سلام من دیشب خواب دیدم که پلیس بودم و در واقع مدرسه هم می رفتم . بعد اینکه صاحب کارم مردی به نام سرهنگ آدینه بود که پدر دوستم هم بود دوستم هم ازدواج کرده بود و شوهرش نامش عماد بود .خواب دیده بودم که یک خطری من رو تهدید می کرد وبه خاطر همین من به خانه ی دختر آقای آدینه رفته بودم صبح که دوستم شیفت بود و شوهرش از خانه بیرون بود همان کسانی که من به خاطر آنها به خانه ی دوستم رفته بودم در خانه بودند ( از روی صدایشان احساس می کنم دخترخاله های مادرم بودند)آنها دو زن ویکبچه بودند آن بچه بیماری بدی داشت هر کاری کردند که بهمن منتقل کنند من نزاشتم خواستم بروم در حمام تا مو هایمرا شانه کنم قتی رفتم با خودم گفتم نکند در را از پشت ببندند و من را زندانی کنند و حدسم درست بود و دیدم که میخواستند در را ببندند پقتی رفتم بیرون به من خندیدن و گفتند مثل ۱۵ سال پیش نیستی و زرنگ تر شدی بعد من از خانه اومدم بیرون و همه رو برای سرهنگ آدینه تعریف کردم و او آمد انها را دستگیر کرد تعبیرش چیه؟
توخونهماریخته
ودنبالموادمیگر
دهومنترسمازا
ینکهمباداپیداک
نهتعبیرشچیمی
شه
تعبیرش چیه؟