من خواب دیدم سوار تاکسی شدم یه خانوم مهربونی داخل تاکسی بود بعد گفت میخوام بنزین بزنم و منو برد به یه جای پر از خاکو گل چنتا ماشین اونجا پارک کرده بودن یه اتاق کوچیکم اون وسط بود خانومه رفت گفت توهم با من بیا رفتم یکهو دیدم لباسشو عوض کرده و یه ماسک سفید زده همینکه لباسو پوشید کاملا انگار اینجا برام اشنا بوده و بعد از اینکه از خواب هم بیدار شدم واقعا حس میکنم قبل این خواب اونجارو یه بار دیگه دیدم و خلاصه من فرار کردم خانومه اومد دنبال من خودمو کردم زیر خاکو گلا که هیچکی متوجه نشه ولی بازم نفهمیدم نجات پیدا کردم یا ن ...الا تعبی این چیه:]
سلام من خواب دیدم که همراه دختر عموم در اتاق هستیم و داشتیم بازی میکریم (دختر 13سالمه) که یک نفر یهویی در میزنه من رفتم در زا باز کنم که چند تا پسر بودن اما اون ها دوستام بودن که می خواستن من را ببرن من داد زدم گفتم دزد دزد دختر عموم اومد پشت در گفت در را باز میکنم بیا تو اما هر کاری میکرد باز نمیشد اون دزد ها که میخواستن من را بدزدند اشنا بودند یکی پسر همسایمون مهدی کلاس 6و یکی هم شایان پسر همسایمون که اونم کلاس 6هستش بود و دختر عموم اخر در را باز کرد و من رفتم تو و در را هزاران تا قفل کردیم و از خواب بیدار شدم تعبیرش چیه؟؟؟؟
خواب دیدم مردی وارد مهمانی داخل خانه من شد از حضور او احساس خوبی نداشتم مهمانی تمام شد آن مرد داخل اتاق کنار تعدادی از زنان و دختران فامیل نشسته بود همسر من و دخترم در اتاق دیگر خوابیده بودند او در حال صحبت بود از حضور او در کنار زنان بیشتر ناراحت شدم در خصوص یک موضوع در حال بحث بودیم بدون این که متوجه بشوم او تبدیل به یک زن شد در همین هین شخصی با من تماس گرفت در خصوص یک موضوع مالی و شخصی که بتوان او را راهنمایی کرد پرسید اول از دادن شماره به او بخاطر عواقب پرهیز کردم بعد گفتم چشم برایت میفرستم دوباره کنار جمع زنان و آن مرد که خیلی تا ملموس تبدیل به زن شد رفتم در حال بحث کردن بودم انگار داشت به من میخندید با یکی از زنان داشت شوخی میکرد حالا که من متوجه شدم او یک زن است کمی نگرانی من کم شد به خواب رفتم در حالت خواب داخل خانه میگشتم و اثری از کسی نبود مادرم با نگرانی من را بیدار کرد و گفت همه را بردند همه فقط دخترم آنجا بود خیلی ترسیده بود و ضعیف شده بود تعبیر چیست
سلام من خواب دیدم که من ومادر بزرگم بودیم خونه ی دوست مادد بزرگم که دیدم که دزد دنبال منه ومن هر بار فرار میکردم انها انگار یه گروه بودن دوتا زن دوتا هم مرد ولی یک بار دیگر که میخواستن من رو بگیرن باز هم فرار کردم و رفتم به مادر بزرگم گفتم مادر بزرگم گفت برو بازی کن ومن رفتم بازی کنم که دزد ها برای آخرین بار من رو گرفتن ومن رو کشتن من دختر 9 ساله هستم وهرچی زود تر بگید تعبیر بد داره یا خوب ورسیدگی کنید وهرچه زود تر بگید متشکرم