دلنوشته ولادت امام زمان (عج)
ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن ولادت امام زمان (عج)، در این مقاله از مجله دلگرم مجموعه ای از دلنوشته ولادت امام زمان (عج) را آورده ایم. با ما همراه باشید.
دلنوشته تبریک ولادت امام زمان (عج)
میدانم که میایی از مغرب آسمان .. میایی و به کعبه تکیه میدهی
در حالی که پرچم پیامبر را در دست داری.
میایی و دین خدا را در سراسر جهان جاری میکنی
میایی و با شمشیر عدالت دنیای ظلم را نابود و زمین را پر از مهربانی میکنی
میایی و شهر مکه مرکز حکومت انقلابی تو میشود.
میایی و مسیح (ع) در رکاب مقدست قیام میکند تا اینکه گلبانگ محمدی در سراسر دنیا طنین میاندازد.
کاش میدیدم روزهایی را که با فروغ ظهور تو روشن شده است.
با این آرزو که در مقدم تو و در راه یاری دین خدا جهاد کنیم و جزو سربازان با وفایت باشیم.
دلنوشته نیمه شعبان
از کوچه پس کوچه های انتظار دل شیدایی ام را روانه کوچه پس کوچه های دلتنگی می کنم و پروانه های خاکستری خیالم را به شوق دیدنت در آسمان آرزوها به پرواز در می آورم و غرق می شوم در فضای معطر شعبان چقدر دلم تمنای مناجات و دعا دارد ،
قلب زمین پر شورتر از گذشته می تپد در جاده انتظار ایستاده ام مولا جان چیزی ندارم فرش قدم های نازنینت کنم تمام گلهای عشق و ارادت و دلداگی ام فرش قدم های مبارکت نقطه آرامش زمین و زمان خوش آمدی مولا جان
نه چشمی دارم که لایق دیدار باشد نه زبانی که توفیق مدح و ثنا ی تو را گوید ولی دلی دارم سرشار از امید ودستانی خالی که گرهشان می زنم به الطاف بی شمارت ومیگویم یا صاحب الزمان ادرکنی
دلنوشته تولد امام زمان (عج)
آقای من! این جمعه هم گذشت.و چند روز دیگر جمعه هفته بعد میرسد و باز هم نیمه شعبان روز ولادت فرا میرسد. نزدیک نیمه شعبان قم حال و هوای دیگری دارد. کوچه ها آذین بندان شده. همه جا را ریسه میکشند.
اهالی همه محله ها جلوی در خانه هایشان را آب و جارو میکنند. خیابانها چراغانی میشود. خود را برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده میکنند. و جمعه هفته دیگر خیل جمعیت از همه جای ایران که از همه جای دنیا به قم و جمکران سرازیر میشود.
و من چه بگویم. بگویم دلم گرفته. یا بگویم رو سیاهم. یا بگویم منتظرم. یا بگویم هنوز دلم را آب و جارو نکرده ام. چگونه بگویم. به خود بگویم یا به دیگران. آیا گوش دلم به این حرفها توجه میکند. کسی که عمری زندگی میکند فقط برای زندگی کردن.نه خود را میشناسد و نه زندگی را.همیشه گمان میکند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟
دلنوشته ولادت امام زمان (عج) و نیمه شعبان
هنگامه زمزمه دعای عهد با همهمه تسبیج پرندگان و نیایش دریاها، و خش خش برگها در هم میآمیزد و صبحی پرطراوت و سرشار از امید، آمیخته با بوی گل نرگس را به ارمغان میآورد. روزی که سرمشقش نام یار باشد آکنده از یاد اوست.
یاد مهربان یاری که صبح هنگام «رنگین کمانِ» رنگ رنگ وجودش، گل محفل دوستارانش است.
انگار که صبح، نم نم باران عهد آمده باشد و همان وقت هم نگاه آفتاب تابنده هستی به این خیل مشتاق افتاده باشد و از این دو «رنگین کمانی» بر آسمان آبی و پاک دل منتظرانش، نقش ببندد.
«رنگین کمانی» که هر رنگش نشانی از او دارد؛ از محبتش، از دعایش، از اشکش، از …
و باز آن زمان که خورشید آهنگ رفتن میکند، انگار که با سرخی خود میگوید که شب غیبتش را تاب بیاورید به این امید که آفتاب وجود او، فردای شما را روشن کند؛ آن وقت شراری از سرخی خورشید به دل دوستداران میافتد که:
من کجا و آفتاب وجود او کجا؟
این همه گناه من کجا و نیم نگاه او کجا؟
دل سیاه من کجا و امید به آمدن او کجا؟
و خبر ندارد این دل بیچاره از گناه، که او، لحظه به لحظه مراقبش است. مراقب، که مبادا به دامی در افتد.
دعا گو، که مبادا به چالهای فرو غلتد. و نمیداند این دل سیاه از گناه، که آنی که شیطان وسوسهاش میکند این اوست که دست به دعا بلند میکند و از خدا نجاتش را میطلبد و نمیداند این دل تنها، که او فقط یک دل را نمیبیند، بلکه هزاران دل را نظارهگر است…!
دلنوشته درباره امام زمان (عج)
زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.
تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.
تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.
تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.
تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.
تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.
تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.
تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.
تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.
تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.
ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!
سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام مصطفی از زبان تو جاری می شود.
یا حُجّةُ اللّه علی خلقه!
هلا نگاه تو باران ترین باران ها
ببار بر در دل تبدار این بیابان ها
بگو که پنجره بر دوش، تا کجا آخر
سکوت و صبر تو و پرسش خیابان ها
چه قدر این دل بر باد رفته ام خوانده است
تو را زحنجره زخمی نیستان ها
دلنوشته درباره نیمه شعبان
آقا جان اگر نیمه شعبان به مسجد جمکرانت نیایم چه کنم؟ تنها امیدم گمان میکنی غیر از مسجد جمکران توست؟ یا نه؟ آیا باید به چیز دیگری امید ببندم؟ تمام سال میآید و میرود. رمضان. محرم و صفر. رجب و شعبان.
ایام سرور و شادی یا سوگواری و عزای امامان و پیامبر و باقی صالحان آمد و رفت. من چه فرقی کردم؟ که حال نیمه شعبان برای من فرقی داشته باشد؟ اما در دلم چیزی میگوید نیمه شعبان فرق میکند. سالگرد ولادت امام حاضر و زنده ای است که امید زمین و زمان است. امامی که هزار و چهارصد سال عمر کرده و هزار و چهارصد سال در غیبت صبر کرده.
دلنوشته درباره ولادت امام زمان (عج)
آقا جان بیا؛
بیا که آدمیان سخت محتاج ناجی گریهای تو هستند، بیا که خشک شد این چشمه اشک بیا و قدم بر چشمان ما گذار… آقا جان بیا که کودکان به جای اینکه لالایی مادران گوش آنها را بنوازد صدای انفجار بمب و موشک در گوش آنها میپیچد. بیا تا زمانی که این چشمها در انتظار یوسفش سوی خود را از دست نداده، بیا که دیگر هیچ کودک بیگناهی مقابل چشمان مادر، جان ندهد…!
اللهم عجل لولیک الفرج!
دکلمه ولادت امام زمان (عج)
دلم برای ورود تو لحظه شماری میکند و حنجره ام تو را فریاد میزند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی میکنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچههای غریب بی کسی را آب و جارو میکنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن میکنم و
سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین میکنم و
برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل مینشینم.
نمیدانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که
مرا با خود تا آن سوی فاصلهها میبرد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشقهای انتظار و
من با دلم میخواهم آن روز که میآیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
دیدگاه ها