دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
معرفی رمان عاشقانه من پیش از تو + خلاصه داستان
7
زمان مطالعه: 4 دقیقه
رمان من پیس از تو اثری از جوجو مویز است که یک رمان متفاوت عاشقانه ولی غم انگیز می‌باشد. این رمان یکی از پر فروش ترین رمان‌ها در ایران است. در ادامه خلاصه داستان رمان من پیس از تو را برای شما به اشتراک گذاشتیم با دلگرم همراه باشید.

نویسنده رمان من پیش از تو

رمان من پیش از تو اثر جوجو مویز و با ترجمه شیدا رضایی یکی از پرفروش‌ترین کتاب های نیویورک تایمز و سال 95 در ایران است. من پیش از تو داستان قصه‌ای‌ست که در خاطره‌ها می‌ماند. جوجو مویز تاکنون دو بار موفق به کسب جایزه‌ی انجمن رمان‌نویسان رمانتیک شده است.

رمان من پیش از تو چگونه داستانی است ؟

من پیش از تو (Me Before You) یک داستان عاشقانه، متفاوت و غم‌انگیز است. من پیش از تو دارای فضاسازی‌ها و تصویرسازی‌های زیبایی‌ست که به راحتی خواننده را با خود همراه می‌کند.

خلاصه داستان رمان من پیش از تو

ویل ترینر جوان ورزشکار و ثروتمندی است که در اثر یک تصادف، قطع نخاع می‌شود و بعد از آن باید روی یک صندلی چرخدار زندگی کند.

تصادفی که انگار به خط سرنوشت او خورده است تا به نخاعش!

دختر جوانی به نام لوئیزا می‌خواهد به ویل نوع دیگری از نگاه کردن را یاد بدهد و او را از خودکشی برهاند.

پیش داوری نکنید حتی تا صفحه آخر رمان نیز کسی نمی‌داند چه اتفاقی خواهد افتاد!

رمان ، رمان عاشقانه ، رمان من پیش از تو ، رمان عاشقانه از جوجو مویز ، جوجو مویز

جوجو مویز در رمان من پیش از تو چه چیزی را می‌خواهد بفهماند ؟

جوجو مویز (Jojo Moyes) در این روایت عاشقانه سعی دارد درسی به خوانندگان بدهد که هیچ‌وقت برای شروع زندگی از صفر دیر نیست.

باید گفت فقط یک حادثه می‌تواند، زندگی هر کسی را دچار تغییر و تحول عمیقی کند. اما چه چیزی باعث می‌شود که بعد از آن، هنوز به زندگی ادامه می‌دهد.

رمان «من پیش از تو» اثری واقع‌گرا و عامه‌پسند است که مورد توجه طیف گسترده ای از خوانندگان در سنین مختلف قرار گرفته است.

قسمتی از متن رمان من پیش از

رهبر ارکستر در جایش قرار گرفت، دو بار بر روى تریبون زد و سکوتى عظیم همه جا را فرا گرفت. سکون و انتظار را در سالن حس مى‌کردم. آن گاه رهبر ارکستر چوب دستى‌اش را پایین آورد و ناگهان صدا در سراسر سالن پخش شد.

موسیقى را مانند ماده‌اى فیزیکى حس مى‌کردم؛ فقط وارد گوش‌هایم نمى‌شد، بلکه در من جارى مى‌شد، در اطرافم مى‌گذشت و من را به لرزه در مى‌آورد. باعث مى‌شد که پوستم مور مور شود و کف دست‌هایم عرق کند.

ویل نگفته بود که شنیدن موسیقى در سالن چه حسى دارد. فکر مى‌کردم باید خسته‌کننده باشد، اما آن موسیقى زیباترین چیزى بود که تا آن موقع شنیده بودم.

و شنیدن آن موسیقى باعث مى‌شد چیزهاى غیرمنتظره‌اى وارد تخیلاتم شوند، همان طور که آن‌جا نشسته بودم، متوجه شدم چیزه‌هایى راهشان را به ذهنم باز مى‌کنند که براى سال‌ها به آن‌ها فکر نکرده بودم.

احساسات قدیمى از درونم پاک مى‌شدند، افکار و ایده‌هاى جدید به ذهنم مى‌آمدند، انگار ادراکم داشت گسترش مى‌یافت.

بیش از حد احساساتى شده بودم، اما نمى‌خواستم تمام شود. مى‌خواستم تا ابد همان جا بنشینم. نگاهى به ویل انداختم، او هم ناخودآگاه در موسیقى و تخیلاتش غرق شده بود.

رویم را برگرداندم، ترسى غیرمنتظره مرا از نگاه کردن به او بر حذر مى‌داشت؛ از آنچه ممکن بود احساس کند وحشت داشتم؛ از چیزى که از سر گذرانده بود، از عمق نقصانش و وسعت ترس‌هایش. زندگى ویل ترینور چیزى فراتر از تجربه و ادراک من از زندگى بود.

من چطور مى‌توانستم به او بگویم چطور باید زندگى کند؟

بیشتر بخوانید :

دانلود رمان صوتی عشق بدون قید و شرط

خلاصه رمان های مشهور-داستان مروارید ( ۱۹۴۷ ) اثر جان اشتاین بک

دانلود رمان صوتی شبهای روشن اثر داستایوسکی

معرفی ۱۵ رمان عاشقانه و پرفروش خارجی

رمان آنلاین مریم ناناسی قسمت سوم



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.4 از 5 (7 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits