من خواب دیدم که با یک دوستم از راه خیلی صعبالعبور و سنگلاخ و شیب دار، به بالا می رفتیم. خیلی به زحمت. البته من که رد شدم دوستم یه تناب را گرفت و خودش را بالا می کشید که من این تناب را موقع بالا آمدن ندیدم.
بعد از اینجا که گذشتیم به راه همواری رسیدیم که گلهی بزرگ گوسفند داشتیم و گوسفندان ما با گلهی دیگری داشت یکجا میشد که ما سعی می کردیم جداشون کنیم. لطفاً تعبیر فرمایید.
اینم بگم این روز ها به مهاجرت فکر میکنم.