادقی صدقیلن تانور

عاقبت ئوز مرامینه چاتدی زمان خلیفه سی

شیعه نی داغدار ائدوب روبه پستین حیله سی

نیّت شومیلن وئروب صادقه زهر میوه سی

جور و جفائیلن دوشوب مشگله گون طلیعه سی

بستره دوشدی جان عشق اولدی عزا زمینه سی

رخت عزا گینلری صادقی صدقیلن تانور

بیر گونی بیر صحابه سی گلدی حضور رهبره

گوردی وجود حضرتی یاندی او حال مضطره

آغلادی های هائیلن داغلادی دل او سروره

عرض ائدوب ای منیم آقام ای گل باغ طاهره

چوخ بدنون ضعیف اولوب آغلیورام بو خاطره

کیم گوره حال مضطری صادقی صدقیلن تانور

وئردی جواب آغلادی شیعۀ پاک و اطهریم

زهر عنادیلن منیم دوزدی یانوب جگرلریم

صاق صولا دونموشم ز بس تنگه گلوبدی بستریم

یوخدی گلایه راضیم گر اولا راضی دلبریم

شهد شهادت ایچمه سم ناقص اولار عمل لریم

جرعۀ عشقه مشتری صادقی صدقیلن تانور

وصل و فراق گوئیا واردِ رزم و جنگ اولوب

داشین آتوبدی آیریلیق عمر نشان سنگ اولوب

وقت سفر یتوب منه عمر قطاری لنگ اولوب

جان یغیشوب دوداقیمه گوش به نازِ زنگ اولوب

سینه یانور ولی ئورک جدّیم حسینه تنگ اولوب

یاده دوشور محن لری صادقی صدقیلن تانور

جان وئرورم ولی منیم نعشیمی یوخ ایاقلیان

دفتر داستان کیمی جسمیمی یوخ وراقلیان

ایندی یارالی سینه می یوخدی دوباره داغلیان

واردی منیم ئولن زمان باشیمون اوسته آغلیان

جدّیم ئولنده گوزلرون اولمادی بیرجه باغلیان

روح الامینون اللری صادقی صدقیلن تانور

جدّیمون اولدی سینه سی تیر بلایه مبتلا

جدّینه بنذر اوغلونا ووردولا سربه سر یارا

اللری اوسته اوخلادی صودامر اوغلون اشقیا

وئردی گلاب غنچه سی جنّته دوندی کربلا

کرب و بلا دیارینه دوشدی نوای نینوا

ثابت ائدوب که اصغری صادقی صدقیلن تانور

جدّیم حسین ئولن زمان چکدیله داغ ئورکلره

مقتله دوشدی باغبان صدمه یتوبدی گل لره

ووردولا اوت خیامینه عترتی دوشدی چوللره

حقّینی داندی ساربان اللری دوشدی اللره

کوفه ده قانلی باشینون صحبتی دوشدی دیللره

بستر ائدوبدی کوللری صادقی صدقیلن تانور

من ئولورم ولی منه یوخدی شماتت ایلین

دور و بریمده دورمیوب ظلم و جنایت ایلین

سینمون اوسته چخمیوب دینه خیانت ایلین

کرب و بلاده اولمادی حقه حمایت ایلین

فلسفۀ شهادتین اولسا روایت ایلین

شاه و گدا و نوکری صادقی صدقیلن تانور

وار یئری جاری ایلیم تشنه شهیده گوزیاشین

اول شه بی پناهه که آلدیلا یار و یولداشین

سینه ده داغ اکبری گوردی یارالی قارداشین

آتدیلا کوفه ملتی باشینه درد و غم داشین

پیکری دوشدی مقتله نیزیه ووردیلار باشین

ناقه نون اوسته ائللری صادقی صدقیلن تانور



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.0 از 5 (3 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits