زندگی نامه میلاد کی مرام
بیوگرافی میلاد کی مرام بازیگر | |
نام و نام خانوادگی | میلاد کی مرام |
تاریخ تولد | 4 اردیبهشت 64 |
قد | 1/81 سانتیمتر |
محل تولد | بندر انزلی |
حرفه | بازیگر تئاتر ، سینما و تلویزیون |
وضعیت تاهل | مجرد |
زندگی شخصی میلاد کی مرام
میلاد کی مرام 34 ساله است و در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۳۶۴ در بندر انزلی با اصالت تبریزی متولد شد.
کودکی میلاد کی مرام
میلاد کی مرام سومین و آخرین فرزند خانواده است و یک خواهر و برادر بزرگتر دارد.
میلاد کی مرام در کنار پدرش
تحصیلات میلاد کی مرام
میلاد کی مرام در رشته الکترونیک تحصیل نموده هست و در همین رشته توانسته فارغ التحصیل شود و مدرک کسب نماید.
ازدواج و همسر میلاد کی مرام
میلاد کی مرام تاکنون ازدواج نکرده و همسری ندارد ، او در یکی از ویدئوهای منتشر شده اش دراینستاگرامش گفته بود که ازدواج چیز خوبی است و به این موضوع فکر می کند
بازیگری میلاد کی مرام
میلاد کی مرام بازیگری را در کلاس های استاد کیمیایی آغاز کرده است .به گفته خودش او از شاگردان اول کلاس مسعود کیمیایی است..
با دیدن یک تئاتر عاشق بازیگری شد، و بدون تجربه وارد تئاتر شد جایز بهترین بازیگری منقطه فجر را گرفت، سپس به تهران آمد و در کلاس های سمندریان شاگرد مسعود کیمیای شد.
او مدت ها به علت نداشتن مکان زندگی در موتور خانه مدرسه کیمیایی زندگی می کرد ، فعالیت سینمایی خود را در سال 1389 با فیلم کوچه ملی شروع کرد.
داستان بازیگری میلاد کی مرام از زبان او
میلاد کی مرام در رابطه با شروع بازیگریش در یکی از مصاحبه هایش گفت : من توی یک رستوران کار می کردم اسمش را هم می آورم، رستوران رادان توی یوسف آباد و توی جردن هم یک شعبه دارد، شروع کردم به کار کردن.
یک روز آنجا خانم گلاب آدینه را دیدم، ایشان آمدند خرید کنند و من پشت صندوق بودم ایشان سفارش دادند و من گفتم من اینم و… و دوست دارم بازی کنم.
گفتند من می خواهم یک سریال بسازم به اسم خواستگاران، تو می توانی بیایی تست بدهی و اگر دوست داشتی یک نقش آنجا بازی کنی. رفتم تست دادم و به جای یک نقش ۲۰ نقش متفاوت در آن فیلم بازی کردم.
درس عجیبی بود برایم کنار خانم آدینه کار کردن. مدیونشان هستم هر کجا که هستم، همانطور که مدیون استادم کیمیایی هستم.
میلاد کی مرام در فیلم خواستگاران
فیلم های سینمایی میلاد کی مرام
فیلم های سینمایی که میلاد کی مرام در آنها حضور داشته به شرح ذیل است
ردیف | نام فیلم سینمایی | سال تولید |
1 | روسی | 1396 |
2 | امیر | 1396 |
3 | حریم شخصی | 1395 |
4 | ملی و راههای نرفتهاش | 1395 |
5 | آبنبات چوبی | 1394 |
6 | امکان مینا | 1394 |
7 | غیرمجاز | 1394 |
8 | 36 درجه | 1393 |
9 | صفر | 1393 |
10 | مستانه | 1393 |
11 | هاری | 1393 |
12 | برف | 1392 |
13 | خط ویژه | 1392 |
14 | روزگاری عشق و خیانت | 1392 |
15 | ملکه | 1390 |
16 | کوچه ملی | 1389 |
سریال های میلاد کی مرام
میلاد کی مرام در سریال های تلویزیونی نیز حضور پررنگ داشته است که برخی از آنها عبارتند از :
- سریال خواستگاران
- سریال شب هزار و یکم
- شاید برای شما اتفاق بیفتد
- نابرده رنج
- بچههای نسبتاً بدژنرال (۱۳۹۲)
- فیلم تلویزیونی سیب ترش
- چرخ فلک (اپیزور بیتا۱۳۹۵)
- تله فیلم
- حول حالناشاه کلید
- سریال ممنوعه در نمایش خانگی
میلاد کی مرام در مورد بازیگری در سریال بچه های نسبتا بد گفته بود : قول داده بودم بعد از «نابرده رنج» نقش متفاوتی را بازی کنم، دلیل پذیرفتن این کار هم یکی آقای مقدم بود که اسمش هر بازیگری را تحریک میکند تا برای آقای مقدم بازی کند، من هم خیلی دوست داشتم این تجربه را داشته باشم . میلاد کی مرام در سریال «بچههای نسبتا بد» نقش شخصی به نام «سمیر» را بازی می کرد ،
افتخارات میلاد کی مرام
جوایز میلاد کی مرام به شرح ذیل است :
- دیپلم افتخار و تندیس بهترین بازیگر دوازدهمین جشنواره فیلم مقاومت برای بازی درفیلم «ملکه»
- دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم «خط ویژه» که به بیمارستان محک تقدیم شد.
- همچنین دارندهٔ جایزهٔ ۳ سال بهترین بازیگر نقش اصلی سینمای ایران از جشن خانهٔ سینما در سال ۱۳۹۳ که هیچوقت در سینمای ایران تکرار نشده.. (خاصترین جایزهٔ خانه سینما).
ورزش مورد علاقه میلاد کی مرام
وی عضو باشگاه والیبال هنرمندان است و طرفدار سرسخت تیم فوتبال زادگاهش ملوان بندر انزلی میباشد..
مصاحبه میلاد کی مرام
میلاد کی مرام در مورد زندگی 34 ساله اش در یکی از مصاحبه هایش اینگونه گفت :
وقتی آمدم تهران، (من بچه شهرستانم با افتخار بچه انزلیام)، وقتی آمدم پیش آقای کیمیایی و وارد تهران شدم، تهران برایم خیلی عجیب بود مثل این بود که یک ایرانی را برداریش و بگذاری وسط هالیوود… یکهو سرش گیج میرود! خیلی برایم سخت بود. سنی هم نداشتم. با ایشان آشنا شدم و مسیر زندگیام را تغییر دادند؛
چیزهایی بهم گفتند که احساس کردم اول باید روی پاهای خودم بایستم بعد بروم سراغ عشقم هنر، بازیگری و هر چیز دیگری… رفتم سراغ کار… هیچ ابایی هم از کار نداشتم. هر کاری را هم میکردم؛ از کارگری شروع کردم. منِ میلاد کیمرام تا کارم رفت سمت یک رستوران.
من توی یک رستوران کار میکردم اسمش را هم میآورم، رستوران رادان توی یوسفآباد و توی جردن هم یک شعبه دارد، شروع کردم به کار کردن. یک روز آنجا خانم گلاب آدینه را دیدم، ایشان آمدند خرید کنند و من پشت صندوق بودم ایشان سفارش دادند و من گفتم من اینم و… و دوست دارم بازی کنم. گفتند من میخواهم یک سریال بسازم به اسم خواستگاران، تو میتوانی بیایی
تست بدهی و اگر دوست داشتی یک نقش آنجا بازی کنی. رفتم تست دادم و به جای یک نقش ۲۰ نقش متفاوت در آن فیلم بازی کردم. درس عجیبی بود برایم کنار خانم آدینه کار کردن.
مدیونشان هستم هر کجا که هستم، همانطور که مدیون استادم کیمیایی هستم. برای اولین بار است که دارم راجع به آن حرف میزنم و برای آخرین بار هم خواهد بود. اینها را می گویم برای اینکه بدانید یک شبه به اینجا نرسیدهام. خیلی اتفاقات عجیبی بود و من شبها تا صبح توی خیابان راه میرفتم چون حتی جا برای خوابیدن هم نداشتم…
کنار تئاتر شهر. تازه اوایل اتوبوس واحد بود، همان اتوبوسهایی که از راهآهن تا تجریش میآمد، با یکی دوست شده بودم و شبهای ته اتوبوساش میخوابیدم، هنوز هم هست،
سرایداری میلاد کی مرام
میتوانم یک روز بیاورمش جلوی دوربین و حرف بزند… میرفتم توی اتوبوساش تا شب صبح شود و بروم سر کار یا توی همان رستورانی که کار میکردم یک اتاق کوچکی بود که آنجا کار میکردم. خیلی توی سرم زدند!
خیلی ها برایم کامنت میگذارند، آنهایی که گاهی حالشان بد میشود، حتی از دوستان بازیگر هم هستند کسانی که خیلی حالشون بد میشود از این که من دارم پیشرفت میکنم و این برای من لذتبخش است که دارم کارم را درست انجام میدهم و میگویند این همان سرایدار مدرسه کیمیایی بود،
آره من همان سرایدار مدرسه کیمیایی هستم که توی موتورخانهاش زندگی میکردم با افتخار میگویم که برای هدف هر کاری میکردم، نه هر کاری…
شرفم را نفروختم… بیشرفی نکردم، اتفاقا با هیچکس دوست نشدم، دوستی نداشتم، آدمی که میخواهد دوست شود باید پول داشته باشد، من پول نداشتم، هیچی نداشتم صفر، صفر… اصلا این جمله برایم آشنا نیست که می گویید با نفر اول دوست می شوی!
آشنایی با زندگی میلاد کی مرام
نفر اول کی هست؟ نفر اول خداست، خدا اگر بخواهد تو به هر چه که میخواهی، میرسی. اینجوری آمدم بالا… با افتخار هم میگویم که توی موتورخانه زندگی کردم، صبح هم پا میشدم جارو میزدم و تی هم میکشیدم… با افتخار… آقای کیمیایی این موضوع را نمیدانست، ولی من این کار را میکردم چون احساس مسئولیت میکردم.
از آنجا آمدم بیرون رفتم سراغ کاری دیگر، دقیقا همان کار توی رستوران که گفتم. یکی از دوستانم آمد توی رستورانی که کار میکردم (محمد حمزه ای که الان کارگردان شده). آن موقع برنامهنویس و دستیار کارگردان بود من را معرفی کرد به سعید ابراهیمفر من یک تلهفیلم کار کردم، سعید ابراهیمفر از من خوشش آمد و من دو سه تا رسید به فیلم کوچه ملی مهرشاد کارخانی؛ از ایشان هم ممنونم که به من اعتماد کردند.
با کوچه ملی شروع شد
با کوچه ملی شروع شد و آقای حسن حجاریان عزیز آن فیلم را دید و به آقای آهنگر پیشنهاد داد و گفت دنبال بازیگر هستی با آن خصوصیات من توی کوچه ملی دیدهام، کوچه ملی توی جشنواره بود و داشت دیده میشد برای انتخاب. آهنگر آمد من را دید و انتخابم کرد برای فیلم ملکه. ابوالقاسم حسینی آمد و دو سه روز بعدش هم قرارداد را بست و ملکه را کار کردیم. از این به بعد افتاد توی دور تند؛
دیگه شد خط ویژه، شد برف، شد بچههای نسبتا بد، شد، شد، شد… تا اینجا که خدا خیلی به من لطف کرده. این کل پروسهای است که من طی کردهام تا الان و اینجا نشستهام و بیادعاترینم ولی سعی میکنم کارم را بلد باشم و حرف زور توی مغزم نمیرود و این را از آقایم علی یاد گرفتهام؛ ایشان یک حرف بزرگی دارند که زیر بار حرف زور نرو، هیچ مسلمانی نباید زیر بار حرف زور برود، من هم نمیروم، اگر ادله و علماش را نداشته باشم هم حرف نمیزنم.
من خدا را دارم، یعنی همه چیز و همه کس را دارم؛ کل کائنات در خدمت من است، اگر میتوانید خودتان را آنقدر قوی کنید که خدا برای شما باشد، خدا باهاتان باشد که همه چیز را داشته باشید.
میگویند بازیگری را به صورت آکادمیک از کلاسهای آقای کیمیایی شروع کردید؟
آره من همان سرایدار مدرسه کیمیایی هستم که توی موتورخانه اش زندگی می کردم با افتخار می گویم که برای هدف هر کاری می کردم، نه هر کاری… شرفم را نفروختم… بی شرفی نکردم، اتفاقا با هیچکس دوست نشدم، دوستی نداشتم، آدمی که می خواهد دوست شود باید پول داشته باشد، من پول نداشتم، هیچی نداشتم صفر، صفر…
من کار هنری را از شهرم (بندر انزلی) شروع کردم. از ابتدا به تئاتر علاقهمند بودم و در ۱۶ سالگی با نمایش «شب نشینی در جهنم» به کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص جایزه بهترین بازیگر تئاتر منطقهای فجر را دریافت کردم و در همان شهرستان دو تجربه تصویری هم داشتم که آقایان پاکسرشت و معینی لطف کردند و به من اعتماد کردند.
نحوه بازیگر شدن میلاد کی مرام
بعداز اینکه به تهران آمدم، سعی کردم بازیگری را بهصورت آکادمیک یاد بگیرم، همه جا رفتم، مثل کلاسهای کارنامه یا کلاسهای آقای سمندریان. در نهایت کلاسهای آقای کیمیایی را انتخاب کردم. در دوره اول کلاسهای آقای کیمیایی، شاگرد اول کلاسهایشان شدم و این آشنایی سر آغاز اتفاق خوبی بود، چرا که توانستم در فیلم «رئیس» در گروه کارگردانی باشم. مسعود کیمیایی جدا از اینکه الفبای سینما را به من آموخت، یک درس مهم به من داد و آن درس درست زندگی کردن بود.
نگاه من به زندگی را تغییر داد ونگاه درست به پیرامونم را به من یاد داد. بعد از مدتی شروع کردم در یک رستوران کار کردن و یک شب وقتی خانم گلاب آدینه آمده بودند از رستوران شام بخرند در مورد علاقهام به بازیگری با او حرف زدم و خانم آدینه هم آن زمان در تدارک ساخت مجموعهای به نام «خواستگاران» برای شبکه یک بودند
و به من گفتند: «بیا و برای بازیگری تست بده» من تست دادم و به جای یک نقش، ۲۱ نقش در این سریال اپیزودیک بازی کردم. بودن در این سریال دریچه جدیدی در زندگی من بود که به خاطر این اتفاق همیشه سپاسگزار خانم آدینه هستم.
اینستاگرام میلاد کی مرام
صفحه رسمی میلاد کی مرام در اینستاگرام : miladkeymaram
مصاحبه میلاد کی مرام
شهرت تا به امروز چه اثری روی زندگی شخصی تو گذاشته است؟
من همیشه از خدا خواستم اگر میخواهد چیزی به من بدهد اول جنبه داشتن آن را به من ارزانی کند خواه شهرت یا هر چیز دیگر. این اتفاق با سریال «نابرده رنج» و «بچههای نسبتاً بد» برای من افتاد. نتیجه این است که بعد از مدتی توقع مردم از تو بالا میرود و نمیتوانی از مردم دور باشی و آنها دوست دارند تو را ببینند. این کارم را سخت میکند چون سعی میکنم کم بازی کنم.
چند روز پیش سر صحنه فیلمبرداری فیلم «خط ویژه» چند جوان موتور سوار من را در خیابان دیدند و گفتند: «کل محل ما مثل سبیلای«سمیر»، تو سریال «بچههای نسبتاً بد» گذاشتن، چرا سیبیلاتو زدی؟» شنیدن این جمله یه حال خوبی به من میدهد و شاید مردم دوست دارند از الان به بعد من را در این قالب شخصیت بیشتر ببینند و این را به حرفهای قبلم بر میگردانم که بسیاری از مردم دوست دارند
بازیگرهایی را که در یک نقش خاص به شهرت میرسند در قالب همان شخصیت ببینند مثلاً هر وقت هوس دیدن یک جوان عاصی را میکنیم سریع به یاد حامد بهداد میافتیم در صورتی که حامد بهداد یک بازیگر است که از عهده بازی در هر نقشی بر میآید. من بازی در فیلم «خط ویژه» را به این دلیل انتخاب کردم که نقش متفاوتی بازی کنم.
تا به حال این شهرت باعث آزارتان هم شده است؟
چند روز پیش برای خرید یک کت به یک پاساژ رفتم. ساعت ۲ بعد از ظهر رفتم و ساعت ۸ شب از آنجا بیرون آمدم و یک جایی نمیدانی باید جواب محبت مردم را چطور بدهی. من استدلالی در زندگیام دارم و اینکه همیشه میگویم: «کسی که دلش با خدا باشه از این چیزا نمیترسه» من حرفی را از پدرم به یادگار دارم که سرمشق زندگیام است که
میگویم: «خدایا هر چیزی که تو رو ازم دور میکنه ازم بگیر.» اگر دلت با خدا باشد هیچ اتفاق نمیافتد.
بازیگری شغل عجیبی است، یک بازیگر به دلیل موقعیتی که دارد گاهی تبدیل به یک الگو در جامعه میشود که تمام رفتار و حرکاتش زیر ذره بین است. به نظر شما هم بازیگری با شغلهای دیگر متفاوت است؟
این اتفاق فقط به بازیگری مربوط نمیشود تمام افراد مشهور با این اتفاق روبهرو هستند، شهرت یکسری عواقب دارد که اگر جنبه آنها را نداشته باشی زود ازآن خسته میشوی.
یعنی هیچ وقت تا به حال سعی نکردید از شهرت استفاده کنید؟ مثلاً در یک صف طولانی از دیگران جلو بزنید؟
از اول زرنگ بودم، وقتی میرفتم نانوایی سعی میکردم دفعه اول با نانوا رفیق شوم که روزهای بعد زودتر کارم راه بیفتد(با خنده) اما گاهی اوقات دوستان لطف دارند و کارت را سریع انجام میدهند
که اگر بخواهی در مقابل لطفشان مقاومت کنی ممکن است فکر کنند خودت را میگیری. اما هیچ آدمی نیست که از شهرت و رانت استفاده نکند. شهرت مسئولیت ما را بیشتر میکند و فقط باید مراقب رفتارمان باشیم چون خواه یا ناخواه مردم از رفتارهای ما الگوبرداری میکنند.
چیزی هست که از آن بترسید؟
مثلاً از ارتفاع! خدا بیامرزد پیمان ابدی را. نخستین بار من با او جامپینگ کردم با اینکه ترسم ریخت اما هنوزم از فکر کردن به آن ارتفاع میترسم. چیزهایی که من را میترساند معنوی است، اما چیزی که من را ناراحت میکند، قضاوت کردن است که متأسفانه شغل اصلی خیلی از مردم شده است خصوصاً در حرفه ما که عجیب و غریب وجود دارد.
شاید کسی نظرش را میگوید و شما فکر میکنید قضاوت میکند.
فکر کنید من مثلاً نظر میدهم که این سیب خوشمزه است. خب، میتوانم نظرم را برای خودم نگه دارم اما وقتی سعی کنی نظرت را به همه القا کنی دیگر اسمش قضاوت است
عکس های میلاد کی مرام
عکس های جدید میلاد کی مرام را در ادامه مشاهده می کنید
عکس های شخصی میلاد کی مرام
عکس های شخصی میلاد کی مرام
عکس های جدید از میلاد کی مرام بازیگر ایرانی
۴ دیدگاه