
کولی ها؛ عجیب ترین قوم ساکن در ایران
کولی (غربتی) نام گروههای پراکندهٔ قومی است که در کشورهای مختلف دنیا بهویژه در اروپا و ترکیه (کولی های ترکیه) و همچنین نواحی مختلف ایران همچون شیراز، سیستان و بلوچستان، خراسان، و برخی دیگر از مناطق جنوبی و مرکزی ایران به سر میبرند.
غرشمارها ( کولی ها ) چه کسانی هستند؟
با این بخش از دلگرم همراه باشید تا با فلسفه کولی آشنا شوید.
مقدمه ای در مورد کولی ها
کولیها در سرتاسر دنیا به خواندن، رقصیدن شهرت دارند و مردمانی دورهگرد و خانه بهدوش هستند که بیشتر در گذشته با اجرای برنامههای رقص و آواز در مسیر کوچ خود مردم را سرگرم میکردند، فال آنها را میگرفتند، کفبینی میکردند و در کنار آن به کارهای دیگری همچون آهنگری نیز میپرداختند. خصوصیات فردی و رفتار اجتماعی، آنان را به کاستهای موجود در هند شبیه ساختهاست.
تا سده هیجدهم کولیها هم از لحاظ نژاد و هم از لحاظ زبانشان تا اندازهای اسرارآمیز به نظر میرسیدند کولیهایی که از سرزمین هند به قسمتهای جنوبی ایران از جمله شیراز و کرمان مهاجرت کرده بودند از نژادهای اسرار آمیز تر کولیها بودهاند تا حدی که ازدواج بین خواهر و برادر و پدر و فرزند در بین آنها معمول بوده است در اواسط سدهٔ هفتم کولیهای مقیم ایران به دلیل هنجارشکنی و فساد اخلاقیهای فراوان توسط بهرام گور و در بیابانهای شیراز رها شدندو تا اواسط دوره قاجار منزوی و ترد شده بودن و مجدداً بدستور آقامحمدخان قاجار از زنهای کولیها برای شهوت و خوشگذرانی برای شاد نمودن مردم استفاده شداین حقیقت که عموماً گمان میرفت از مصر آمدهاند (واژه gypsy انگلیسی تحریفی از کلمه Egyptian است) کافی بود تا زبان آنها اسرارآمیز جلوه گر شود.
اکنون روشن است که کولیها (roma نام ملی و قومی است) از هند به صورت گروه گروه در پایان هزاره اول میلادی مهاجرت کردهاند.یکی از این گروهها از طریق ایران به طرف آسیای صغیر، جنوب روسیه و کشورهای بالکان پیش رفته، تا در سده پانزدهم به اروپای غربی و در سده شانزدهم به بریتانیا رسیدهاست. ظاهراً گروه بعدی خط سیری جنوبیتر را یعنی از طریق ایران، سوریه، و مدیترانه به سوی آفریقا و شبه جزیره ایبری در پیش گرفتهاست. تا قرن بیستم گروههایی از کولیها با گرایش به نوعی زندگی کم و بیش چادرنشینی در همه کشورهای اروپایی و در بسیاری از بخشهای دیگر جهان حضور داشتند؛ و زبان رُمانی، که اصلاً گونهای ویژه از زبان هند و آریایی نو میباشد، اساساً با دو یا سه دوجین لهجه تشخیص داده شدهاست.
ممکن است مسئول آوارگی کولیها ایرانیان باشند. کولیها بدون شک ریشه هندی دارند چون هم زبان آنها در گروه زبانهای هندی است و هم مشخصات ژنتیکی آنها کاملا تایید میکند که متعلق به شمال شبه قاره هند هستند. اما مساله اینجاست که چه زمانی از هند خارج شدند و چرا؟
جدیدترین تحقیق ژنتیکی در سال ۲۰۱۲ نشان داده که کولیها ۱۵۰۰ سال پیش از شمال غرب هند خارج شدهاند. در علم ژنتیک امروزی چیزی که بهتر از همه میتوان مشخص کرد زمان مهاجرتهاست. وقتی ژنهایی را پیدا کردند که که فقط در کولیهاست و در بقیه مردم دنیا نیست و بعد مشخص کردند این ژنها ۳۲ تا ۴۰ نسل قبل شکل گرفتند و در آن زمان تداخل با شبیهترین اقوام قطع شده معنیش این است که در آن زمان مهاجرت انجام شده.
۱۵۰۰ سال پیش اواخر دوره ساسانی است و در منابع تاریخی قدیمی ایران روایت معروفی وجود دارد که بهرام گور چند هزار نوازنده و رقاص را از هند به ایران آورد. مهارت شگفت انگیز کولیها در موسیقی و رقص هم که کاملا شناخته شدهاست.
یک تحقیق قدیمیتر گفته بود زمان جدایی و مهاجرت کولیها همزمان با حمله محمود غزنوی به هند است. در این تحقیق هم جمعیتهای بنیانگذار تانویه و ثالثه در ۱۶ تا ۲۵ نسل قبل مشاهده شده و نتیجه گرفته آنها در قرن ۱۲ وارد بالکان شدند. در واقع آنها تا آن زمان در ایران و اطراف آن بودند و سپس به اروپا و شمال آفریقا مهاجرت کردند. گزارشهای تاریخی در اروپا مورد مردمی با مشخصات شبیه به کولیها هم از قرن چهاردهم شروع میشود. البته اگر بررسی ژنتیکی روی کولیهای ایران هم انجام میشد مسلما به نتایج خیلی بهتری میرسید.
وضعیت کنونی کولی ها؛ عجیب ترین قوم ساکن در ایران
امروزه کولیها در تعدادی از کشورهای آسیایی همچون ایران و ترکیه و تقریباً تمام کشورهای اروپایی هستند و مشکلات و مسائل اجتماعی بسیاری را سبب میشوند و البته سختیهای زیادی را نیز متحمل شدهاند. بیشتر دولتها سعی کردهاند که آنها را محدود کنند. زندگی آنها با زندگی متداول اروپا کاملاً متفاوت است. امروزه بسیاری از آنها دیگر کوچ نمیکنند ولی نحوه زندگی خود را تغییر ندادهاند.
گفته میشود که بیش از دو میلیون کولی در روسیه زندگی میکنند. آنها توانستهاند به سهم خود بر فرهنگ روس تأثیر بگذارند. در روسیه به کولیها «تسیگان» گفته میشود. البته امروزه کمتر شاهد برپایی گروههای رقص و آواز تسیگانها هستیم. کولیان کم و بیش در همه جای گیتی به ویژه سرزمینهای اروپایی پراکندهاند.
اگرچه امروزه کولیها تقریباً در مجموعهٔ فرهنگ، اعتقادات و آداب و رسوم مناطق حل شدهاند، ولی هنوز برخی از آیینها و آداب قومی مانند مراسم ازدواج، طلاق، نوع مناسبات خانواده و برخی از شئون اجتماعی گذشته خود را حفظ نمودهاند.
کولیها در ایراننوازندگان کولی ایرانی در سوانتی (در گرجستان امروزی). از کتاب Savage Svânetia (سوانتی وحشی).
تأثیر و تأثر فرهنگی و هنری قوم کولیها در ایران بارز است. آنها در مقاطعی خاص از تاریخ ایران در حفظ، احیاء و اشاعهٔ تعدادی از هنرهای ملی و بومی نقش مهمی ایفا نمودهاند. ایفای چنین نقشی که از موقعیت حرفهای آنان ناشی میشده در تداوم برخی هنرها از جمله موسیقی، رقص و نمایش تأثیر قابل به جای گذاشته و در پاسداری از آن سهم بسزایی داشتهاست.
روزگاری کولیها در کرمان و فارس بیشتر بودند، ولی بعدها در عراق و آذربایجان و کردستان نیز ساکن شدند. سرجان ملکم در حاشیه تاریخ ایران مینویسد که دائماً در آذربایجان با «اوبه» های کوچکی از کولیها برخورد داشته و عادات این قوم مثل کولیهای آواره انگلستان بودهاست. مردم ایران به آنها «قاراچی» میگفتند که در زبان ترکی به معنی «آدمهای سیاهباز یا سیاهکار» بود، که احتمالاً برگرفته از مراسم آنها یا شغل آهنگری فصلی آنان بوده است.
زبان
ریشه اصلی زبان کولیها سنسکریت و برخی زبانهای بومی هند همچون گویش بنگالی و گجراتی است که به مرور با زبان فارسی و گویشها و لهجههای محلی ایران آمیخته شد. آنان هنوز هم در محاورههای درون قومی خود از همین زبان استفاده میکنند.
لوتیها و گورونیهای لرستان
در لرستان کولیها را با نام لوتی [luti]، گورونی[guroni] و نیز کاولی[kaweli] میشناسند. اما معمولاً اسامی لوتی و گورونی کاربرد بیشتری دارند.
کولیهای لرستان در دو گروه لوتیها و گورنیها شناخته میشوند، لوتیها در کنار ایلات و عشایر لرستان استقرار داشته و ضمن نواختن موسیقی در داوِت [dawet] (عروسی) و چَمَر[čæmær] (مجلس ختم) و با ساخت انواع وسایل کشاورزی از جمله غربال، داس، انواع آشیر (وسیله باد دادن خرمن جهت جدا کردن دانه از کاه) و نیز سلاحهای گرم دست ساز با عشایر وارد مبادله اقتصادی نیز میشدند.
علاوه بر آن به کشاورزی بسیار محدودی در زمینهای نامرغوب پر شیب که حق مالکیتی نسبت به آن نداشته نیز مشغول بودهاند؛ که در جریان اصلاحات ارضی، زمینهای یاد شده ملی و مرتع اعلام شده و از کشاورزی در آنها جلوگیری شد. گورنیها سابقه حضور خود در لرستان را به حدود هفتاد سال پیش برمیگردانند. آنها از کرمانشاه به این منطقه نقل مکان کردهاند، انتقال درابتدا به صورت دورهگردی بودهاست که پس از آن در کنار برخی از طوایف ساکن شده و به کار خراطی و ساخت ابزار آلات کشاورزی مشغول شدهاند.
همکاری در امور زراعی با طوایف دیگر که این کارها معمولاً در مقابل دستمزد که اغلب به صورت کالا پرداخت میشد از دیگر فعالیتهای کولیها بودهاست.امروزه در شهر خرمآباد کولیها درمحلههای حاشیهای شهر زندگی میکنند. آنها در این محلهها در راستههایی مشخص و در کنار یکدیگر ساکن میباشند. محله کورش و محله باجگیران که هر دو از نظر موقعیت شهری در حاشیه و از نظر ارزش مادی زمین در سطح پایینی هستند، دو منطقه اصلی سکونت کولیها است.
در این محلهها معمولاً کولیها در نامناسبترین نقاط محله مانند دره کورش در حاشیه جویباری فصلی و یا قسمت پرشیب محله باجگیران که به خاطر خاک سفیدش به گِلسفید مشهور است قرار دارند. این مکانها فاقد راه دسترسی مناسب و امکانات شهری هستند و این ویژگیها سبب بروز مسائل اجتماعی مانند اعتیاد، فقر، روسپیگری و ... در میان ساکنین این مناطق شده است.
کولیها علاوه بر خاستگاه قومی متفاوت دارای زبان خاص خود میباشند. آنها به زبان خود نام رمزی را نسبت میدهند. منظور از این نام ناشناختگی آن برای افراد خارج از گروه و رمزبودگی این زبان برای افراد خودی جهت انتقال مفاهیم و پیامهای خاص گفته شده است. امان الهی بهاروند و نوربک (۱۹۷۵) با مقایسه چندین واژه از زبان لوتیها و زبان لری و زبان فارسی با این نتیجه میرسند که ارتباط نزدیکی میان این زبانها وجود ندارد. آنها در ادامه با مقایسه این واژهها و چند واژه از زبان کولیهای ایران به نزدیکی بین این زبان و زبان هندی میرسند.
فارسی
لری | لوتی | |
---|---|---|
پدر | بوه (باوه) | بایین |
مادر | دا (دالکه) | دایین |
برادر | برار و گگه | بیروین |
ارباب | اررُ (اررویی) | مانه سیوی |
خانه | مال (قِلا) حونه | کُرم |
انسان | ئائم (آدم) | مانِس |
گراز | وه راز (جیره، تاوئه) | نِرقین |
گاو | گاو | تیِرن |
اسب | اسپ | لارا |
گوسفند | چَپَش | وایگِل |
بز | بز | لوتاوین |
بیمار | به مارگی | نیمجا |
شهر | شَر | قلیتژا |
نان | نو | مِنا |
کولیها در دوره اسلام
در جای دیگری آمده است که کولیها در عهد ولیدبن عبدالملک، خلیفه اموی به ایران و بینالنهرین آمدند. این کولیها از حوالی رود سند سفلی، به طرف فرات (یا دجله) آمدند و به محض این که مستقر شدند، به دزدی و راهزنی و قتل پرداختند و راه بصره و بغداد را بستند و قیمت خواربار، بالا رفت و مردم در فشار قرار گرفتند. خلفا ناچار بودند پیوسته سربازانی را برای سرکوبی آنها بفرستند.
سرداران مأمون از این مردم شکست خوردند و معتصم، سرلشکری عرب به نام عجیف را که مورد اعتمادش بود مأمور سرکوبی کولیها کرد و بالاخره در سال ۲۲۰ هـ . ق توانست راههای ارتباطی آنها را ببندد و آنها را وادار به تسلیم کند.
مردم بغداد که از این پیروزی بسیار شاد شده بودند، با دیدن کولیها که وادارشان کرده بودند با لباسهای مخصوص خود در قایقهائی بنشینند و ساز بزنند و آواز بخوانند، شاهد انتقال آنها به خانقین و سپس به مرزهای سوریه بودند. کولیها هر جا رفتند گاومیشهایشان را هم بردند و میتوان گفت که تکثیر گاومیش در خاور نزدیک و اروپا به دست کولیها بوده است.
کولیها در ایران به نامهای «لولی»، «لوری» و «جت» شناخته میشدند. امروزه در کرمان «لولی» و «سوری»، در اصفهان «فیوج»، در عراق «غربت» و «کولی»، در تهران «غربالبند»، در خراسان «قرشمال»، در زنجان «کلیلانی»، در کرمانشاه و کردستان «سوزمانی»، در آذربایجان «قرهچی» یا «قراچی»، در مازندران و گرگان «جوکی»، در شیراز «غربتو» و «لولی» و در بلوچستان «لوری» خوانده میشوند. در هندوستان به آنها «کاولی» میگویند و در ایران با حذف «الف»، کولی نامیده میشوند.
لغت «قرشمال» که در خراسان رایج است به معنی «غیرشمار» یا «بیشمار» یا «در شمار غریبهها» به کار میرود. «قراچی» به معنی سیاهچادر به خاطر سیاهی پوست کولیها و درواقع همان لغت «غرچه» فارسی به معنی ابله است.
روزگاری کولیها در کرمان و فارس بیشتر بودند، ولی بعدها در عراق و آذربایجان نیز ساکن شدند. سرجان ملکم در حاشیه تاریخ ایران مینویسد که دائماً در آذربایجان با «اوبه»های کوچکی از کولیان برخورد داشته و عادات این قوم مثل کولیهای آواره انگلستان بوده است. مردم ایران به آنها «قاراچی» میگفتند که در زبان ترکی به معنی «آدمهای سیاهپوست» بود.
سوزمانیهای کردستان
تا اواسط دوره قاجار، در سنندج و کرمانشاه، طوایفی به نام سوزمانی زندگی میکردند که برخی از آنها کوچ و در روستاهای خانقین و حاجقره سکونت کردند. این طایفهها جز رقص و کامروائی کاری بلد نبودند. زنان آنها با رقاصی کسب درآمد میکردند و اگر کسی برای محفلی رقاص میخواست برای آن زن پیغام میفرستاد و او همراه با عدهای زن و مرد، متشکل از پدرخوانده و برادرهایش جمع میشدند و دو به دو میرقصیدند و بقیه هم ساز میزدند.
مردها هم اگر خواندن بلد بودند، همراه با ساز زدن میخواندند و پولی که به ازای رقص میگرفتند، در میان همه اعضای خانواده پخش میشد. در میان زنان سوزمانی، فحشا رواج داشت و پدری از دخترش و شوهری از زنش ممانعت نمیکرد، به شرط آن که این روابط در میان اعضای قبیله اتفاق نمیافتاد و فقط در جهت کسب درآمد با مردهای بیرون از قبیله بود. اگر چنین اتفاقی در قبیله میافتاد، آن دو را وادار به ازدواج میکردند و اگر تن نمیدادند، آنها را میکشتند.
زن سوزمانی به شوهر خود به صورت نوکر نگاه میکرد و به همین دلیل هنگامی تن به ازدواج میداد که جوانی را از سر گذرانده باشد. او با پرورش گوسفند و دیگر چهارپایان زندگی خود را اداره میکرد و مرد هم برای معاش روزانهاش با او ازدواج میکرد.یکی از شغلهای زن سوزمانی، آرایش کردن دختران جوان بود. این دخترها تا مدتی برای بهرهبرداری مالی به دست مردانی سپرده میشدند و مراقب بودند که از جوانی و زیبائی آنها نهایت بهرهگیری مالی بشود.
پس از مدت کوتاهی، اگر آن زن و مرد رغبت داشتند در کنار هم بمانند، باز مدتی به زمان قرارداد اضافه میشد و اگر رغبت نداشتند، از هم جدا میشدند و سرپرستان دختر، او را مثل کالایی معمولی به بازار فروش میبردند.خانهای بزرگ منطقه هم این زنها را نگه میداشتند و این کار را عیب نمیشمردند. زن سوزمانی لباسی با بالاتنه کوتاه و نصفه و نیمتنهای به همان اندازه داشت و شلیته پرچین میپوشید. آنها در رقص مهارت شگفتآور و عجیبی داشتند. سوزمانیها دائماً کوچ میکردند.مردان و زنان پیر سوزمانی اهل نماز و روزه بودند. این روزها هم در تمام نقاط ایران، به شوخی به زنانی که رفتار سبک داشته باشند، سوزمانی میگویند.
غربتهای عراق
در همدان، ساوه و آشتیان گروهی از کولیها به نام «غربت» سکونت داشتند. این کولیها چادرنشین بودند و خود را ایل فیوج مینامیدند. آنها برای گرفتن شناسنامه، ناچار شدند به کشت و زرع بپردازند و در یک جا ساکن شوند. البته پنج ماه از سال را به این شکل میگذراندند و هفت ماه را دوره میگشتند. غربتها دختر به اهل غیر قبیله نمیدادند، ولی از آنها دختر میگرفتند. کولیها در سرتاسر دنیا به خواندن و رقصیدن شهرت دارند و حتی فرانس لیست، موسیقی ملی مجار را از اصل متعلق به آنها میداند.
قرهچیهای آذربایجان
ژنرال سایکس در مورد کولیهای ایران و آذربایجان نوشته است: «در تابستان ۱۹۰۰ برای تحقیق درباره کولیهای جنوب شرقی ایران و تکمیل اطلاعات سینگلر به آنجا رفتم. تعیین نژاد و محل کولیهای ایران بسیار دشوار است، چون در هر ناحیهای نامی دارند، ولی کلاً آنها را «فیوج» مینامند که ظاهراً کلمهای عربی است.
کولیهای ایران با کولیهای انگلستان تفاوت زیادی دارند و کارشان تهیه چرخ چوبی نخریسی و چوب وافور و فروش آنهاست. گاهی هم اسب و شتر و الاغ معامله میکنند و کلاً اخلاق پسندیدهای ندارند. مردهای آنها با سایر مردان ایران فرقی ندارند، ولی طرز لباس پوشیدن زنها بکلی با زنان دیگر فرق میکند و به همین دلیل به آنها غربتی میگویند. فعلاً در ایران بیست هزار خانوار یا صد هزار کولی و در آذربایجان پنج هزار خانوار زندگی میکنند.»
در آذربایجان کولیها را «قرهچی» و «قراچی» یا «قاراچی» مینامیدند و در شهرها و روستاها پراکنده بودند. آنها برخلاف عادت همیشگیشان از آوارگی دست برداشته و ساکن شده بودند، بطوری که در تبریز کوچهای به نام «قرهچیلر کوچهسی» (کوچه قرهچیها) وجود داشت که ساکنان آن، همه کولی بودند.
این محل خوشنام نبود و اشخاص محترم به آن حدود نزدیک نمیشدند. «قرهچی»ها غالباً به رقاصی و مطربی و کفبینی و بختگشایی و غربیلسازی و سبدبافی مشغول بودند. مطربهای تبریز غالباً به این محله تعلق داشتند و در جشنها و عروسیها، زنها یا پسران جوان کولی با لباس مردانه، به رقص و آواز و اجرای نمایش میپرداختند. فحشا در میان زنان این محله بشدت رواج داشت.
زنها برای گدایی و کفبینی، دستهدسته به محلههای دیگر شهر میرفتند و ضمن دزدیدن اشیای کوچک و فریب دادن زنهای سادهلوح، کودکان آنها را نیز میدزدیدند، به همین دلیل در میان مردم تبریز در مورد دزدی «قرهچی»ها داستانهای زیادی بر سر زبانها بود و مادرها برای ترساندن کودکان خردسال به جای «لولو» و چیزهای ترسناک دیگر، بچهها را از «قرهچی» میترساندند.
قرهچیها به ترکی حرف میزدند، اما در میان خود گویش عجیب و مخصوصی داشتند. این گویش شباهت عجیبی با سانسکریت و زبانهای هند و پاکستان داشت. سر ویلیام اوزلی که در سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۱۲، هنگامی که عباس میرزا ولیعهد تبریز بود، در راه سفر خود به هند و ایران، سری هم به آذربایجان زد، بسیاری از لغاتی را که «قرهچی» ها استفاده میکردند، ثبت کرد. او درباره «قرهچی»ها مینویسد:
«روزی در منزل کمپبل در آذربایجان بودم که چند نفر به نام «قرهچی» که شباهت عجیبی به جیپسیهای خودمان داشتند به آنجا آمدند که با زبان خاصی حرف میزد. میگویند که این طایفه مذهبی ندارند و همه عمر خود را به لهو و لعب و خوشگذرانی میگذرانند، به همین دلیل هم به جای خانه، زیر چادر زندگی میکنند و معاش خود را از دزدیهایی که از تخممرغ و مرغ و لباس و وسایل مردم میکنند، می گذرانند و با مهارت عجیبی، کفبینی و پیشگویی میکنند.
مردی که من با او ملاقات کردم صراحتاً گفت که بسیاری از افراد قبیلهاش دین و ایمان ندارند و هیچ عبادتی نمیکنند، ولی خودش از این که مسلمان بود، خدا را شکر میکرد. در آن هنگام چند پیک از استانبول رسیدند و بلافاصله متوجه شدند که او جزو قبیلهای است که در کشور عثمانی به آنها «چنیگانی» یا «چنگانه» میگویند.
آنها هم معتقد بودند که مردان چنین قبایلی غالباً خائن و زنهایشان بیعفّت هستند. آشپز کمپبل که مدتی را در انگلستان سپری کرده بود، گفت که اینها مثل جیپسیهای ما هستند. من بسیار مشتاق بودم که چند لغت آنها را بنویسم و ثبت کنم. در میان آنها پسرک جوانی بود که با آن که سواد نداشت، اما کمک زیادی به من کرد.»
کولی های کوت عبدالله
کوت عبدالله روستایی بود بر سر راه اهواز به خرمشهر که رودخانه کارون از نزدیکی جاده ماشین روی آن میگذشت و نخلستانهای انبوهی داشت و بنوعی نقطهای ییلاقی به شمار میرفت. کولیها از حدود یک قرن پیش در آنجا ساکن شده و چادرهای سیاه خود را کمی دورتر از جاده اهواز ــ خرمشهر برپا کرده بودند.
دخترها و زنهای جوان آنها، خود را میآراستند و کنار جاده میآمدند. مردان ساز میزدند و زنها میرقصیدند و مسافران توقف میکردند و پس از تماشا، به آنها پول میدادند. این کولیها به زبان عربی حرف میزدند و میخواندند و حتی طرز لباس پوشیدنشان هم مثل عربها بود، اما فارسی هم حرف میزدند، آن هم موقعی که میخواستند حرف خاصی را بین خود مطرح کنند.
این کولیها با وسایل ابتدایی زندگی میکردند و غالباً حصیر و سبد میبافتند و میفروختند. آنها همگی رادیو باتریدار داشتند و با علاقه به موسیقی گوش میدادند. نوازندگان کولی کوت عبدالله با مهارت خاصی سازهای زهی دست ساخت خود را مینواختند که عبارت بود از یک مستطیل حلبی که چوبی از وسط آن عبور میکرد و کمان آن هم یک چوب قوسی بود که فقط یک زه داشت.دختران کوت عبدالله هم معمولاً در رقص و آواز و نواختن دنبک مخصوصی مهارت کامل داشتند.
قرشمار ( قرشمال )
اصطلاحی است در خراسان که برای کولی ها به کار میرود . مردم این ایل در تمام ایران پراکنده هستند . این گروه در بعضی از قسمتها فیوج (به عربی ) و در پاره ای از جاها غریب زاده ( اعقاب غریبان ) و در دیگر جاها قرشمار نامیده می شوند . به این افراد در بعضی از نقاط کولی و غربال بند هم می گویند زیرا غربال و الک می سازند . لغت قرشمار تحریف شده غیر شمار به معنی خارج از شمارش است .گفته می شود حدود 12000 هزار کولی به دستور یکی از شاهان ساسانی به نام بهرام گور به ایران اورده شدند (420 میلادی ) تا به عنوان موسیقی دان و اوازه خوان مشغول به کار شوند عده ای از انها راهی کشورهای دیگر شدند در حالی که دیگران در ایران باقی ماندند .
گفته می شود تعداد انها در خراسان چندین هزار خانوار است .تعداد کل این ایل در تمام ایران 10 هزار خانوار تخمین زده می شود .انها به تیره های متعددی تقسیم می شوند ، هر تیره هم به کاری شهرت دارند ، اهنکار، غربال بند ، چند کاره ، دایره ساز ، دهل ساز و فال بینی از شغلهای اصلی انهاست .تمام این ایل زیر نظر شاطر باشی شاه اداره می شود .او مالیات انها را جمع اوری و از طریق نمایندگانش در ایالات ، که مستقل از حاکمان محلی هستند امورشان را اداره می کند .
مشاهیر کولی ( غرشمار ) به استناد یکی از سایتهای اینترنتی :
آقاجان فیوج زاده:
او در سال 1307 متولد شد و در ساری زندگی میکند. فیوجزاده از استادان برجسته در اجرای قطعات مراسمی سرنای مازندران به شمار میآید. در حال حاضر وی تنها حافظ و راوی صحیح قطعات و تکههای اصیل سرنای مازندرانی است.
آگوست کروگ:
دانشمند و برنده جایزه نوبل پزشکی از دانمارک که مادرش کولی بود.
آنجلو مالیکف :
نوازنده زبردست سنتور در صوفیه بلغارستان به دنیا آمد. او آهنگساز، تنظیمکننده و رهبر ارکستر است و در زمینه موسیقی کولیها، آثار بدیع و منحصر به فردی را خلق کرده است.
ابوحاتم زطی :
داعی قرمطیان در کوفه در اواخر قرن سوم
ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی زوطی یا زطی(متوفی 150) :
مؤسس مذهب حنفی شبلی نعمانی و از شاگردان مکتب امام جعفر صادق(ع)
ابودلف:
ابودلف شاعر و جهانگرد که در سده 4 هجرى قمرى میزیسته و چندى در خدمت نصربن احمد سامانى بسربرده است. وى در سال 331 به چین و هند رفته و در سالهاى 331 تا 341 در شهرهاى ایران به سیر وسیاحت پرداخته و مدتى در خدمت امیر سیستان بود. ابو دلف خود را وابسته به بنى ساسان مىدانسته که طایفه اىبودند فقیر و زندگى خود را از طریق داستانسرایى, مرثیه خوانى, معرکه گیرى و فالگیرى میگذراندند.
ابوسالمة زطی:
که به درستکاری شهرت داشت در سال 35 سرکردة نگهبانان بیت المال بصره بود و پس از قتل خلیفة سوم از تحویل بیت المال به طلحه و زبیر خودداری کرد. با این حال از تسلیم بیت المال به عثمان بن حنیف انصاری والی امیرمؤمنان علیه السلام هم سرپیچی کرد و در جنگ با عبدالله بن زبیر کشته شد.
اقهوان:
ازخوانندگان مشهور عهد آل بویه در عراق
تیکنو آجامس:
از بزرگترین فیلسوفان مکتب برگسون و شاعر پرمایه کولى
حسن پور حیدریان :
دوتارنواز معروف و معلم موسیقى در نیشابور
خانم اُرگی:
هارمونیه مینواخته واز نامبردارترین سران گروههای کولیان مطرب قجری بوده است.
خانم منوّر شیرازی:
از نامبردارترین سران گروههای کولیان مطرب قجری بوده است.
دیانگو راینهاردت (Diango Reinharadt):
گیتاریست کولی اهل فرانسه که موسیقی جاز مینوازد و سبک جدیدی را در گیتار ابداع کرده است. او به خاطر این که تارهای گیتار را فقط با سه انگشت مینواخت، شهرت و محبوبیت زیادی پیدا کرد.
رامیانه دراگیچی:
نوازنده شهیر پان فلوت، اهل رومانی
رنجیت سینگ:
محقق و پادشاه پنجاب از مردم جت بوده است.
روزا تایکون :
خواهرکاتارینا تایکون سوئدی پژوهشگر در زمینه زندگی کولیان وازمتخصصین حرفه مدرن تراش جواهرات
ریکاردو (Ricardo):
از موسیقیدانهای مشهور کولی اهل آلمان
عبدالرحمان اوزاعی(88 ـ157) :
فقیه نامور ناحیة شامات و پیشوای یکی از اولین مذاهب فقهی از مردم زط بوده است.
قهوه:
ازخوانندگان مشهور عهد آل بویه در عراق
کاتارینا تایکون :
از نویسندگان معروف کولى سوئد و پژوهشگر در زمینه زندگی کولیان
محمد ظفرالله خان:
قاضی پاکستانی از مردم جت بوده است.
یوری یوناکف :
پایهگزار و یکی از بزرگترین موسیقیدانها در زمینهی موسیقی مردمی «عروسی» در بلغارستان است.
خواهشمنديم اگر سوال يا نکتهاي براي مطلب کلی(غربتی) در ایران
در ذهن شما باقي مانده است، آنرا در قسمت نظرات با ما و ساير کاربران به اشتراک بگذاريد.
منبع:آفتاب
مجله اینترنتی دلگرم
مرجان امینی
فرادخبره درهرشغل مثه.نجاری.آهنگر
ی طبابت نقاشی معماری شاعری وجنگاوری که درکشورنیازبوده رو باخودبه ایران میاره.که دردوران حکومت نادردرپیشبردوآم
وزش هنروشعرومعماری نقش بسزایی درایران داشتندده هزارجنگاورهندی به دلیل جسارت وشجاعت شان درلشکرایران ازجایگاه بالایی برخورداربودند.ب
عدمرگ نادروجنگ وهرج ومرج هندیان ازدرباروسپاه کنارگذاشته شدند.بالاجباربر
ای امرارمعاش این هنرمندان ونخبه گان به کارنوازندگی ونجاری وآهنگری وطبابت برای مردم روی آوردندوکم کم به واسطه تفاوت وبیگانه بودن توسط مردم ایران طردشده وباانواع واقسام بی مهری وتوهین ونژادپرستی سالیان سال زندگی کردندوحال بعدازگذشت قرنها که دوشادوش ایرانیان برای این کشوروخاک خون وشهیدداده اندوتلاش کرده اند.درقرن بیست ویکم که دنیا با نژادپرستی مبارزه میکنه.دراین کشورعده ای روشنفکرنماوانسا
ن نمابازننده ترین رفتارها بهشون توهین میکنن.صدسالی میشه که سیاهپوستها ازنژادپرستی وتحقیر آزادشدندماهنوزد
رگیریم.مثلااین مقاله وپژوهشیک روشنفکرهموطن درباره یک قوم.پرازتوهین ونژادپرستی
نتم......یا علی.
خو من دیگاه خوبی نداشتم نسبت ب شماها حقیفتشولیبعد خوندن متن شما و این مقاله نظرم عوض شد...
امیدوارم که بهترین ها براتون اتفاق بیوفته
اگه کسی فکر میکنه از قوم شما که با درس خوندن میتونه مسیر زندگیشوعوض کنه ،من حاضرم بهش کمک کنم
به همه موگدای کل دنیا افتخارم اینه که از ایل بزرگ و عظیم غربت و فیوج هستم .
زنده باد ایران زنده باد طایفه موگدا
چون دشمنان ما بسیار بودند وما اندک ولی دست خدا صداندارد
وافتخارمان این است که شهید دادیم به خاطر اسلام وقران وبه فرمان امام خمینی( ره)
وبیعت داریم وبیعت نمیشکنیم با رهبر انقلاب وفرمانده کل قوا
وای اگر خامنه ای حکم جهادم بده
شکایت خود را پیش خدا ودرگاه خدا میبریم وبرای سلامتی آقا امام زمان ورهبر انقلاب دعا میکنیم
ولعنت خدا بر نژادپرستان وتفرقه اندازان
خدا راشکر میکنیم انقدر با کارهای بزرگ و زندگی مظلوم شما دشمنانان عقده ای شدند وپیش خدا روسفید هستیم ودشمن ما روسیاه و چه دراین زمین خاکی چه درقیامت
وافتخار مان این باشد که( سید شهداع) ودیگر امامان رادرشهر خودشان وزادکاه شان ؛؛؛دشمنان وقاتلین
لعنت شده انها راغربت خواندند
ما هم بنده همان خدایم ودین رسول خدا و امامان شیعه را داریم ودر زیر پرچم جمهوری اسلام ایران
شهیددادیم ووفاداری با رهبر انقلاب را افتخار داریم
پس شکایت خودرا پیش خدا وبزرگ واران دین میبریم
لعنت خدا بر نژاد پرستان
مرگ برضد ولایت فقیه
هرگز جایی نشنیدم ک غربتی ب کشور یامیهنش خیانت کنه،،،
عزیز من نام اصلی طایفه بزرگ غربت
موگد میباشد ولی در هر منطقه ای به یک اسم در افغانستان و شمال ایران (جوگی)اهواز (کولی... کوت عبدالله)یزد و شیراز و اصفهان (غربت و موگد)خراسان و کرمان (لولی) ترکیه(چینگنه)اروپا و آمریکا (جیپسی) و........
به اسمهای مختلف .... بنازم به این قوم عظیم
...بخونن لوتی یکی از طوایف بزرگ لر لرستان به حساب میاد ک با اعقایدی مذهبی و با مردمانی غیور با زندگی رو ب سمان دارن روزاشونو میگذرونن بیشتر شخصیت های مهم لرستان از همین طایفه هستن خدایی چیزیو ک نمیدونید الکی منتشر نکنید باتشکر
در حالی که همه آنها در زمره فارسی زبان های ایران قرار دارند.
ممکن هست یک قومی اسامی مختلفی داشته باشد.
قره چی های آزربایجان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ممکن است جای دیگر اسم دیگری داشته باشند
در هر صورت با بقیه افراد متفاوت هستند
که فراموش کردید اینکه اجساذ شهدای کربلا را اینها دفن کردند به خاظر همین خداوند برکتی به ایشان داده که ذر سختترین شرایط لنگ هیچ چیزی نیستند وسختی نمیکشند به تاریخ رچوع کنید
نمیدونی داری به چه انسانهای بزرگی و چه طوایفی توهین میکنی.
بنده به همت هم طایفه خودم خیلی از اراجیف که نسبت به قوم بزرگ فیوج میشه رو قبول ندارم اینا همه تبعیض نژاد هست
دوست به اصطلاح مقاله نویس چنتا نکته من بشما لازمه گوش زد کنم
۱.غربت به اصطلاح یعنی غریب
۲.دردوران گذشته نه قوم غربت بلکه تمام اقوام ایرانی دوره گرد بودن وبازهم وجود دارد
۳.قوم غربت نزدیک به ۳۵۰طایفه وشاخه دارد
۴.قوم غربت همه کارهای گذشته که به اصطلاح شما رقص و...بوده راکنار گذاشته وبه اصطلاح شما ادمهای باکلاس دارن همه اون کارایی که شما به قوم غربت ربط میدی انجام میدن اگر که نداری بهتون پیشنهاد میکنم یه سری به اینستا گرام برید حتما
۵.رقص وشادی یه چیزی بود که در سراسر دنیا وجود داشته وبازم وجود دارد قوم لر وترک و.....این دلیل بربد بودن نبوده
۶.شما بهتر بجای توهین به قومهای دیگه بفکر دید خودتون باشید
انسان خوبه اخروعاقبت خوبی داشته باشه
اقای کمال من با دیدگاه شما کاملا موافقم اصل انسانیت است باشد که کره خاکی از شر موجودات انسان نمای نژاد پرست خلاص شود
ولى اين احتمال هم هست كه در بعضى از خانواده ها به مرور زمان از نسلى به نسل ديگه زبان شون محو شده باشه
در كل نمى شه گفت هر كى پوست تيره داره كولى است
چون ژن سفيد هم دارن