دلگرم
امروز: یکشنبه, ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱۹ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۱۸ مه ۲۰۲۵ میلادی
زیباترین دلنوشته های عید مبعث را اینجا بخوان !
زمان مطالعه: 7 دقیقه
دلنوشته عید مبعث / دلنوشته مبعث / دلنوشته برای عید مبعث / دلنوشته درباره عید مبعث / دلنوشته مبعث پیامبر (ص) / دلنوشته در مورد عید مبعث

دلنوشته عید مبعث

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از دلنوشته عید مبعث را آورده ایم. با ما همراه باشید.

دلنوشته مبعث

«کعبه» و «اُمّ القری» در بستر خواب آسودند؛ اما فرشتگان در دامان «حرا» منتظر بودند.
چهل سالِ تمام، از غم انسان، کامت شرنگِ ماتم بود و دلت سرریزِ اندوه و غم… هیچ پیامبری چون تو، آزار ندید و خدای حرا، در بزمی سرشار از شور و صفا، پیکِ خوش‌خبر خویش را، میزبانت گردانید؛

«بخوان به نامِ خداوند»،
ای محمد؛
ای احمد!

و تو، هرچند «اُمّی» بودی، خواندی.
حیران بودی، اما در حرا ماندی.

وقتی هزار چشمه نور در نهادت نشست و فروغ روحت به ملکِ جان پیوست، خدا – فقط برای تو – مرزهای زمان و مکان را گسست. زرتشت، انگار از فراسوی تاریخ، از آتشِ بلند بدعت‌آورانِ آشیان خویش، دیده فرو بست. ای سید بطحا که راز و رمز پیدایی افلاک، برای تو بوده است!

چقدر آیینه تاریخ را با تحریف شکستند! چقدر به تو افترا بستند!
نغمه سروش، هرگز تو را نترسانیده و هیچ‌کس – جز خدا – آرامشت نبخشید.

«ورقه» حتی ورقی از صحیفه پیشانی‌ات را نفهمید؛ آن‌گاه که راز وجود، در گلشن جانت ریشه دوانید و پروردگار، جبرئیل امین را، هم‌زبان و هم‌دلت گردانید، ای ستاره شب‌های مکه!

دلنوشته عید مبعث

دلنوشته برای عید مبعث

تا نام تو برده می‏ شود، چراغ های صلوات، در جان لحظه ‏ها فروزان می‏ شوند. تا فضیلتی از تو گفته می‏ شود، دل ها از بوی گل محمدی زنده می‏ شوند. یاد نویدبخش تو، درب های صبح را به روی ما می‏ گشاید.

قرآن تو، نزدیکترین راه رهایی است و نهج‏ الفصاحه ‏ات، پاک ترین مبحث بندگی.

دلنوشته عید مبعث

دلنوشته درباره عید مبعث

پیامبری‌ ات مبارک!
وقتی نوای ملکوتی وحی، در فضای روحانی حرا شکفت، جبرئیل گفت: بخوان!
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»

تو به پیامبری مبعوث شدی؛ با کوله باری از رسالت.
آمدی تا با تبلور حضورت، سرزمین خکشیده حجاز را نفسی دوباره ببخشی.

آمدی تا خار جهل و جهالت را برکنی.
آمدی تا بساط ظلم را برهم زنی.

نامت محمد؛ لقبت امین.
فرستاده آخرین خدا بر زمین.
«تبارک الله احسن الخالقین».

پیامبری ات مبارک که روح انسانیت را در باغ جان ها شکوفا کردی.

دلنوشته عید مبعث

دلنوشته تبریک عید مبعث

اما تو برخاستی و از خدایت مدد خواستی. خود کوشیدی و دیگران را کوشاندی؛ کوچاندی به سوی خدا.
ای سوار سبزپوش حرا!

ای در دَستانت چراغِ درخشانِ ره‌گشا، برای رهاییِ آدم‌ها!
ای انسان ناطقِ دور از هوس و هوا!

ای اَبَرمَردِ شب‌شکن دوران ظلم‌ها و سیاهی‌ها!

آن غروب را، چرا شاعران – هنوز هم – سرد و سنگین می‌خوانند و چنین غمگین؟! آن غروب، طلوع عشق و زندگی بود، آیا نمی‌دانند؟!

حتی شعرهای سپیدِ بلندشان که موج زد و از حضیض به اوج آمد نیز در آیینه چشمانم چندان سپید نیست! ما را ببخش، اگر هیچ یک از اشارت‌هامان، در خورِ این بشارت و نوید نیست.

آن غروب را، خدا آفرید؛ ولی هیچ‌کس آن را نفهمید؛ حتی شاعران که همسایه‌های پیامبرانند و لطیف‌ترین و نازنین‌ترین آفریدگانِ آفریدگارِ مهربان!

لبخند تو، خورشیدی بود، که هرگز غروب نکرد و هیچ شاعری، آن را – در خور و شایسته – بر زبان نیاورد!

دلنوشته عید مبعث

دلنوشته مبعث پیامبر (ص)

بی تاب از حرارت تکلیم، از قله «نبوت» باز می گردد.

آنک ندای «اقرأ باسم ربک الذی خلق» در جانِ روشن پیامبر صلی الله علیه و آله طنین انداخته است .

قرآن، بر قلب مبارک پیامبری نازل می شود که امین وحی است و دلسوز مؤمنان…

مردی از نسل ابراهیم، به پیامبری مبعوث می شود تا دیگر بار کعبه را از آلایش بت ها پاک سازد.

پیامبری می آید تا تجلی رحمتِ خداوند باشد.

پیامبری بی تاب از کوه فرود می آید که جبرئیل را در افق روشن دیده است.

پیامبری که در رساندن پیام وحی به مردمان دریغ نمی ورزد.

آن گاه، محمّد رسول اللّه در عرش طنین می اندازد:

یا محمّد!

خداوند چه قدر تو را دوست می داشت که افلاک را به خاطر تو آفرید.

ای که جان پاکت، زحمت درس و مشق نبرد بود و قلبت لوحِ محفوظ علم الهی.

آری! «هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»

سلام بر تو ای پیامبر که بشر را از گمراهی آشکارش نجات دادی و در راه هدایت خلق خدا، به جان کوشیدی و احکام شریعت خداوند را برقرار ساختی!

سلام بر تو که آیین یکتاپرستی را احیا کردی! و خدا را سپاس می گوییم که پیامبری چون تو را برای ما فرستاده است.

دلنوشته عید مبعث

متن ادبی عید مبعث

آوای ایمانت در عالَم نور، منتشر، و نورِ رسالت بر جبین‌ات جلوه‌گر گردید! انگار پیوند خجسته کرامات فلق و باور شفق، کفر را هم وسوسه کرد، تا به حق، ایمان آورد!

وقتی طنین خوش نوای جبرئیل در جانت پیچید و هنگامه خروش صور اسرافیل رسید، کشتی پیامبران پیشین، در توفانِ نامت گم گردید و خدا برای رستگاریِ آفریدگانش، تو را از راه مِهر برگزید.

مکه شکفت و شکفت و تا خداوند رسید و جهان، عِطرِ خوب عشق و نوید جمله انبیا علیهم‌السلام را در شبِ ستاره و نور، بو کشید.

دلنوشته عید مبعث

دلنوشته کوتاه عید مبعث

تو مبعوث شدی و خیال پیامبران، برای همیشه آسوده شد.

و آن‌گاه که همه هستی، در تماشای «بهانه پیدایش» خود، به جشن و پای‌کوبی پرداختند، دستانت پر بود از همه آنچه که رسولانِ پیش از تو آورده بودند و همه آنچه خداوند، تنها به تو عطا فرموده بود، تا همه را یک‌جا، تقدیم بشریت کنی و بلوغ انسانیت را به نظاره بنشینی.

تو، سرچشمه رویش‌هایی و چون در برهوت دنیا تراویدی، جهان، تَر شد و به زیباترین شکل خود درآمد.

چقدر خداوند، خاطر بندگانش را می‌خواست که چون تویی را به میانشان فرستاد، تا با صَلای مهربانی و رحمت، مرغ دل آدمیان را صید کنی و تسلیم آستان پرشکوه پروردگارشان سازی.

نه که الفاظ، ناتوان از ترسیم چهره توست، که هستی، عاجز از آینه‌داری توست و گیتی، تجلی کامل چهره تو را به قیامت وعده کرده است:

دلنوشته عید مبعث

دلنوشته بعثت پیامبر (ص)

تو آمدی و عطر خوش مهرورزی و مدارا را در میان مردمان پراکندی.
آمدی و رنگ و بوی خدا را به آدمیان نمایاندی و شامه خاکیان را با شمیم عصمت، آشنا کردی.

اگر بعثت تو نبود، زمین با آسمان بیگانه بود و زمینیان، بی‌بهره از دیدار ملکوتیان.

از تبرک بعثت توست که بشر می‌تواند از شجره قرآن، مائده‌های آسمانی بچیند، و از این نردبان، تا دیدار خدایش، بالا برود. سلام بر تو، ای بزرگ‌ترین امید بشریت، که گسترده‌ترین دایره شفاعت، از آنِ توست. دنبال بهانه می‌گردی تا مُهر سعادت، بر پیشانی آدمیان بزنی و از تباهی و گمراهی نجاتشان دهی.

عزیز! ما را از شب جهل، به سپیده دانایی مهمان کن و دستان ما را بگیر و شیوه «چگونه زیستن» و «چگونه مردن» را به ما بیاموز!
آفتاب وجودت را بر ما بتابان تا تاریخ‌های خودخواهی ما را ذوب کند و جوانه‌های خداخواهی را بر وجود ما بتاباند.

 

 

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits