دلگرم
امروز: پنج شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۰۲ جمادى الآخر ۱۴۴۶ قمری و ۰۵ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی
10 دلنوشته روز جهانی معلولین زیبا و احساسی
2
زمان مطالعه: 8 دقیقه
دلنوشته روز جهانی معلولین / دلنوشته تبریک روز جهانی معلولین / دلنوشته برای روز جهانی معلولین / دلنوشته روز جهانی معلولان / دلنوشته درباره روز جهانی معلولین

دلنوشته روز جهانی معلولین

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از دلنوشته روز جهانی معلولین را برای شما عزیزان آورده ایم. با ما همراه باشید.

دلنوشته تبریک روز جهانی معلولین

تو کیستی؟

پایی که راه میرود؟

پس من نباید باشم !!!

اما من هستم با پایی که راه نمیرود...

صد البته که من و تو جانی هستیم. جانی که درک میکند و میفهمد نه جسم...

آمده ایم تا پنجره دلهامان را به روی هم بگشاییم...

من پاهایم ستون بدنم را از دست دادم..

اما آیا همین ستون قرار است مرا به عرش خدا ببرد؟..

مطمئنا نه ...

ستون عروج به عرش خدا تقواست یگانه ملاک برتری آدمها که مرکبی باید تا آن را پیمود.. .

صندلی چرخدارم مرکب تنم شده در پستی و بلندی راههای زمینی ام.

اما کدامین مرکب همراهی ام کند در پیمودن فراز و فرود راههای آسمانی ام ؟

من مرکبم را با ایمان، اراده، صبر، همت و استقامتم ساخته ام...

و آنکه در سیر زمینی اش بر سختی راه صبر کرد کلید درهای آسمان را یافت و در سیر آسمانی اش به گنج دوستی خدا رسید و دوستان خدا دعوت کنندگان به خیر و نیکی اند...

حال فرشته ی مهرم بیا

با مهربانی قلبت، سخاوت دستانت و قدم پر خیرت بیا و در بهشت کوچک ما پروانه ها همدل و همراهمان شو...

روز جهانی معلولین مبارک باد

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

پاهایش خوب می‌دانند که کمی بالاتر، جای خالی ده انگشت خودنمایی می‌کند، اما عهد کرده‌اند که جای خالی دست‌ها را پر کنند. خدا دست‌های تو را گرفته تا جانی پاک و توانی خدایی نثارت کند.

اینک، تو دست‌هایی داری به وسعت آسمان، به وسعت آبی بی کران و آسمان در نماز برایت قنوت می‌بندد، دست‌هایی داری با انگشتری ماه نشانی و در حلقه تسبیح تو سی و چهار ستاره سوسو می‌زنند. من دست‌هایی می‌خواهم چون تو به وسعت آبی آسمان.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته روز معلولین

این روزها همه از دردها، کوه می سازند

از بیماری ها ، طوفان می سازند

با دیدن معلولان آه می کشند

گذراندن لحظات با معلولان، برایشان سخت است

این روزها هیچکس طاقت تحمل سختی ندارد

این روزها هیچکس مشقت و درد را دوست ندارد

این روزها همه دنبال آسایش و لذت دنیوی هستند

ولی من خدا را شکر میکنم که معلول هستم

خدا را شکر میکنم که همیشه درد جسمی و روحی دارم

خدا را شکر میگویم که ظاهرم نقص دارد و متفاوت است

خدا را شکر میکنم که نگاهم به زندگی متفاوت است

خدا را شکر میکنم که با وجود تمام مشقات ، هنوز بندگی میکنم

خدا را شکر میکنم که در اوج تنهایی

تنها یارم خداست و لاغیر

سالروز جهانی معلولین ذهنی حرکتی گرامی باد.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته روز جهانی معلولان

از آن پرنده که بال شکسته اش بندی محکم بر پایش بسته تا اوج گرفتنش را کسی نبیند؟

از آن قاصدک تنها که محکوم به پیمودن مسیریست که اجبار به رفتنش بیشتر از میل به رفتنش است ؟

یا از آن نسیم صبحی که اسیر سرد و گرم زندگی شده است؟ پروازم را از کدامین پرنده آموزم که نه محکوم به اسارت باشد و نه اجبار و نه خانه نشینی؟

باید پرواز را جای دیگری بیاموزم...

شاید روحم آزادترین پرنده ها باشد

روز جهانی معلولان خجسته باد

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته روز معلولان

تو را می‌نگرم، نه آن چنان که دیگران تو را می‌بینند. کیست همچون تو که نور خدا در درونش جاری باشد؟ چشمانت را بسته‌ای تا مبادا با ارمغان نور خدا، زشتی‌ها را ببینی. تو با گام‌هایت دالان‌های طولانی پر از نور امید را می‌شکافی.

تو در درونت قصرهای سر به فلک کشیده از روشنی ساخته‌ای که دست بینایی به آن نمی‌رسد. قصرهایی که خشت خشت آن را با چشم دل دیده‌ای و بر هم نهاده‌ای. با توام! بنشین و ساعتی جهان نورانی درونت را برایم بازگو، برای منی که سال‌هاست چشم می‌چرخانم و هیچ نمی‌بینم.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته درباره روز جهانی معلولین

یادت باشد
اگر روزی فرا رسید که در آینه یِ اتاقت

خود را تنها ترین انسانِ روی کره ی‌ِ زمین دیدی
بدان در گوشه ای از این روزگار مُکرر و تکراری
کسی تو را می خواند
فقط کافیست به صدایِ قلبت گوش دهی
و همه این روز های انتظارت را عاشقانه بغل کنی

و با همه ی زیبایی اش برقصی
و آن قدر از ته دل بخندی
که ‌انگار همه ی انسان های دوس داشتنیِ زندگی ات را تا ابد در کنارت داری
بی آنکه بترسی شاید روزی دیگر در کنارشان نباشی

فرارسیدن روز معلولین ذهنی گرامی باد.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته در مورد روز جهانی معلولین

می دانی امروز چه روزی است؟

روز من است!!

منی که شاید پاهایم تنم را یاری نکنند،

دستانم بامن آشتی نباشند،

اما صندلی چرخدارم یاری رسان جسم خسته ام می شود و من با افکارم دراوج زمین نه،در آسمان ها قدم می زنم ،آری من عبوریک قاصدک درحوالی افکارسبزم هستم.

امروز روز من است!!

منی که سیاهی چشمانم را کمین کرده است، اما دلم غرق در سپیدی مطلق است،

رنگ آمیزی اطرافم را با دیدگانم نمی بینم اما سیاه وسپیدی دل تان را ،حس خوب وبدتان را،احساس می کنم. آری من عبور یک پرستوی سپید درحوالی سیاهی ها هستم.

امروز روز من است!!

منی که ذهنم کمی کندتر ازشما است،

اما دلی دارم که شفافیتش را با آیینه ها مثال می زنند.

آری من عبوریک نور درحوالی خاموشی ها هستم.

امروز روز من است!!

منی که بی صدا با دست ها ولبانم فریاد می زنم،

دراین دنیای پرهیاهو سکوتم معجزه نمی کند،

من بازی با دستانم را از کودکی یادگرفته ام وسال هاست گوش هایم خودرا به خواب زده اند.

آری من عبور مبهم یک پروانه درحوالی جیرجیرک ها هستم.

امروز روز ما است!!

روزجهانی معلولان گرامی باد

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته زیبا برای روز جهانی معلولین

با چرخیدن چرخ ویلچرت، جهان نیز می‌چرخد. جهانی که تو خود ساخته‌ای، جهانی زیبا که حتی انسان‌های بدون ویلچر، آنان که بر پا ایستاده‌اند، هرگز طعم شیرین آن را نخواهند چشید.

جسم نشسته تو، بلندتر از قامت هر ایستاده‌ای سر به آسمان می‌ساید و تو چرخ‌ها را می‌دوانی تا قصیده بلند توانایی‌ات را برای چشم‌هایی که تو را ناتوان می‌بینند، بخوانی، ای قافیه خوش وزن شعر پویش و امید.

تو در تقدیر خویش انسانی را دیده‌ای که پاهایش به امانت نزد خدا مانده است. هم چنان چرخ را بچرخان، تا جهان زیبای تو بگردد.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته های روز جهانی معلولین

نام من حتی ساده ترین وزن و آهنگ را به خود نمی پذیرد
آخر من یک معلول اوتیسمی هستم
و حتی شاعرترین شاعران مرا به شعر درنیاورده اند
زیرا من شعر پذیرنیستم

من به جای تکرار قافیه به تکرار کلام می پردازم
و هرچه رنگی است مرا به تشویش و پریشانی می کشاند
من معلول از بس بر روی پنجه های پا راه رفته ام
دردی را همیشه در نوک انگشتانم احساس می کنم

با من گلها همه مهربانند
اما نمی دانم چرا بی آنکه بخواهند خارهای خود را نیز به من می زنند
آخرین بار، یک قناری کوچک، به جای بچه های کوچه به من خندید
و مرا به خوابی برد در یک باغ بزرگ نیایش

مادرم را در حال نماز بر سر سجاده دیدم
مادرم دستهای خود را به سوی نور دراز کرده بود
و چشمانش را هاله ای از اشک دربرگرفته بود

دوردستها در کهکشان بی انتهای امید
فرشته های آسمانی بی آنکه لب به سخن وا کنند
با بالهای خود مرا صدا می زدند و می گفتند:

تو مثل مایی ولی از ما دوری!
من می خواستم با آنها حرف بزنم ولی ذهنم یاری نمی کرد

و حتی ساده ترین حرف های کودکانه ام جاری نمی شد
به ناگاه کلامی را که مادرم بارها آن را بر زبانم نهاده بود به خاطر آوردم،

هر چند معنی آن را نمی فهمیدم
اما برای آن که به آنها بگویم طنین به هم زدن بال هایتان را می شنوم و

سفیدی شما با روح من آشناست
آن کلام تکراری را باز تکرار کردم
و به سوی آن وسعت آشنا با این عبارت صدایشان کردم که:
خدایا مرا شفا بده

تقدیم به همه معلولین عزیزی که قلب آسمانی دارند

دوازده آذر روز جهانی کودکان معلول گرامی باد.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین

دلنوشته ای زیبا برای روز جهانی معلولین

آدم ها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی میکنند
شاد، خوشبخت، کم اشتباه خواهند بود
فکر میکنند میتوانند همه چیز را از نو بسازند محکم و بی نقص
اما حقیقت ندارد
اگر جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،

اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،

اگر آدم ساختن بودیم…
از همین جای زندگی مان را به بعد میساختیم

روز همه کودکان معلول ایران را تبریک می گویم.

دلنوشته برای روز جهانی معلولین



این مطلب چقدر مفید بود ؟
3.5 از 5 (2 رای)  

۲ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

هواخاه | ۲ ماه پیش
درود ب شرفت تنهای زیبا دست خدا ب همراهت
0
0
هواخاه | ۲ ماه پیش
اخرین دلنوشته چ کولاکی بود جان جان حقیقت محض
ما اگر باور و ایمان ب خدا داشته باشیم و بلند شیم ب حرکت مطمعنم خدا مابقیشو میچینه
0
0

hits