دکلمه سیزده بدر
ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن روز طبیعت، در این مقاله از مجله دلگرم مجموعه ای از دکلمه سیزده بدر را آورده ایم. با ما همراه باشید.
دکلمه درباره سیزده بدر
و من همچنان موجها را
به هم گره می زنم…
شاید حصاری شوند
برای رسیدن به
آرزوهای دور دستم
آرزوهای محالم
آرزویم به بلندی دیوار چین…
نه…
آرزویم به وسعت خزر و خلیج فارسم…
نه…
آرزویم تنها به آن
وارونه های ذهن من
دکلمه روز طبیعت
فردا تو را مثل سیزده به در میکنم
اما نمیدانم یادت را گره بزنم
به لحظه های زندگی ام
تا بیایی و بمانی
یا اینکه مثل دروغ سیزده فراموشت کنم
دکلمه تبریک سیزده بدر
بازهم امسال سیزده بدر
من به دنبال گره ای هستم به سبزه ای...
در این روز...
سبزه ای پر رنگ با گره هایی زیاد از دستان همان دخترک شرقی پا لخت...
آن دخترکی که لب پای رودخانه احساسم
رو به سوی من ایستاده بود...
و آرامش وجودم را با حضورش به هم زد و رفت...
دکلمه برای روز طبیعت
من همان ماهیگیر پیرم
همان که هر روزش مثل دیروز
و فردایش تهی تر از امروز…
امروز دل به دریا می زنم
امروز موج های سوار بر طوفان
را به هم گره می زنم
تا نحسی سیزده به در شود
عجب توهم پر از دردی
سبز بودن…
سفره خالی خانه…
بر من نهیب می زند
هوسی است سیزده بدر
تمامش کن…
دکلمه تبریک روز طبیعت
و تو میروی،
بی من که گره بزنی سبزه تمام خاطره هامان را
و دور کنی از خودت تمام مرا …
سیزده فرصت خوبی است
برای دور کردن نحسی!
دکلمه سیزده بدر و روز طبیعت
سیزده بدر ، سال دگر
هیچ کس نباشد در به در
از عشق و مهر و عاطفه
قلبی نباشد بی اثر
خاموش و سرد و ناامید
هرگز نباشد یک نفر
هرگز نیفتد یک درخت
از ضربه سرد تبر
شعر سیزده بدر
عاقبت از ته این کوچه سفر خواهم رفت
به هوای سر کوی تو به سر خواهم رفت
قید عالم بزنم مایه زجان بگذارم
در خط چشم تو تا مرز خطر خواهم رفت
تا مگر نرم کنم سنگ دلت مجنون وار
دامن دشت و دمن کوه و کمر خواهم رفت
یار انگار سر مهر ندارد، زین شهر
با دلی خسته و پر شور و شرر خواهم رفت
بشکف ای دوست مرا بدرقه ای شبنم باش
تا ببینی که چه با دیده ی تر خواهم رفت
دل سودا زده زین راه به جایی نرسید
چاره ای نیست، پی راه دگر خواهم رفت
تا به کی اشک من و دامن …
گره هایم هفت تا نشده…
شعر روز طبیعت
کمی سیزده
کمی نحسی
به دور دار این حال بد مستی
حالم خراب است
رفتی و پشت سر گذاشتی
سیزدههای نحسی
هر بار که طی میکنم سیزدهها
به یاد میآوردم تو را
هر بار به یاد میآورم من زخمی را
نمیدانم رفتن نحس است یا سیزدهها
هر چه باشد قسمت نبود …
برو دیگر فرصتی نمانده
رفتن سرشتی با تو بود
برو قسمت نبود.
من دیگر سیزدهها را بدر کردم
نحسی اینجا جایی ندارد …
دکلمه کوتاه سیزده بدر
این سبزه چو من عاشق زاری بوده ست
در حسرت وصلت نگاری بوده ست
بر وی گره کور اگر می بینی
زان روست که دائم به خماری بوده ست
دیدگاه ها