همه چیز درمورد زندگی نیلوفر و کیانا
ماجرا از جایی شروع می شود که یکی از آنها آرزو داشت ماشینش را خودش تعمیر کند و دیگری بتواند روغن موتور ماشینش را خودش عوض کند. سودای مکانیک شدن، هر دوی آنها را به سمت و سوی علاقه شان کشانده بود، بدون توجه به اینکه مکانیکی در جامعه ما یک شغل مردانه است.
نیلوفر فرهمند و کیانا یاراحمدی که هر دو آنها ۲۹ سال دارند پنج سالی است که از عمر رفاقتشان میگذرد، دو مکانیک جوانی هستند که عکسها و خبرهایشان طی چند روز اخیر در فضای مجازی در حال انتشار است.
نیلوفر کارشناس گرافیک و فارغ التحصیل دانشگاه علم و فرهنگ که از دنیای گرافیک و سایر مهارت ها قبیل عکاسی، مجسمه سازی و ... فاصله گرفته و اکنون او را به عنوان اولین مکانیک خانم می شناسند.
و کیانا یاراحمدی کارشناس رشته حقوق و فارغ التحصیل دانشگاه امام خمینی بروجرد که با تجربه کار کردن در دفاتر حقوقی به همراه نیلوفر در حال یادگیری فوت و فن های مکانیکی است.
کیانا و نیلوفر از 4 ماه پیش در یک مکانیکی شاگردی میکنند. نیلوفر مجسمهساز و گرافیست است کیانا هم حقوق خوانده اما آنها میگویند مکانیکی را برای شغل آیندهشان انتخاب کردهاند.
کیانا ناخن های فرنچ کرده و دستهای لطیفش را توی دستکش می کند، تا کار را شروع کند. ظهر جمعه است و سرشان خیلی شلوغ نیست. شاید به خاطر خلوتی کار است که هم کیانا و هم نیلوفر چند دقیقه ای جلوی آینه وقت گذاشته اند و به خودشان رسیده اند.
نیلوفر روسری کیانا را روی سرش درست می کند و از علی آقا اجازه می گیرند تا چند دقیقه ای مصاحبه کنند. علی آقا صاحبکار آن هاست؛ صاحبکار کیانا یاراحمدی و نیلوفر فرهمند، شاگردان مکانیکی.
تا هفته پیش اگر به کسی می گفتی یک تعمیرگاه مکانیکی در تهران 2 شاگرد دختر دارد، به جز نیشخند چیزی تحویلت نمی داد اما امروز در شهر صحبت از این 2 دختر است؛ از کاری که انجام می دهند؛ کاری که تا 4 ماه پیش هیچ زنی جرأت نکرده بود سراغش برود.
رویای نیلوفر فرهمند و کیانا یاراحمدی
رویایی که در موردش حرف می زدند، ایجاد یک گاراژ بزرگ مکانیکی بود تا سایر خانم ها و افرادی که به مکانیکی علاقه دارند در سنین مختلف، بتوانند آن را به صورت تئوری در محیطی که شرایطش فراهم باشد یاد بگیرند، رویایی که برای آن ها نزدیک به واقعه بود.
از کیانا در مورد واکنش افرادی که به مکانیکی مراجعه کردند پرسیدم و گفت: «واکنش مردم خیلی خوب بوده است، عده ای از آنها تعجب میکردند و بعدش با کلی استقبال و تشویق رو به رو می شدیم که کلی به ما انرژی می داد.»
نیلوفر در میان حرف کیانا گفت: «در کنار این واکنش های مثبت واکنش های منفی هم بود، مثلا خانمی که با دیدن ما حرفی نمی زد اما ابرو خود را به نشانه ای بالا انداخت یعنی شما اینجا چه کار می کنید ؟ یا جای یک خانم اینجا نیست.»
مصاحبه با نیلوفر و کیانا دختران مکانیک ایرانی
می شود دستتان را ببینیم ؟
نیلوفر: بله حتما.
دست نیلوفر یک کم سیاه است اما به دستان کیانا نمی آید که در تعمیرگاه کار کند ؟
کیانا: من هر شب که از تعمیرگاه به خانه می روم، کارهای خانومانه هم می کنم؛ مثلا دستهایم را در پماد زینک می خوابانم. کلا سعی می کنم به دست هایم برسم. به هر حال من یک دختر هستم و باید خانومی خودم را حفظ کنم. نمی خواهم این کار لطمه ای به زیبایی دستهایم بزند.
نیلوفر: چون دستکش استفاده می کنیم خیلی دستهایمان کثیف و روغنی نمی شود. همیشه بعد از کار اینجا هم با لیف، سفیدآب و سنگ پا به جان دست هایمان می افتیم. هر 10روز یک بار هم پوست دست خودش ترمیم میشود و این کمک میکند تا سیاهی ها برود.
سؤالی که خیلی ها از شما دارند این است که از سر علاقه اینجا هستید یا دلیل دیگری دارد؛ مثلا خواستید تابوشکن شوید و توجه ها را جلب کنید و بگویید که مکانیک بودن کار مردانه نیست و زن هم می تواند کاری را انجام بدهد که تا به امروز در انحصار مردان بوده ؟
نیلوفر: من در زندگی ام خیلی تفاوتی بین زن و مرد قائل نیستم. اگر یک مرد می تواند مکانیک باشد، یک زن هم می تواند، ولی اگر ما الان اینجاییم به خاطر این است که این کار را دوست داریم.
برای من همیشه عملکرد ماشین سؤال بود. هر وقت ماشین خودم خراب می شد و پیش مکانیک می رفتم، می خواستم که برایم توضیح بدهد و به من یاد بدهد که چه کار می کند؛ به خاطر همین هم آمدم اینجا به علی آقا گفتم به من کار یاد می دهید و ایشان هم خیلی راحت قبول کرد.
کیانا: من هم به تنها چیزی که تا حالا فکر نکرده ام، تابوشکنی بوده. من از بچگی به ماشین و کار تعمیر علاقه داشتم. اعضای خانواده ام نزدیک 15سال است که ماشین هایشان را پیش علی آقا می آورند و به او اطمینان داشتم. وقتی نیلوفر با او صحبت کرد که بیاییم اینجا کار کنیم، برایم باور نکردنی بود که علی آقا قبول کرده و قرار است ما مکانیکی کنیم.
من همان موقع داشتم تلاشم را می کردم که در آزمون وکالت قبول شوم اما از وقتی مکانیکی را شروع کردم، دیگر کاملا آزمون وکالت را کنار گذاشته ام. هیچ وقت فکر نمی کردم که بتوانم کار مکانیکی را شروع کنم.
این ذهنیت را خود من هم داشتم که محیط مردانه است، به خودم می گفتم کجا میتوانم بروم، از کجا باید شروع کنم، شاید من را نپذیرند و... . موقعی هم که کار را شروع کردم، به هیچ کسی نگفتم. تنها کسی که در جریان بود، نیلوفر بود.
بیشتر بخوانید:
بیوگرافی و مصاحبه با السا فیروز آذر بازیگر سینما و تئاتر
بیوگرافی نفیسه روشن بازیگر مشهور سینما و تلویزیون
مشتریان شما را می دیدند، تعجب نمی کردند ؟
نیلوفر: لباس هایمان را هم که می دیدند تعجب می کردند. روزهای اول با لباس های خودمان، مانتو و روسری می آمدیم و لباس کار نداشتیم. هر کسی ما را می دید نمی توانست تشخیص بدهد که ما چرا اینجاییم، دستانمان سیاه بود و لباسمان لباس عادی.
میماندند اگر ما مشتری هستیم، چرا دستانمان سیاه و کثیف است اگر اینجا کار می کنیم چرا زن هستیم. بعد از اینکه لباس کار گرفتیم، همه متوجه شدند که ما اینجا کار می کنیم.
کیانا: از روزی که ما اینجا آمده ایم هر کسی که آمد، نخستین سؤالی که پرسید این بود که شما هم مکانیکی میکنید. هیچ کس ما را مسخره نکرد. از هر قشر و فرهنگی که بودند، میگفتند آفرین. حتی خانمی بود که خیلی حجاب داشت، میگفت کاش پسرم را بیاورم که از تو یاد بگیرد.
هر کسی که اینجا آمد، ما را تحسین کرد. اینقدر همه انرژی دادند که بیشتر انگیزه پیدا کردم کار را ادامه بدهم. خودم از این حمایتها و برخوردها تعجب میکردم. در ذهنم این بود که ما میخواهیم اینجا کار کنیم، نکند مردم چیزی بگویند، از خودم میپرسیدم، اگر کسی حرفی زد، چه برخوردی کنم، ولی همه چیز خوب پیش رفت.
چطور موضوع را به خانواده هایتان گفتید ؟
نیلوفر: من از روز اول به خانواده ام گفتم. پدرم آمد و با علی آقا صحبت کرد. علی آقا را کیانا به من معرفی کرده بود. ماشینم را که برای تعمیر آوردم، گفتم: میشود خودم بیایم بالا سر ماشین و به من آموزش بدهید. گفت: بیا. فکر میکرد که من دارم الکی می گویم مکانیکی دوست دارم.
بعد که صحبت کردم و ماندگار شدم، برخوردهای متفاوتی در خانوادهام میدیدم. خواهرم جزو کسانی بود که میگفت کار عجیب و سختی میکنی، ولی مادرم همیشه تشویقم میکرد و میگفت: هر کاری که دوست داری، انجام بده.
پدرم فکر میکرد یک دوره یک ماهه میخواهم بیایم، کلش را یاد بگیرم و بعد از این کار بیرون بیایم، ولی الان میداند که برنامه ریزی زندگی ام در مکانیکی است. ماشین را همه دارند، میدیدم همه از این وسیله استفاده میکنند، ولی اطلاعات کمی از آن دارند. این برایم عجیب بود.
حتی داداش خودم چیزی از ماشین نمیداند اما برای خودم سؤال بود که این روغنی که در ماشین می ریزیم کجا میرود، چرا فن اینجاست، چرا باید دما اینقدر باشد و... . من آمدم مکانیکی تا جواب سؤالاتم را بگیرم.
کیانا: من وقتی آمدم مکانیکی، مادرم مسافرت بود. فکر نمیکردم وقتی بگویم چه کار کردم، استقبال کند. تصویری صحبت کردیم، من را به خاله ام نشان میداد و کلی هم ذوق میکرد. من از طریق برادرم علی آقا را میشناختم. وقتی میخواستم به او بگویم استرس داشتم که نکند بگوید چرا این کار را کردی، ولی زنگ زد و گفت چقدر کار قشنگی کردی.
میداند که من چقدر به این کار علاقه دارم. گفت که خودم زنگ میزنم و سفارشت را میکنم. این حمایتها را که دیدم انگیزه ام بیشتر شد. خیلی مهم بود که خانواده ام چه برخوردی میکنند. ماه های اول که مادرم میدید من از صبح میآیم و تا شب میمانم، کمی تعجب میکرد و میگفت کیانا واقعا می خواهی وکالت را کنار بگذاری و مکانیک شوی؟
میگفتم من این کار را واقعا دوست دارم و همیشه رسیدن به آن برایم دور از ذهن بوده و الان که رسیده ام دوست دارم ادامه بدهم. یک نظر مخالف در خانواده نداشتم.
چه تفاوتهایی را قبول دارید ؟ مثلا قبول دارید که مکانیکی قدرت مردانه میخواهد ؟
کیانا: تفاوتها هم می تواند فیزیکی باشد و هم ذهنی. ما همیشه به این فکر میکنیم یک روزی من و نیلوفر مستقل شویم و علی آقا را کنار خودمان می بینیم. به این فکر نمیکنم که مرد کنارمان نباشد. روزهای اول قدرت این را نداشتم که تسمه جا بیندازم، ولی آقا ابوالفضل میگفت بیا این تسمه را جابنداز.
میدیدم به من اعتماد دارد و دوست دارد من این کار را انجام بدهم. در این کار مرد و زن باید کنار هم باشند. در بزرگ ترین کمپانی های دنیا زن و مرد با هم کار میکنند و مکمل همدیگر هستند.
نیلوفر: مکانیک هم ظرافت زنانه را می خواهد و هم قدرت مردانه. دست زن ظریف تر است و راحت تر در موتور می چرخد.
کیانا: اینکه مکانیکی فضای مردانه ای داشته، به عرف تبدیل شده. خود مردم این را پذیرفته اند. با اقتضای زمان خیلی چیزها تغییر کرده و این هم باید تغییر کند. این جرأت را امروز ما به خودمان داده ایم و فردا خیلی های دیگر این کار را می کنند.
شما مجردید. به ازدواج فکر میکنید ؟
نیلوفر: بله صددرصد.
نگران نیستید به عنوان یک زن مکانیک، برای ازدواج به مشکل بخورید. شاید برای خانواده شوهرتان سخت باشد که قبول کند عروسشان در چال تعمیرگاه برود و با سر و صورت سیاه به خانه برگردد.
کیانا: به هر حال ما راهمان را مشخص کرده ایم، هر کسی که قصد ازدواج با ما را داشته باشد یا قبول میکند یا اصلا جلو نمیآید.
نیلوفر: من چیزی بلدم که خانواده آن پسر بلد نیست، چرا باید از من ایراد بگیرد. اتفاقا خیلی جذب ما شدند. وقتی در خانواده ما همه واکنششان خوب است، در خانواده های دیگر هم افرادی هستند که ما را قبول دارند. مسلما کاری که می کنیم تاثیرش را در زندگی ما میگذارد. پسری که بخواهد با ما ازدواج کند، باید حساب و کتاب کند و با همهچیز کنار بیاید.
ممکن است یک مرد در محیط زنانه کار کند. سرآشپزهای مرد در محیط زنانه کار میکنند. شوهر خاله من لوازم آرایشی بهداشتی داشت که همه مشتریانش زن بودند. اما خط قرمزها همیشه برای زنان پررنگ تر است.
کیانا: من از موش چندشم میشود، کثیف است. اینجا موش خیلی زیاد است. در چال که می رویم هر لحظه ممکن است که موش بیاید، ولی دیگر برایم مهم نیست، فضله اش را می بینم و از کنارش رد می شوم؛ چون به این کار علاقه دارم، سخت نمیگیرم. کلا ما سختگیر نیستیم.
پیج اینستاگرام نیلوفر و کیانا دختران مکانیک ایرانی
https://www.instagram.com/mechanicar6/
https://www.instagram.com/mechanicar9/
گالری تصاویر نیلوفر و کیانا دختران مکانیک ایرانی
بیشتر بخوانید:
همه چیز درمورد زندگی محسن کیایی + عکس های محسن کیایی و همسرش
بیوگرافی اکبر عبدی مرد هزار چهره سینمای ایران
مروری بر بیوگرافی روناک یونسی + تصاویر شخصی او
دیدگاه ها