من خواب دیدم که در یه تکه فروشی بودم و یهووو نمیدونم چه شد که یک زامبی بالای ما حمله کرد و همه فرار کردن. جالب اش اینجاست اون فقد پشتی منو گرفته بود هر جا میرفتم از پشتم می اومد و تلاش میکردم که بکوشم اش ولی نمی مرد. و من مکیدم از سر انگشت دست اش. چون مجبورم میکرد این کار رو بکنم. نمیدونم تعبیر اش چیست لطفاً یک چیزی بگید.
خب ببینید من فیلم زامبی زیاد میبینم و واقعا دوست دارم و قبل ها هم زیاد خوابش رو دیدم ولی فکر میکردم خوب چون همش فک کنم برا همینه.. راستشو بگم.. این چند هفته اخیر از سخت ترین روز های زندگیمه و کلا وقت و حال هیچی هیچکس و حتی خودم رو هم ندارم بین اینا همه وسطش خواب دیدم که با برادر کوچیکم از دست زامبیا فرار میکنیم بعد دو تا مرد هیکلی مثل کارتون ها با نور میان پیشمون و از ما درخواست کمک برای نابودی این زامبیا میخوان که من قبول نکردم و گفتم برادرم رو به خطر نمیندازم بعد یهو خدمون رو وسط محله بین زامبی ها دیدیم چندتا تانک و سرباز اومدن بهشون شلیک کردن.. بعد دانش آموز ها اومدن یکی از همکلاسی های برادرم اومد گف اگه میای خیلی مراقب خودت باش برگشتم گفتم تو این شرایط میری مدرسه؟ سکوت کرد رفت.. بعد دوباره دیدم توی کلاسم با ی معلم و دانش آموزان صدا های عجیب از بیرون میاد بد دیدیم به به تو سالن و کلاس ها همه همو گاز میگیرن و آلوده میشن در کلاس رو محکم بستیم صندلی میز کمد رو جلوش گذاشتیم و چند روز کلاس موندیم پنجره ای هم بپرم انگار گیر افتاده بودیم. اولی که برادرم پیشم بود نمیدونم چرا ترسیدم..
چند شب پشت سر هم دارم خواب زامبی میبینم اول بهش اهمیت ندادم اما الان دیگه داره اذیتم میکنه توی خواب داریم دوستام از دست زامبی ها فرار میکنم یا دنبال راهی برای زنده موندن هستیم
خیلی خوابم ترسناک بود همه خانواده ام زامبی شده بودن یعنی هیچکی نبود کمکم کنه، مامانم بابام همه زامبی شده بودن و آخر یکیشون گازم گرفت.شب بعدش هم یک خواب ترسناک دیدم اونم در مورد همینا ولی بدتر بود،خیلی بدتر
مامانمم هی داشت دور نیز میچرخید یهو یه چیزی. مث رمان سیاه کوچیک انداخت روی صورتم تا اومدم برش دارم اومد نزدیکم و نتونستم فرار کنم پستمو کردم ک رار کنم یهو دوباره جای همونو گاز گرفت و باهر از خواب پاشدن دیدم کمرمو از تخت بلند کردم ( مثل اینکه دردم اومده بود) توروخدا بگید تعبیرش چیه من اصن فیلم ترسناک نمیبینم چون خوشم نمیاد حتی فکرشم نمیکنم 😭
به این معناست که نزدیکانت، یعنی کسایی که میشناسیشون و خیلی بهت نزدیک هستند، میخواهند تودا از هدفت دور کنند. یعنی نگذارند تو به هدفت برسی. و آن ربان سیاه هم که روی صورتت انداختند به این معناست که میخواهند شما را گم راه کنند.
1
3
فاطمه|۳ سال پیش
من خواب دیدم زامبی میاد تو خونه نمیدونم یک زن با ستا بچه زامبی من را میبینه اما به من کاری ندار وقت دار زن را میخور و من درم زامبی را میزنم که زن رو نخور اما اون کاری بهم ندار منم بچه های زن را میگیرم اون دار زن را میخور اما به من کاری ندار ده تا زامبی هست میشه بگید برای چی من را نمیورد😐 بعد زامبی قیب شد چتا شیش تا دوزد امد تو خونم من دیدم چنا تفنک هست من گفتن شلیک کردم و اونم داشت شلیک میکدربعد یک نفرشون برام آشنا بود من شلک کرد اون آشنا بود مرد و قیب شد
من خواب دیدم داریم از دست زامبی ها فرار میکنیم بع وارد یه قایق میشیم که داخلش مثل اپارتمان بود و خونه داشت واردی یکی میشیم که مادر بزرگ و برادرم و یه زن دیگه بودن برادرم گربه میکنه مادر بزرگم اونو میندازه جلو زامبی ها بعد من و دوستم گریه کنون میایم پایینو بابامو میبینم میدوم سمتش و بغلم میکنه بعد ازم میپریه داداشت کجاست بعد من میگم مامان بزرگ انداختشوسط زامبیا بعد با بابام و مامانم و مادر بزرگم میرم سمت یه شهر دیگه
من دیدم که پلیس بودم و رفتم به کتابخانه ای که مثله یک دایره آنجا کتاب بود بعدش دیدم که زامبی ها دنبال پسر عمه من هستن و من تفنگ رو در میارم و به چند زامبی شلیک میکنم و کنار کتابخانه یه نردبان داشت بالا رفتم دیدم مامانم هست هی مامانم میگفت بیا بالا بدو بدو که ناگهان نردبان می افتد و من به زمین میخورم دیدم که پسر عمه من زامبی شده و من را گاز گرفت و سریع از خواب بیدار شدم تعبیرش چیه لطفاااا تعبیرش رو بگین خواهشاا