که یه سمت جاده کوه ها و طرف دیگه اش پرتگاه و صعبالعبور بود میگذشتند اونقدر زیاد بودن که اصلا قابل شمارش نبودن همشونم شیرهای نر بودن. منم داشتم پرواز میکردم و بدون ترس از روی سرشون عبور میکردم با سرعت برق و باد بدون کوچکترین ترسی پرواز میکردم و یک لحظه اومدم به سمت شیرها تو جاده که اذیتشون کنم و درست رو سرشیرها فرود اومدم و اونا زیر پام میمردند حدودا 30 یا 40 تاشون مردن و من دوباره اوج گرفتم و با سرعت از رو سرشون عبور میکردم اونقد سرعت پرواز میکردم و هر چی میرفتم همه جاده ها پر از شیر بود این تعبیرش چیه؟