فقط کافیه که حرف از کمیک و مارول زده بشه تا همهی ما یاد اسپایدرمن بیفتیم! اسپایدرمن یا همون مرد عنکبوتی خودمون، محبوبترین شخصیت مارول بهحساب میاد و از همون روز اولی که پاش رو تو دنیای کمیکهای مارول گذاشت، تونست دل مخاطبا رو ببره؛ ولی خب خلقت اسپایدرمن داستان خیلی جالبی داره و اگه اصرار خالقش و البته یه کمی هم خوششانسیش نبود، ما امروز اسپایدرمنی نداشتیم که در موردش صحبت کنیم! حالا داستان خلقشدن این شخصیت رو که براتون تعریف کردم خودتون میبینید که واقعا همین طوریه که من میگم و مرد عنکبوتی دوستداشتنی ما خیلی سخت تونسته وارد دنیای کمیک و اکشن فیگور مرد عنکبوتی مارول بشه.
داستان از این قراره که توی سال ۱۹۶۲، سردبیر انتشارات مارول که یه آقایی به اسم «استنلی» بوده، یهو به ذهنش میرسه که یه شخصیت جدید و البته متفاوت خلق بکنه. ایدهای که استنلی تو ذهنش داشت به نظر خودش خیلی جذاب بود و میتونست حسابی هم سروصدا کنه ولی خب برخلاف انتظارش، رئیس مارول، یعنی آقای «گومن»، اصلا از این ایده استقبال نکرد و دست رد به سینهی استنلی زد. حالا چرا؟ چون به نظرش اولا اینکه اسم یه قهرمان رو بذارن اسپایدرمن، خیلی کار اشتباهیه چون مردم معمولا از عنکبوت میترسن و بهخاطر همینم کسی جذب این کاراکتر نمیشه، دوما اصلا مگه میشه یه نوجوون تبدیل به قهرمان بشه؟!
الان که ما اسپایدرمن رو میشناسیم و در جریان خفنبودن این شخصیت هستیم، دلایل گودمن به نظرمون مسخره میاد ولی خب اون زمان این دلایل نه تنها از نظر گودمن، بلکه بقیهی آدم حسابیای مارول هم کاملا منطقی بودن. خلاصه ایدهی استنلی رد شد و بهش اجازه ندادن که این شخصیت رو وارد دنیای کمیک مارول بکنه؛ ولی این نویسندهی بزرگ، جدیتر از این حرفا بود که انقدر زود بیخیال ایدهی خفنش بشه! استنلی ایدهاش رو توی ذهنش داشت و مدتها منتظر یه فرصت مناسب بود تا بتونه شخصیت اسپایدرمن رو توی یکی از کمیکهای مارول به مخاطبا معرفی بکنه و این فرصت بالاخره خرید اکشن فیگور اسپایدر من رو تو آگوست همون سال براش پیش اومد!
ماجرا از این قراره که فروش مجلهی «فانتزی شگفتانگیز» مارول حسابی پایین اومده بود و این کمپانی تصمیم گرفت که شمارهی ۱۵ این مجله، آخرین شمارهای باشه که منتشر میکنن. حالا قسمت جالب ماجرا اینجاست که مسئولیت نوشتن این مجله رو دادن به استنلی! این یعنی یه فرصت طلایی برای نویسندهای که مدتهاست یه ایدهی جذاب تو ذهنش داره ولی فرصت عملیشدن و خلق این ایده رو بهش ندادن! خلاصه از اونجایی که معمولا شمارهی آخر اهمیتی برای ناشرها نداره، استنلی توی این فرصت طلایی، شخصیت اسپایدرمن رو به مخاطبا معرفی کرد.
یه مدت از این ماجرا گذشت تا اینکه آمار فروش شمارهی آخر مجلهی فانتزی شگفتانگیز به دست مارول رسید و کرک و پر همه ریخت! چرا؟ چون مجلهای که بخاطر فروش پایین قرار شده بود دیگه کلا منتشر نشه، الان رکورد زده بود! بخاطر چی؟ بله درسته، بخاطر اسپایدرمنی که گودمن با خلقشدنش مخالف بود! حالا جالب اینجاست که بعد از این اتفاق، آقای گودمن خیلی خوش و خرم رفت پیش استنلی و در کمال ناباوری بهش گفت که وای یادته من چقدر این ایدهی تو رو دوست داشتم و ازش استقبال کردم؟! هیچی دیگه، همون جا بود که گودمن پیشنهاد ماهنامهی اسپایدرمن رو به استنلی داد و از اون به بعد اسپایدرمن به نورچشمی طرفداران مارول تبدیل شد.
چرا اسپایدرمن انقدر محبوب شد؟
قهرمان نوجوون استنلی که بخاطر نیش یه عنکبوت به این قدرت رسیده بود، از همون روز اولی که به خوانندهها معرفی شد، حسابی سروصدا کرد و به یکی از محبوبترین قهرمانهای مارول تبدیل شد؛ ولی فکر میکنین چرا این اتفاق افتاد؟ چرا مخاطبا عاشق کسی شدن که تا قبل از تبدیلشدنش به اسپایدرمن، یه نوجوون دستوپا چلفتی بود که همیشه هم همکلاسیها و اطرافیانش مسخرهاش میکردن؟ تو این قسمت میخوام در مورد این موضوع باهاتون حرف بزنم و بگم که دلایل محبوبیت زیاد اسپایدرمن بین مردم چی بود؟ چرا انقدر فیگور هاش پرفروش بود
مهمترین دلیلی که برای محبوبیت زیاد اسپایدرمن بین خوانندههای مارول میشه آورد اینه که این قهرمان با تمام قهرمانایی که تا اون روز به خوانندهها معرفی شده بودن حسابی فرق داشت. حتما میرسین چه فرقی؟ خب مهمترین فرقش این بود که مثل بقیه، یه آدم همه چی تموم نبود که تو زندگی عادیش هیچ مشکلی نداشته باشه و خوش و خرم واسه خودش زندگی کنه. اسپایدرمن، قهرمانی بود که زندگی شخیص مثل مردم عادی بود و درگیریهای مختلفی داشت؛ حالا چه از نظر مسایل خانوادگی، چه مسائل اجتماعی مختلفی که باهاشون روبرو میشد.
اسپایدرمن یه قهرمان مردمی بود که حتی خیلی وقتا با قدرتهاش مشکل داشت و باهاشون حال نمیکرد. این مساله تا جایی پیش رفت که تصمیم گرفت قید سوپرمنبودن رو بزنه و بره دنبال زندگیش؛ ولی خب هربار که به این مرحله میرسید، یاد حرفهای عموش که به دست یه سارق کشته شده بود میافتاد و منصرف میشد. در کنار این موضوع، یه ناشر بدذات به اسم «جی جونا جیمسون» هم که پیتر پارکر براش کار میکرد، یه سری مقاله در مورد سوپرمن مینوشت که باعث میشد بعضی از مردم شخصیت اسپایدرمن رو یهجور دیگه تصور کنن و بهخاطر همین هم ازش بدشون بیاد.
از یه طرف دیگه، با اینکه مرد عنکبوتی همیشه دنبال کمک به مردم و مبارزه با ظلم بود ولی خب یه وقتایی هم پیش میاومد که اشتباه کنه و دست گل به آب بده؛ این چیزا باعث میشدن تا مردم حس نزدیکی خاصی به این شخصیت داشته باشن و اون رو یکی مثل خودشون بدونن که با وجود قهرمانبودن، یه سری نقطه ضعف هم داره و انسان کاملی نیست. خلاصه که سوپرمن، قهرمانی بود که با وجود بیپولی و مشکلات مختلفش تو زندگی و حتی ضعفهایی که داشت، همچنان به مردم کمک میکرد و همین موضوع هم باعث شد که حسابی خودش رو تو دل خوانندههای کمیکهای مارول جا کنه و به یه شخصیت خیلی محبوب تبدیل بشه.
دیدگاه ها