اشعار وداع (خداحافظی) با رمضان
عید فطر آمد و ما دست به دامان توایم
رمضان رفته و ما تشنه احسان توییم
بعد یک عمر گدایی به سر سفره تو
پسر فاطمه ما عاشق و مهمان توییم
روزها روزه گرفتیم و تودیدی همه شب
وسط روضه ی تو بی سرو سامان توییم
تشنه بودیم و لب تشنه تورا می خواندیم
تشنه دشت بلا صید گریزان توییم
امر کن تا که بمیریم برای تو حسین
ما همه سینه زن و گوش به فرمان توییم
رمضان رفته ولی ماه عزا نزدیک است
ما گرفتار نخ پرچم ایوان توییم
تو چه کردی که همه جن و ملک گریانند
ما مریضیم و پی نسخه درمان توییم
نهضت سرخ تو احیاگر ایمان و ولاست
ما نمک گیر تو عبد مسلمان توییم
درس عزت به همه دادی و در مکتب تو
بنده رو سیه و طفل دبستان توییم
هرکسی دم ز کسی میزند از روز ازل
ما ازان روز ازل مست و غزل خوان توییم
مادرم گفته که در راه تو جان باید داد
بعد از آن روز همه عاشق و گریان توییم
روضه خوان گفت که لب تشنه شهیدت کردند
ما عزادار تو و پیکر عریان توییم
من شنیدم که سرت را به سر نیزه زدند
ما اسیر شرف و عزت یاران توییم
شعر زیبای خداحافظی با ماه مبارک رمضان
دیگه فرصتی نمونده، چشای پُر ابر و بارون
دیگه مهمونی تمومه، دوباره فراق و هجرون
دوباره وقت وداعه، نفسا حبسه تو سینه
کی تا سال دیگه زندهست، این شبا رو باز میبینه
ای خدا چه زود تموم شد، لحظههای ناب و روشن
شبای نور و مناجات، سحرای دل سپردن
دوباره ندبه و ناله، اشک و آه و بیقراری
دوباره یه سال غریبی، دوباره چشم انتظاری
نکنه آروم بگیری، گریه کن دل شکسته
التماس کنه به چشماش، هر که بارشو نبسته
رمضون تموم شد و من، موندم و دستای خالی
دوباره قفسنشینی، دوباره بی پر و بالی
ما که دلتنگ فراقِ لالههای بینشونیم
نکنه بره دوباره، قافله ما جا بمونیم
ما که مونده رو دلامون، زخم روزای اسارت
اسارت تو بند دنیا، اسارت تو دست غفلت
کاشکی دنیامون عوض شه، کاشکی بیدار شیم از این خواب
کاش اسیر شیم ولی این بار، اسیر نگاه ارباب
نکنه بیاد سراغم، دنیا و تعلقاتش
جا داره برامون ارباب، توی کشتی نجاتش؟
خدا دوست داره دلی رو، که خاطرخواه حسینه
نیگا میکنه به اون که پیرو راه حسینه
اگه رد کنه گداشو، کسی که نعم الامیره
کیه که بیاد و دستِ خالی منو بگیره
دست رد نزن به سینهم، از در خونهت نمیرم
تا برات کربلامو، از ابوفاضل نگیرم
یوسف رحیمی
بیشتر بخوانید::
۸ شعر زیبا به مناسبت عید فطر از شاعر خوش ذوق اسماعیل تقوایی
۱۴ شعر کوتاه و بلند به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر
روش خواندن نماز عید فطر چگونه است و اعمال روز عید فطر چیست ؟
آمدم درمانده و تنها، جوابم را بده
جان بی بی حضرت زهرا، جوابم را بده
من که می دانم چه کردم این همه رسوا شدم
روسیاهم ای خدا اما جوابم را بده
بر نگردان روی خود را از غلام خسته ات
یک نگاهی کن مرا مولا جوابم را بده
تو نخواهی این همه شب زنده داری را چه سود؟!
تا دل من هم شود احیا جوابم را بده
دست خالی رد نکن من را زکویت ای کریم
بی نوایم، سائلم، آقا جوابم را بده
گرچه عمری شد سیه پرونده ی اعمال من
بر سخایت بسته ام دل را، جوابم را بده
رو مگردان این قدر از این زمین خورده، بس است
یا بزن من را و رد کن یا جوابم را بده
**
"گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد"
ای عموی خیمه ها، سقا جوابم را بده
دختری با گریه در کنج خرابه ناله زد
ای فدایت دخترت، بابا جوابم را بده
فائزه سادات معززی
شعر وداع با ماه مبارک رمضان
عید فطر آمد و ما دست به دامان توایم
رمضان رفته و ما تشنه احسان توییم
بعد یک عمر گدایی به سر سفره تو
پسر فاطمه ما عاشق و مهمان توییم
روزها روزه گرفتیم و تودیدی همه شب
وسط روضه ی تو بی سرو سامان توییم
تشنه بودیم و لب تشنه تورا می خواندیم
تشنه دشت بلا صید گریزان توییم
امر کن تا که بمیریم برای تو حسین
ما همه سینه زن و گوش به فرمان توییم
رمضان رفته ولی ماه عزا نزدیک است
ما گرفتار نخ پرچم ایوان توییم
تو چه کردی که همه جن و ملک گریانند
ما مریضیم و پی نسخه درمان توییم
نهضت سرخ تو احیاگر ایمان و ولاست
ما نمک گیر تو عبد مسلمان توییم
درس عزت به همه دادی و در مکتب تو
بنده رو سیه و طفل دبستان توییم
هرکسی دم ز کسی میزند از روز ازل
ما ازان روز ازل مست و غزل خوان توییم
مادرم گفته که در راه تو جان باید داد
بعد از آن روز همه عاشق و گریان توییم
روضه خوان گفت که لب تشنه شهیدت کردند
ما عزادار تو و پیکر عریان توییم
من شنیدم که سرت را به سر نیزه زدند
ما اسیر شرف و عزت یاران توییم
اذان عشق وزیده ،هلال پیدا شد
هزار پنجره رو سوی حقتعالی شد
مراد من دم عیسی گرفت و دست قنوت
هزار مرده به صوت نمازش احیا شد
شنیدن نفسش در نماز عید خدا
تمام شوق من از رفتن مصلی شد
نفس نفس همه می آمدند دنبالش
همانکه نور نگاهش بسان موسی شد
خشوع چشم ترش پایگاه عرفان است
به یمن بارش باران ،بهار پیدا شد
غزل حکایت عشاق بی پر وبال است
که وقت بال گشودن قنوتشان وا شد
به شوق فاما السائل فلا تنهر
امید عفو به دلهای اهل تقوا شد
محسن پالیزدار
من که بیچاره شدم از غم هجران چه کنم ؟
رمضان رفته و من خواب و پریشان چه کنم ؟
نه به کف درد که من در پی درمان بروم
نه که دردم بشود مرهم و درمان چه کنم ؟
من که یک عمر پشیمان نشدم از گنهم
آخر ماه و منم زار و پشیمان چه کنم ؟
نه مرا توشه ی راهی که کنم طیِّ طریق
نه نمازی که شوم محرم جانان چه کنم ؟
رفته از دست چو عمرم چه کنم ای گل من
بی نماز و سحر و روزه و قرآن چه کنم ؟
گفته بودم که دگر ترک گنه خواهم کرد
حال بشکسته ام این توبه و پیمان چه کنم ؟
تو نیایی به خدا غرق گنه می میرم
با دلی کز گنه خود شده ویران چه کنم ؟
محمد مبشری
خداحافظ ماه رمضان
دارم از پای بساط سفره ات پا می شوم
بعد از این شبها خدایا باز تنها می شوم
دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی
بعد از این سی شب دوباره غرق دنیا می شوم
دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود
تا ابد ممنون این الطاف مولا می شوم
میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست
میزبانم که رود من عبد هرجا می شوم
حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است
چاره ای دیگر نمانده رو به صحرا می شوم
امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است
میل گریه دارم و راهیِ دریا می شوم
امشب این العفوها بوی جدایی می دهد
الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می شوم
چهره ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد
با چنین وضعیتی عبد تو آیا می شوم؟
توبه هایم را بخر، اما گناهم را ببر
ورنه امشب دست بر دامان زهرا می شوم
تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد
با لب خشکیده غرق واحسینا می شوم
رضا باقریان
دیگه فرصتی نمونده، چشای پُر ابر و بارون
دیگه مهمونی تمومه، دوباره فراق و هجرون
دوباره وقت وداعه، نفسا حبسه تو سینه
کی تا سال دیگه زندهست، این شبا رو باز میبینه
ای خدا چه زود تموم شد، لحظههای ناب و روشن
شبای نور و مناجات، سحرای دل سپردن
دوباره ندبه و ناله، اشک و آه و بیقراری
دوباره یه سال غریبی، دوباره چشم انتظاری
نکنه آروم بگیری، گریه کن دل شکسته
التماس کنه به چشماش، هر که بارشو نبسته
رمضون تموم شد و من، موندم و دستای خالی
دوباره قفسنشینی، دوباره بی پر و بالی
ما که دلتنگ فراقِ لالههای بینشونیم
نکنه بره دوباره، قافله ما جا بمونیم
ما که مونده رو دلامون، زخم روزای اسارت
اسارت تو بند دنیا، اسارت تو دست غفلت
کاشکی دنیامون عوض شه، کاشکی بیدار شیم از این خواب
کاش اسیر شیم ولی این بار، اسیر نگاه ارباب
نکنه بیاد سراغم، دنیا و تعلقاتش
جا داره برامون ارباب، توی کشتی نجاتش؟
خدا دوست داره دلی رو، که خاطرخواه حسینه
نیگا میکنه به اون که پیرو راه حسینه
اگه رد کنه گداشو، کسی که نعم الامیره
کیه که بیاد و دستِ خالی منو بگیره
دست رد نزن به سینهم، از در خونهت نمیرم
تا برات کربلامو، از ابوفاضل نگیرم
یوسف رحیمی
دیدگاه ها