39
داستان کوتاه طنز داستانی خنده دار است که علاوه بر ایجاد شادی داستان آموزنده نیز هست. ما در اینجا داستان خنده دار دوران خوب دانشجویی را براتون آوردیم با دلگرم همراه باشید.
سر کلاس یکی از دانشجوها تا استاد روشو میکرد به تخته سوت می زد!
یه نیم ساعتی بود داشت این کار را انجام میداد اونم تو یه کلاس مختلط که هم دختر بود هم پسر. یهو استاد برگشت گفت: می خوام براتون یه خاطره تعریف کنم...
گفت: وقتی دانشجو بودم با یکی از همکلاسی های دخترم دوست شدم چند وقت با هم بودیم شبی که دیگه فارغ التحصیل شدیم تا صبحش با هم بودیم...
از اون شب شش ماه گذشت که یهو زنگ زد و بهم گفت: فلانی من ازت حامله ام بعد کلی جر و بحث و دعوا بهش گفتم: باشه من بچمو باید ببینم!
اونم گفت: نه نمیذارم دستت بهش برسه! فقط وقتی بزرگ شد دانشجو شد بهش میگم بیاد سر کلاسات برات سوت بزنه!
آقا تا اینو گفت کلاس منفجر شد از خنده! او بنده خدا هم دیگه سر کلاس اون درس پیداش نشد!
دیدگاه ها