دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
معرفی و خلاصه داستان رمان صوتی من او را دوست داشتم
0
زمان مطالعه: 7 دقیقه
من او را دوست داشتم اثر نویسنده‌ی فرانسوی آنا گاوالدا می باشد این رمان روایتگر زندگی در زمان‌های دشوار است، زمانی که بین ماندن و رفتن، جنگیدن و تسلیم شدن مردد می‌مانیم.

رمان عاشقانه‌ی من او را دوست داشتم

نویسنده‌ی کتاب صوتی من او را دوست داشتم

همانطور که اشاره کردیم کتاب صوتی من او را دوست داشتم اثر نویسنده‌ی فرانسوی آنا گاوالدا، روایتگر زندگی در زمان‌های دشوار است، زمانی که بین ماندن و رفتن، جنگیدن و تسلیم شدن مردد می‌مانیم.

آنا گاوالدا (Anna Gavalda) با توانایی عظیمش در درک احساسات دیگران و با نگاهی روانشناختی به مسئله خیانت مردان، داستان را به خوبی به تصویر کشیده است. آنا گاوالدا در سال 1970 در بولین پاریس دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت.

تا 14 سالگی در کنار پدر و مادر خود با آرامش روزگار را سپری کرد. ناگهان دنیا روی دیگر خود را به او نشان داد، زیرا پدر و مادرش از هم جدا شدند و او و خواهران و برادرانش را به عمه‌ها و خاله‌ها سپردند. آنا به خاله خود که 13 بچه داشت سپرده شد.

او در مدتی که نزد خاله‌ی خود زندگی می‌کرد به کارهای مختلفی مانند: پیشخدمتی، گل فروشی، فروشندگی و... روی آورد و بعد از آن با بورس تحصیلی به سوربن رفت.

در سن 22 سالگی با یک دامپزشک ازدواج کرد ولی بعد از گذشت چند سال همسرش او را ترک کرد. قهرمان‌های داستان‌های گاوالدا تجربیات مشابهی با او دارند و به گفته خود او سبک زندگیش در پرورش قهرمان‌هایش تاثیر بسیار داشته است.

گاوالدا آثار بسیاری را به رشته تحریر در آورد از جمله آثار آنا گاوالدا که در ایران نیز ترجمه شده است می‌توان به «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»، «گریز دل‌پذیر»، «پس پرده» اشاره کرد.

موفقیت آنا گاوالدا در زمینه‌ی رمان‌نویسی سیر صعودی متناوبی داشته است و مخاطب اصلی او عموماً بانوان از طبقه‌های مختلف اجتماعی هستند.

طرفداران گاوالدا معتقدند شخصیت‌های کتاب‌های او بسیار به انسان‌های واقعی در زندگی نزدیک هستند و درگیر موضوعاتی مشابه با دغدغه‌های روزانه، احساسی و اجتماعی خودشان هستند. این موضوع باعث انتقال حس هم‌ذات پنداری قوی به مخاطب می‌شود.

داستان کتاب صوتی من او را دوست داشتم

کلوئه قهرمان کتاب صوتی من او را دوست داشتم (Someone I loved) زنی‌ست که مانند زنان دیگر همسرش را دوست دارد و زندگی در کنار او و فرزندان‌شان جریان زندگی را برای او تفسیر می‌کند. ولی دست سرنوشت داستانی را برای این زن رقم می‌زند و او را از آرامش دور می‌کند.

آن دو زندگی خوبی داشتند ولی بعد از سال‌ها شوهرش چمدان می‌بندد و به همسرش می‌گوید که معشوقه‌ای دیگر دارد و می‌خواهد آن‌ها را ترک کند. کلوئه نیز همراه دو دختر بچه کوچکش پاریس را ترک می‌کند و به خانه مادر و پدر آدرین می‌رود.

بخش اول کتاب صوتی من او را دوست داشتم، را کلوئه روایت می‌کند که همسرش او را به خاطر زنی دیگر ترک کرده و او از این مسئله بسیار رنج می‌برد. او حس یک شکست خورده واقعی را دارد اما با این حال دلش می‌خواهد همچون گذشته زندگی را ادامه دهد و به زندگی برگردد.

روایتگر بعدی پدر شوهر اوست که سعی دارد با حرف‌هایش کلوئه و دو نوه‌اش را به زندگی امیدوار کند برای همین آن‌ها را به خانه‌ای قدیمی منتقل می‌کند و برای بهبود روحیه بچه‌ها دائما با آن ها بازی می‌کند و با عروسش صحبت می‌کند تا به او نشان دهد چگونه عشق زندگی‌اش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است.

گفتگویی طولانی بین عروس و پدر شوهرش شکل می‌گیرد و پیر مرد از عشق خود و به عبارتی ناکامی و خیانتش در عین پایبندی به خانواده با کلوئه سخن می‌گوید.

کلوئه سعی دارد با عادی کردن شرایط زندگی، یاد و خاطره همسرش را فراموش کند و به زندگی ادامه دهد به همین دلیل دائماً در تلاش است و از تمام وجودش مایه می‌گذارد.

جملات برگزیده کتاب صوتی من او را دوست داشتم

  • - آدم‌هایی که احساس گناه می‌کنند، در بهانه پیدا کردن بسیار قوی هستند.حرف ندارند.
  • - ترجیح می‌دهم تو امروز خیلی رنج بکشی تا این که همه عمرت، همیشه کمی رنج بکشی.
  • - آموخته‌ام که وابسته نباید شد، نه به هیچ‌کس، نه به هیچ رابطه‌اى و این لعنتى نشدنى‌ترین کارى بود که آموخته‌ام!
  • - چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تنِ کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
  • - از نبود پدر شوهرم استفاده می‌کنم تا تلفن همراهم را چک کنم. نه زنگی، نه پیامی. بله هیچ چیز... چه احمقم... چه احمق...
  • - "حق اشتباه" ترکیب بسیار کوچکی از واژه‌ها. بخش کوچکی از یک جمله، اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد؟ چه کسی جز خودت؟
  • - او را بیش از هر چیزی در این دنیا دوست داشتم. بیش از هرچیزی، نمی‌دانستم آدم می‌تواند تا این حد دوست داشته باشد، خلاصه، من به هر حال، فکر می‌کردم برای این جور دوست داشتن برنامه‌ریزی نشده‌ام.
  • - با خودم گفتم: باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن‌قدر که اشک‌ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.

قسمتی از کتاب صوتی من او را دوست داشتم

روزی، البته خیلی از آن روز گذشته، روزی با دختر کوچکم به شیرینی فروشی رفتیم. خیلی به ندرت پیش می‌آمد که با دخترکم به شیرینی فروشی بروم. کم پیش می‌آمد که دستش را بگیرم و از آن کم‌تر این که با او تنها باشم.

فکر کنم یک صبح یکشنبه بود. آدم‌های زیادی برای خرید شیرینی آمده بودند، کیک توت فرنگی یا نان خامه‌ای می‌خریدند. وقتی از آن‌جا بیرون رفتیم، دختر کوچولویم از من خواست یک تکه از نان باگت به او بدهم، ندادم.

به او گفتم، نه بگذار برسیم خانه. به خانه برگشتیم همگی پشت میز نشستیم تا ناهار بخوریم. یک خانواده کوچک خوشبخت. من نان را بریدم.

این کار را دوست داشتم. می‌خواستم به وعده‌ام وفا کنم. اما وقتی تکه نان را به دخترکم دادم، او نان را به برادرش داد.

– اما گفتی نان می‌خواهی…
دستمالش را باز کرد و جواب داد:
– چند ساعت پیش می‌خواستم.
– اما این همان نان است و همان طعم را دارد، چرا نمی‌خواهی؟
اصرار کردم:
– همان است…
سرش را برگرداند.
– نه، ممنون.

بیشتر بخوانید::

معرفی رمان عاشقانه من پیش از تو + خلاصه داستان

دانلود رمان صوتی شبهای روشن اثر داستایوسکی

معرفی و خلاصه داستان رمان عاشقانه پس از تو



این مطلب چقدر مفید بود ؟
 

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits