دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
گنج را بیابید
2
زمان مطالعه: 16 دقیقه
گنج را بیابید

می‌توانید از این صفحه عبور کنید ...خوب ظاهراً به نظر می‌رسد قصد دارید بمانید. حال که اینطور است بگذارید بگویم، منظور دقیقاً همین کاری بود که در حال انجام آنید. منظور این نبود که این صفحه را نخوانید و بگذرید، بلکه این بود که می‌توانید از طریق بکارگیری مطالب این صفحه از موانع زندگی عبور کنید.

گنج را بیابید

این حرف گزافه‌ای نیست. زیرا اگر بخواهید و حقیقتاً بخواهید، بدون خواندن این مطالب و مطالبی از این دست هم ممکن است بتوان از موانع زندگی عبور کرد و به خواسته‌ها دست یافت.

اما از آنجایی که ما همیشه بین خواسته‌هایمان و تحقق آنها فاصله‌ای زمانی ایجاد می‌کنیم، خود به خود این اعتقاد را پیدا می‌کنیم که باید آمادگی یا شرایط خاصی پیدا شود تا چیزی را که می‌خواهیم، در زندگی‌مان ظاهر گردد. پس به منظور رسیدن به خواسته‌های حقیقی‌مان و از آنجایی که اغلب ما از فاصله‌ساز‌ها هستیم، وقت را از دست نداده و بیکار نمی‌نشینیم، و برای عبور از موانع به دنبال راه‌های دیگر می‌گردیم.

یکی از بهترین این راه‌ها که البته نه برحسب اتفاق، از بهترین راه‌های تجربه شده است، «مرور» و «مشاهده» است. بسیاری از ما در آغاز سال نو، آن هنگامی که سال کهنه آخرین ثانیه‌های خود را سپری می‌کند، خود به خود به یاد عملکردمان در سالی که طی شد و فرصتی که یک بار دیگر در سال جدید‌ اختیارمان قرار می‌گیرد می‌افتیم. از بعضی از آن عملکردها خرسندیم و یادآوری برخی از آنها نیز باعث ناراحتی یا حتی شرمندگی ما می‌شود. بنابراین در آن حال و هوای معنوی ما نیز با کارنامه‌مان به سال جدید منتقل می‌شویم و گاهی با این احساس که متاسفانه نمی‌توانیم گذشتۀ سپری شده را تغییر بدهیم.

با خود قول‌ها و قرارهایی می‌گذاریم که در سال جدید برخی از عادات یا خصوصیات ناخوشایند شخصی‌مان را ترک یا اصلاح کنیم و برخی از ویژگی‌های مثبت را نیز در خود تقویت نماییم یا در نگرش و روابطمان تغییراتی مثبت ایجاد کنیم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. بیش از پیش بر اساس عقلانیت تصمیم‌گیری کنیم و همچنان به ندای قلب و وجدانمان بی‌اهمیت نباشیم. در مجموع انسان بهتری باشیم و از اندیشه و عمل‌مان محصولی مفید به زندگی تقدیم کنیم. و قرارهایی از این دست...
اما متاسفانه در اکثریت ما، عمر این قرارها بیش از همان چند ساعت اول یا چند روز اول سال جدید نیست.

چرا ما معمولا با اینکه اشتیاق زیادی برای اجرای برنامه‌هایمان داریم اما کمتر موفق می‌شویم؟
چرا با اینکه معمولا در ابتدای سال می‌دانیم چه می‌خواهیم و چه نمی‌خواهیم، چه انتظاراتی از خود داریم و چه انتظاراتی نداریم، اما در پایان سال باز مواجه می‌شویم با آنچه نمی‌خواستیم اما در به وجودآمدنش سهیم بودیم و آنچه از خود انتظار نداشتیم و مخالف انتظارمان از خود، عمل کردیم؟
چرا همیشه عواملی نامرئی و ناشناس سر راه خواسته‌ها و موفقیت‌های ما قرار می‌گیرند یا حداقل ما اینگونه می‌اندیشیم؟
پاسخ این سوالات در یک عبارت ساده است:
انسان عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود.
یا به عبارتی هوشیاری باعث می‌شود انسان یک اشتباه را بر اثر سهل‌انگاری دو بار تکرار نکند.این موانع نامرئی و ناشناس جایی نیستند جز در ذهن ما. ساختار ذهنی ما یا این موانع را می‌سازد و بعد برای عبور از آنها به تلاش‌های آزمون و خطا دست می‌زند و یا در یکی از سیکل‌های معیوب «تشخیص» گرفتار می‌شود و باعث می‌شود عمری را بر اساس یک ساختار اشتباه ذهنی در ناکامی و عدم رضایت از عملکرد خود سپری کنیم. اما شکل بدتر آن این است که این موانع و مشکلات را به گردن دیگران بیاندازیم و البته زشت‌ترین، ناعادلانه‌ترین و ناسپاسانه‌ترین شکل آن این است که خالق زندگی، خدای متعال را متهم کنیم.

چگونه می‌توان از این چرخه خارج شد؟
این یک اصل است که تا ماهیت چیزی برای انسان روشن نشود و به شناخت او در نیاید‌، به عمل خودانگیخته تبدیل نمی‌شود. بر همین اساس قول و قرارها و برنامه‌هایی که در ابتدای هرسال داریم از اینرو به عمل کامل ما تبدیل نمی‌شوند که اساسا از شناخت و ادراک کامل ما تغذیه نمی‌کنند. این قصدها و ایده‌آل‌ها بارها و بارها و در مراحل مختلف زندگی بعد از اینکه توسط ما خلق می‌شوند پس از مدت کوتاهی از گرسنگی می‌میرند و هربار ما از مرگ این قصدها دچار افسردگی و ناامیدی می‌شویم. به عبارتی ما هرچه قصدها، اهداف و ایده‌آل‌های زیبا و بزرگی هم داشته باشیم تا خودمان را نشناسیم، تا عملکردمان را بر اساس واقعیت سنجش نکنیم و تا چرایی این قصدها و چگونگی تحقق آنها را شناسایی نکنیم بعید است که بارها و بارها قبل از رسیدن از خستگی دست برنداریم. شناخت خود؛ شناخت ظرفیت و عملکرد خود بر اساس نقاط ضعف و قوت؛ شناخت واقعیت‌ها و شرایط موجود؛ شناخت ماهیت قصدها و نیت‌هایمان که از خوبی تغذیه می‌کنند یا غیر خوبی؛ شناخت خواستگاه این قصدها در درون خود؛ شناخت عوامل برانگیزاننده و متوقف‌کننده در رسیدن به موفقیت؛ و ...
برای رسیدن به این شناخت‌ها و استخراج الگوهای غلط سبک زندگی و حذف خودبخودی آنها، یکی از راه‌های مطمئن و میانبر فرمولیست به نام «مرور و مشاهده». بله. این یک مکانیسم است که اگر مرور و مشاهده زندگی خود را به خوبی و کامل انجام دهیم؛ آن موانع ناشناخته‌ای که پیش از این بارها ما را در زندگی ناامید کرده، خودبخود از میان می‌روند. همانطور که وجود نود باعث می‌شود مار سمی را از ریسمان تشخیص دهیم و چاله را از راه.

مرور و مشاهده
برای همه موجودات تجربه‌کنندة این عالم، حداقل یک بار در زندگی شرایطی پیش می‌آید که باید از آن (یا به وسیله آن) عبور کنند. کیفیت و کمیت این شرایط برای موجودات با آگاهی بالاتر بیشتر از موجودات با آگاهی پایین‌تر است و برای انسان، در حد کمال خودش رخ می‌دهد. عبور از خیابان، عبور از ولخرجی، عبور از پرخوابی، عبور از یک دوست نادان، عبور از خودخواهی‌ها، عبور از یک وابستگی‌، عبور از ظاهربینی، عبور از بداندیشی، ... عبور از سد کنکور، عبور از خریدهای غیرضروری، عبور از یک مشکل کاری، عبور از خواسته‌های غیرمنطقی خود یا خواسته‌های غیر معقول دیگران، عبور از دسیسه‌ها، عبور از بحران‌های زندگی، عبور از مسائل عمیق شخصیتی، عبور از توهم ضعف، عبور از تعاریف غلط اجتماع، ... می‌تواند اشکال مختلف عبور یکایک ما از موانع زندگی باشد.

عبور و مرور
تقریباً همه ما با شکل ترکیبی عبارت «عبور و مرور» آشنا هستیم. اما آنچه در اینجا مد نظر است «مرور» و آنگاه «عبور» است. به این معنی که تا مسیر طی شده (گذشته) مرور نشود، عبور از مسیر پیش رو (آینده) احتمالاً با همان مشکلاتی مواجه خواهد شد که پیش از این تجربه شده اما احتمالاً با شکل و شدتی متفاوت. به این معنی که ما بارها و بارها درگیر همان مسائلی می‌شویم که پیش از این شده‌ایم، هر چند شکل ظاهری این مسائل متفاوت باشند. اما «مرور»وقتی به «عبور» می‌انجامد که با «مشاهده» صورت گرفته باشد. واژه «مرور» به معنای عبور کردن، رفتن و گذشتن و گذر کردن و واژه «مشاهده» به معنای به چشم دیدن،‌ نگریستن و نگاه کردن است.

به این مثال توجه کنید:
در قسمتی از خیابان متوجه می‌شویم کیف پولمان همراهمان نیست. یک «مرور سریع ذهنی» به یادمان می‌آورد از خانه که خارج شدیم همراهمان بوده. متوجه می‌شویم باید جایی در خیابان از جیبمان افتاده باشد. پس «منطقه جستجو» مشخص می‌شود. مرور بعدی، عبور از همان مسیری است که آن را طی کرده‌ایم. با این تفاوت که در حین عبور از آن مسیر، یک فاکتور نسبت به قبل اضافه شده و آن «مشاهده» است. این بار ما در حین عبور و مرور آن مسیر در جستجوی چیزی هستیم. چیزی که به خاطر یافتنش برگشته‌ایم.

اگر کمی مرور ذهنی را دقیق‌تر انجام دهیم، به یاد خواهیم آورد آنجا که تلفن همراه را از جیبمان خارج کردیم، همان‌جایی است که احتمال گم شدن کیف بیشتر است. ممکن است در این جستجو کیف را بیابیم یا نیابیم، این مهم نیست. مهم این است که هوشیاری ما آنقدر بالا رود که این اتفاق و اتفاقات مشابه از سر بی‌توجهی، دیگر تکرار نشود.

ما عامل گم شدن کیف‌مان را یافته‌ایم. «عامل اصلی، همیشه ناهوشیاری، ناآگاهی، بی‌توجهی، سهل‌انگاری یا چیزهایی شبیه این‌هاست.» عامل فرعی یا ثانویه، قرار گرفتن کیف پول در کنار تلفن همراه و نحوه خارج کردن تلفن همراه از جیب است. داشتن هوشیاری در لحظه، فاصله زمان رویداد و مرور آن را به حداقل می‌رساند. حتی می‌تواند آن را به زمان منفی برساند. طوری که یک رویداد قبل از وقوع به مشاهده در ‌آید. نوعی شهود ذهنی. این به ورزیدگی در تشخیص عوامل و عواقب مربوط است که با تمرین «مرور» و «مشاهده» گذشته می‌توان به آن دست یافت. اینبار قبل از خارج شدن از خانه می‌توانیم احتمال گم شدن کیف پول را در حالت‌های مختلف حدس بزنیم و از آن جلوگیری کنیم و در بهترین حالت حتی ممکن است هوشیاری نسبت به همین موضوع به ظاهر کوچک، به تمام زندگی تعمیم یافته و عمل کند. مثل بالابردن امنیت خانه، محل کار و اتومبیل؛ هوشیاری نسبت به افراد سودجو؛ جلوگیری از هرز انرژی و ... خودآگاهی در لحظه.


یک مرور، ممکن است بسیار ساده و سریع باشد. کودک برای اولین بار که دستش را به آتش نزدیک می‌کند، دستش می‌سوزد. دفعه بعد که آتش را ببیند تصویر گذشته مرور شده و از آتش دوری می‌کند. این موضوع به یک اصل برای او تبدیل می‌شود و تا آخر عمر حتی بدون آنکه آن تصویر اولیه را مرور کند، می‌پذیرد که آتش برابر است با سوختن. در این «مرور»، فهم سوزان بودن آتش بر اساس «مشاهده» صورت گرفته است.

اما همیشه موضوع به همین سادگی نیست. در این جهان، واقعیات نسبی‌اند و بسیاری از مواقع ممکن است یک دیدگاه اشتباه، یک معنی القاء شده یا یک تعریف عمومی، خود را در قالب یک واقعیت مسلم و پذیرفته ‌شده نشان دهد. اینجا همان جایی است که عدم توجه و تبحر ما در تشخیص اصل و واقعیت چیزها، باعث می‌شود اشتباه و خطا کنیم. «مرور»، تکنیکی است که به شکل طبیعی در مکانیسم ذهنی انسان تعبیه شده اما بدون ساماندهی و نظم‌بخشی خودآگاه، تنها یک نرم‌افزار بی‌فایده و در اکثر مواقع مخرب است. همان چیزی است که اگر تحت کنترل شما نباشد به زندگی در خاطرات گذشته یا دغدغه‌ها و آشفتگی‌های ذهنی منجر می‌شود.

در واقع مانند آبی که اگر توسط جویی به پای درخت تفکر شما نریزد، در سطح زمین پخش شده، هرز می‌رود و باعث رویش علف‌های هرز می‌گردد؛ درخت شما هم روز به روز تشنه‌تر می‌شود. برای این منظور ضروری است که «مرور» را مکتوب انجام دهید؛ نوشتن رویداد گذشته، انداختن آب، در مسیر پای درخت است. همچنین «مرور» خود را با عنصر هوشیاری، یعنی «مشاهده» انجام دهید. یادتان باشد، نمی‌خواهید داستان زندگی‌تان را بنویسید، بلکه می‌خواهید با «مرور» و «مشاهدة» خود در رویدادهای گذشته زندگی، خودتان را بهتر بشناسید، عملکرد و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و از چرخه‌های تکراری مشکلات و شکست‌ها خارج شوید.

ضرورت مرور و مشاهده
قطعاً ما در هر یک از مراحل زندگی از نقطه‌ای شروع می کنیم، اما در این راه پرپیچ و خم، به شکلی هم سرگردانیم. زیرا مسیر را به درستی نمی‌شناسیم، مقصد را به درستی نمی‌شناسیم و دقیقا نمی‌دانیم که هم‌اکنون در کجای مسیر زندگی‌مان قرار داریم؛ آیا رو به مقصد نیکبختی یا پشت به آن در حرکتیم؛ آیا خطری به سمت ما می‌آید یا ما به سمت خطری می‌رویم. در این لحظه آیا واقعاً در راه اصلی هستیم یا در یک بیراهه قرار گرفته‌ایم؟ آیا در توهم نیستیم و به سمت سراب‌های پی‌در‌پی حرکت نمی‌کنیم؟ آیا لب یک پرتگاه یا در کنار یک باتلاق در حال حرکت نیستیم؟
علائم راهنما دائماً به ما می‌گویند که راه اصلی کجاست. اما بیشتر اوقات ما از کنار آنها بی‌توجه می‌گذریم. ممکن است حتی ظاهراً در همین حرکت بی‌هدف لذت هم ببریم. اما قطعاً یک چیزی را فراموش کرده‌ایم. اینکه آذوقه سفر ما محدود است و پیش از آنکه شب بشود، باید به مقصدمان برسیم. آنکه در روز گم می‌شود، در شب قطعاً خواهد مرد.
از آنجایی که زندگی گذشته و حال ما، یا قسمت‌هایی از آن و یا ابعادی از آن کاملاً هوشیارانه نیست و از طرفی زندگی حقیقی، زندگی خودآگاهانه و هوشیارانه و رسیدن به کمال از کوتاه‌ترین مسیر ممکن است؛ لذا ضروری است که ببینیم کجا ایستاده‌ایم. و این بینش زمانی به دست می‌آید که از خود فراتر رویم، آنگاه است که می‌توانیم ببینیم که کجای این زندگی ایستاده‌ایم. مرور و مشاهده از زاویه‌ای به مانند آن است که ما ۱۰۰ متر از زمین اوج گرفته‌ایم و خود و مسیر حرکت و جزئیات آن را از بالا مشاهده می‌کنیم. اگر این اوج‌گیری بیشتر باشد، حتی می‌توانیم تمام راه و مبداء و مقصد را در یک نگاه ببینیم. این یک نقشه هوایی است. پس از آن اگر این سیر ادامه پیدا کند، هوشیاری و خودآگاهی افزایش یافته و حقیقت درونی چیزها کم‌کم بر ما آشکار می‌شود.

سکان زندگی، نقشه راه و خطرات آن در اختیار ماست و ما ناخدای زندگی خود خواهیم بود. کنترل زندگی در دست روح ماست و نفس، خدمتگزار روح. انسان باید توانایی نامحدودش را به یاد آورد، پس دائماً با مسائلی برخورد می‌کند تا این توانایی نامحدود به تدریج و گاهی ناگهانی آشکار گردد. با همین فرض است که گفته شده «همه چیز برای مؤمن خیر است». زیرا برای آن کس که ایمان ندارد، تمام مشکلات و مسائل زندگی، بی‌عدالتی‌های هستی قلمداد شده و حکمت درونی آن مسائل درک و فهم نمی‌شود. از اینروست که اغلب ما به شکلی پیشرونده در چرخه‌های تکرار مشکلات قرار می‌گیریم. اما برای آنکه ایمان دارد، همه نشانه‌ها، اتفاقات، موفقیت‌ها و شکست‌های به ظاهر خوب یا بد زندگی، او را هر لحظه به جهان بی‌کران الهی‌اش نزدیک و نزدیکتر می‌کنند. و شاید این لحظه بهترین لحظه است برای برداشتن اولین گام. برای برداشتن یک خودکار و کاغذ و یا باز کردن یک فایل جدید word و بازنویسی داستان رویدادهای زندگی،‌ برای یک تغییر اساسی و هوشیارانه زیستنِ آنچه در پیش است. اگر هدف ما مثبت است، پس مرور و مشاهده و تأثیرات آن، همیشه مثبت است، حتی اگر به ظاهر مثبت نباشد. همیشه در شخم‌زدن گذشته، علف‌های هرزی از بین خواهند رفت و دانه‌هایی که مخفی بودند، رشد خواهند کرد. و اگر این شخم عمیق باشد، بعید نیست که گنجی پنهان، پیدا شود.

۹ کلید جادویی
راه‌کارهایی برای یافتن گنج
۱- منطقه (زمان) مرور را بر اساس مسئله مورد نظر مشخص کنید. (یک ماه پیش، یک سال گذشته، ۱۲ سال گذشته، ...)
۲- مرور را مکتوب انجام دهید. ممکن است بخش‌هایی از آن را برای آنچه در واقعیت رخ داده چندین بار اصلاح نمایید.
۳- تعدادی سؤال مشترک برای همه رویدادها در ذهن داشته باشید. (مثل: هدفم چه بوده؟ احساسم چه بوده؟ برداشتم چه بوده؟ تحت تأثیر چه چیزهایی بودم؟ چه فکری داشتم؟ چه نیتی داشتم؟ چه نقشه‌ای داشتم؟ آیا با خود صادق بودم؟ آیا با دیگران صادق بودم؟ آیا می‌توانستم تبعات آن را حدس بزنم؟ چقدر بر خودم آگاه بودم؟ از چه چیزهایی می‌ترسیدم؟ چه نگرانی‌هایی داشتم؟ چه رؤیاهایی را می‌پروراندم؟ بر اساس چه نیازهایی تصمیم گرفتم؟ چه دردهایی کشیدم؟ چه لذت‌هایی بردم؟ توقع من چه بود؟ توقع من از کجا ناشی می‌شد؟ نگاه ایده‌آل من نسبت به این رویداد چه بود؟ ...) اینها سؤالاتی هستند که باید با مراجعه به زمان رویداد به آنها پاسخ داد، نه با نگاه امروزی. پاسخ برخی از این سؤالات در گفتگوهای درونی آن زمان و پشت نقاب‌های بیرونی ما در آن زمان نهفته است.
۴-ممکن است رفتن به مکان‌ها و ملاقات با افراد مرتبط با رویداد و در بازنمایی اصل جزئیات کمک کند. اما باید توجه داشت که این کار ضرورت داشته باشد؛ شرایط این کار مناسب بوده و خود، به رویداد جدیدی تبدیل نشود؛ با بازنمایی عمیق گذشته در دام آن زمان گرفتار نشوید، اگر شرایط احساسی‌تان مناسب نیست این کار را به کمی بعد موکول کنید.
۵- مرور، پویا، امیدوارانه و بدون دخالت احساسات و قضاوت‌ها انجام شود. توجه کنید که ممکن است در مرور گذشته، احساسات آن زمان را تجربه کنید، اما از نقش یک محقق و نظاره‌گر خارج نشوید. حتی ممکن است احساسات آن زمان را هم بیان کنید، اما درگیر آن نشده و با لحظة حال پیوند نزنید. درواقع این شما هستید که به گذشته می‌روید؛ گذشته را به زمان حال‌ نیاورید و پیوند نزنید. چرا که ممکن است گذشته را از فیلتر این زمان‌تان بگذرانید و ناخواسته واقعیت را تحریف کنید. و در حالت بدتر ممکن است تمام امیدها، آرزوها، ناکامی‌ها، حسرت‌ها، خشم‌ها و به طور کلی احساسات کاذب خوب و بد و چیزهای دیگری که در حال حاضر در زندگی شما وجود ندارد را وارد لحظه حال کرده و مدتی مشخص یا نامشخص با آن زندگی کنید. تجربة گذشته مربوط به گذشته است. در این زمان شما یک نظاره‌گرید نه یک تجربه‌کننده.
۶- رویدادهای تکرارشونده، می‌تواند توجه را به یک عامل فعال در زندگی معطوف کند. پس به دنبال سرنخ‌های آن عامل مخفی در رویدادهای تکراری باشید.
۷- پس از یافتن عامل پنهان، آن را ریشه‌یابی کنید و زمان و مکان و علل به وجود آمدن آن را تا جایی که ممکن است ردیابی نمایید.
۸- تعاریف و اهداف خود را بر اساس این فهم جدید پایه‌ریزی کنید.
۹- مرور خود را به مرور شبانه یا هفتگی و مستمر تبدیل کنید. این کار مانند محافظت باغ در برابر علف‌های هرز و آفات است.
اما در همه‌ی این ها باید از خداوند مهربان کمک بگیریم و به بخشش های او امید داشته باشیم. او که شاهد ماست و هدایت کننده و عبور دهنده ما، تا سعی و حرکت ما در روی زمین، از برکت آسمانی او به لطف و کرمش به ثمر بنشیند.

حمیدرضا ایرانفرد-ماهنامه دنیای سلامت



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (2 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits