دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
داستان کوتاه آرزوی پسرک گل فروش!
21
داستان های کوتاه به دلیل اینکه حجم کمتری نسبت به رمان و داستان های بلند دارند و وقت زیادی از خواننده را نمی گیرند بیشتر مورد توجه هستند.داستان ها به ما تجربه ها و درس های بزرگی را در زمانی کوتاه می آموزند.

پسرکی جلوی خانمی را میگیرد و با التماس میگوید :خانم، تو رو خدا یه شاخه گل بخرید زن در حالی که گل را از دستش میگرفت نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد! پسرک گفت، زیباست،چه کفش های قشنگی دارید !

داستان کوتاه آرزوی پسرک گل فروش

زن لبخندی زد و با غرور گفت : بله، برادرم برایم خریده است، دوست داشتی جای من بودی ؟ پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه، ولی دوست داشتم جای برادرت بودم، تا من هم برای خواهرم کفش میخریدم … آدم ها را با آرزوهاشون باید شناخت.

داستان کوتاه آرزوی پسرک گل فروش



این مطلب چقدر مفید بود ؟
3.9 از 5 (21 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits