متن ادبی ولادت امام حسین (ع)
ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه، در این مقاله از مجله دلگرم مجموعه ای از متن ادبی ولادت امام حسین (ع) را آورده ایم. با ما همراه باشید.
متن ادبی تبریک ولادت امام حسین (ع)
روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام روزی عجیب است. حسین، تنها واژهای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا میکنند و سرریز میشود.
تکرار نام «حسین» بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که او بیش از یک نفر بود. نام زیبای «حسین» را باید آنقدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاقنماهای زمین، به ناتمامِی آن حضرت اقرار کنند؛ یا حسین!
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفتوگوی تو خیزم به جستوجوی تو باشم
سالروز ولادت امام حسین علیه السلام، سید و سالار شهیدان مبارک باد.
متن ادبی تولد امام حسین (ع)
در باغهای احساس زمین، گلها، رنگ سرخ گرفتند.
چهره زرد عشق، به سیلی شاهد شهادت، سرخ شد.
بهار، نوید آمدن گل همیشه بهاری، به باغ فاطمه علیه السلام آورد؛ گلی که با شکستن، نمیشکند و با چیدن، شاخه میدهد.
نوید آمدن مردی که با کشتن، نمیمیرد؛ بلکه با خونش زندگی میبخشد دین محمد را.
پیش از تو…
پیش از تو، عشق یا نبود یا اگر بود، سرخ نبود.
پیش از تو، زندگی ارزش دل بستن نداشت.
پیش از تو، کودکی در آغوش مادرش، عشق را با اشک مادر نمی آموخت.
تو، حسین فاطمه ای؛ تفسیر عشق خدا به آفریدههایش و تمرین عشق بنده، به آفریدگارش. تو تمام دوست داشتنی.
چه کسی صدایم میکند؛ حسین؟!
به نام تو مینازم، وقتی صدایم میکنند، از نامت خجالت میکشم. نمیدانم این چه شوقی است! چه کسی است صدایم میکند: «حسین» و تنم برگ خزان میشود و میلرزد؟
چه کسی است صدایم میکند: «حسین» و اشکم بی اختیار میریزد.
نامم ببر و همنام تو بودن را یادم ده.
امیر عشق!
امیر عشق کائنات، آسمان آبی دلدادگی! بهار آمدنت، نوید زندگی عاشقانه است.
کودکی ات هم بوی شهادت میدهد. کودکی ات هم نوید اشک میدهد.
امیر اشکهای بی پایان! بی تو گریه کردن، معنی ذلت است و با تو فریاد اعتراض به هرچه طاغوت، امیر اشکهاست.
بهانه اشکهایم باش تا باران شود و ترس را از مزرعه وجودم بشوید.
میخواهم آفتابگردان عشق بکارم.
یا حسین!
خاک اگر فصل بهار را «یا حسین» نگوید، جانش گرم آفتاب نمیشود. دانه اگر آب را با «یا حسین» ننوشد، جوانه نمیدهد. سنگ اگر نام «حسین» نبرد، زیر سم اسبان و پای ستوران میشکند.
باران اگر عزادار «حسین» نباشد از تقدیر ابر، رها نمیشود، رود اگر نیت سفر کربلا نکند، کوهها را نمیشکافد.
هرجا جهادی است، هر جا مبارزهای است، هرجا ذرهای میل آفتاب میکند، نام تو را میگوید: «یاحسین!»
جگرگوشه فاطمه علیهاالسلام
در گوش بهار، اذان بگویید! سوسن فاطمه را به آغوش محمد برسانید!
کودکی با قنداقه ای از سوسن، آمده تا همبازی سجده رسول خدا شود.
طبیب کوچکسالی، دارد غم ناامیدی بشر را درمان میکند.
حسین، بزرگ خواهد شد و از کودکی خواهد گذشت؛ ولی جگرگوشه فاطمه خواهد ماند.
حسین، قد خواهد کشید و سرور جوانان بهشت خواهد شد. حسین علیه السلام معنای بهار است؛ سرخی لاله، سبزی آزادگی سروها و آبی مهربانی مشک های آب… .
متن ادبی برای ولادت امام حسین (ع)
هیچ سجادهای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، همخانواده حسین شد.
آنکه تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را میشکافد.
یا حسین! از قرنهای آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگهایمان جاری میشود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
در روز ولادتت به آبرویت قسم ما را از درگاهت مران و از خوان کرم خود ما را بهرهمند ساز.
ولادت امام حسین (ع) گرامی باد.
متن ادبی درباره ولادت امام حسین (ع)
میگویند:«پایان شب سیه سپید است» و ازاین رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگربار بر نیزههای شبزدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریکگویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریههای شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند.
میلادت مبارک یا ثارالله…
جشن میلاد سومین امام شعیان مبارک باد.
متن ادبی در مورد ولادت امام حسین (ع)
این شبها، مدینه فرشته باران است و هوا بوی بشارتی سبز و سرخ میدهد؛ بوی مراتع سبزی که غروب، به تماشایشان نشسته باشی.
زمین، شانه هایش را برای قدوم آسمانی فرزند خورشید، تکانده است و یحیی ابن زکریا، از پس ِ پرده های غبارآلود تاریخ، دوباره متولد خواهد شد.
ام ایمن، تمام دیشب را نخوابیده و گریهاش، برای لحظهای بند نیامده است.
چند روزی بیشتر به سوم شعبان سال دوم هجری نمانده و التهاب غریبِ اشیا و بهت ثانیه ها و دقیقه ها، بوی تردید دارد.
هوا رنگِ دلهره به خود گرفته است و خاک، سرخیِ شرم.
حسین علیه السلام ، بر زمین قدم بگذارد؟ زمینی که رسم مهماننوازی آسمانیان نمیداند؟! زمینی که یکبار برای همیشه، مسیح را در آن میزبانی کردند؟! زمینی که یحیی ابن زکریا را بر عرصهاش سر بریدند و برای پلیدی بردند که حکم قتل زندگی را صادر کرد.
متن ادبی کوتاه ولادت امام حسین (ع)
سلام بر تو که گلویت، بوسهگاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که میتواند در تعریف تو، قد راست کند.
امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سالها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه میخورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد. بیا ای همکلام جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان میکند.
دکلمه ولادت امام حسین (ع)
آسمان خم میشود تا به زمین تکیه کند. فرشتگان، دسته دسته از آسمان فرود می آیند؛ انگار کسی می آید!
تمام کائنات، ایستادهاند تا ورودش را به نظاره بنشینند.
نسیم، مژده آمدنش را در کوچه کوچه های مدینه جار میزند؛ انگار کسی می آید؛ کسی که تمام گل های زیبا، رایحهشان را از عطر خوش او وام گرفته اند؛ کسی که تمام آبهای دنیا، با افتخار، دست تعارف به سویش گرفته اند؛ کسی که کشتی نجات و چراغ هدایت خواهد شد.
حسین علیه السلام آمد تا…
حسین می آید؛ با کولهباری از عشق و ایمان. میآید، تا کمر طاغوتهای جهان بشکند و شوکت ستم، فرو بریزد.
حسین می آید؛ تا همه پنجره های دنیا، رو به حق و حقیقت باز شوند؛ تا بندهای اسارت و بندگی را از پای بشر باز کند؛ تا ریشه باورهای سبز و آسمانی، نخشکد؛ تا فریاد آزادی و آزادگی، در سینه ها یخ نزند و اسلام، جاودانه شود.
متن زیبا درباره ولادت امام حسین (ع)
فردا گلی میشکفد که بادها را پرپر میکند. بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمیگویم؛ آسمان میگوید با هزاران بهاری که دیده است.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین میگوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است. زمین که آبستن بهارهای شگفتی است که در راهند.
فردا گلی میشکفد که گلها به پیشواز آمدنش، پرپر میشوند. درختها، سجده میکنند مقدمش را، کوهها سر بر آستان کرم او میگذارند و دریاها، وامدار زلال چشمانش میشوند.
فردا گلی میشکفد که عطرش از همه پنجرههای بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برجهای بتُنی، خیابانهای تاریک، کوچههای رنگ و رو رفته. فردا گلی میشکفد که پنجرهها را باز خواهد کرد و آینهها را شفاف.
فردا گلی میشکفد که ابرها را به باران دعوت میکند، باران را به زمین تشنه میفشاند، گلها را میرویاند و خورشید را صدا میکند تا رنگینکمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگینکمانی زیباتر از همه آذینها و خیر مقدمها، رنگینکمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست.
فردا باران میبارد، گلی میشکفد. مردی میآید؛ فردا مردی که قرار است در باران بیاید، خواهد رسید؛ بعد توفان میگیرد، باران تند میبارد.
فردا، گلی میآید؛ گلی که کشتیبان «سفینه النجاه» است. میآید و آرامش را به دلهای عاشق میآورد و منتظران را سوار میکند.
فردا گلی میشکفد که بادها را پرپر میکند. توفان، تاب ایستادگی در برابرش را ندارد؛ پرپر میشود، نسیم میشود و به پای مبارکش بوسه میزند: «السلام علیک یا سفینه النجاه».
دیدگاه ها