دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
گروگانگیری به خاطر اخراج خانم منشی
1
دختر جوان که از سوی صاحب شرکت اخراج شده بود وقتی ماجرا را برای نامزدش تعریف می‌کرد نمی‌دانست سناریوی یک آدم ربایی را کلید می‌زند

گروگانگیری به خاطر اخراج خانم منشی

چند روز قبل مردی هنگام عبور از باغ متروکه‌ای در اطراف تهران با بدن نیمه جان مرد میانسالی روبه‌رو شد که دست و پایش را بسته بودند.

وی بلافاصله موضوع را به پلیس خبر داد و مرد میانسال به بیمارستان منتقل شد.

آدم‌ربایی ۲۴ ساعته

مرد میانسال به‌نام کوروش پس از بهبودی به مأموران گفت: من مدیر شرکتی در شمال تهران هستم.

روز حادثه از شرکتم خارج شدم که ناگهان یک خودروی ۲۰۶ مقابل پایم نگه داشت و سرنشینان آن که سه مرد جوان بودند با تهدید مرا سوار خودرو کردند.

بعد هم مرا به خانه‌ای بردند که نمی‌دانستم کجاست. دست و پایم را بستند و بشدت کتکم زدند حدود ۲۴ ساعت در آن خانه گروگان بودم. بعد هم به زور چند چک سفید امضا و رمز عابر بانک‌هایم را گرفتند.

وقتی حدود ۱۰۰ میلیون تومان از حسابم خارج کردند مرا دست و پا بسته و بدون آن که حتی در این مدت یک لیوان آب به من بدهند، در باغی متروکه رها کردند.

دستگیری مرد آدم ربا

با شکایت کوروش تحقیقات آغاز شد، بررسی‌ها در رابطه با شناسایی آدم‌ربایان ادامه داشت تا اینکه سه روز بعد، مدیر شرکت بار دیگر با پلیس تماس گرفت و از دستگیری یکی از اعضای باند خبر داد.

کوروش گفت: چند دقیقه قبل وارد شرکت شدم که صدای آشنایی از پشت سر شنیدم. مرد جوانی که سعی داشت چهره‌اش را با کلاه و کاپشن مخفی کند در حال صحبت با نگهبان شرکت بود. وقتی دقت کردم صدایش را شناختم، او یکی از آدم‌ربایان بود، با کمک نگهبان و مردم او را دستگیر کردیم.

پسر جوان که خود را در دام پلیس می‌دید، به ناچار به آدم ربایی اعتراف کرد. او گفت: چند روز قبل یکی از دوستان و همکلاسی‌هایم در دانشگاه به‌نام سروش گفت مدیر شرکتی که نامزدش – شبنم- در آنجا کار می‌کرد، او را از شرکت اخراج کرده و حق و حقوقش را هم نداده است.

سروش از من خواست برای اینکه زهر چشمی از کوروش بگیریم او را برباییم و پول‌هایش را سرقت کنیم.

او ادامه داد: برای این کار یکی دیگر از دوستانمان نیز همراهمان شد. کوروش را از مقابل شرکتش ربودیم و بعد از اینکه چند چک سفید امضا گرفتیم و با کارت‌های عابر بانکش مقداری دلار و طلا خریدیم او را رها کردیم.

اما می‌ترسیدم مرد میانسال را که دست و پا بسته و کتک خورده رها کرده بودیم مرده باشد به همین خاطر چند روز بعد به محلی که او را رها کرده بودیم رفتم، اما ردی از او پیدا نکردم. اهالی می‌گفتند او را به بیمارستان برده‌اند. بعد تصمیم گرفتم به شرکت بروم و از آنجا حالش را بپرسم، اما گرفتار شدم.

با اظهارات پسر جوان، تحقیقات برای دستگیری شبنم، سروش و همدستشان ادامه دارد.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (1 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits