
لیلیان جیه (زادهٔ ۲۶ آوریل ۱۹۶۳) که بیشتر با نام هنری جت لی شناخته میشود، رزمی کار در رشته ووشو، هنرپیشه و تهیهکننده است. اعضای خانوادهٔ من عبارت بود از، دو خواهر و دو برادر که از من بزرگتر بودند. در دو سالگی پدر خود را از دست دادم و چون بچه آخر بودم مادرم نمیگذاشت هر کاری که کمی در آن احتمال خطر میرفت انجام دهم ومن نمیتوانستم کارهایی را که تمام بچههای هم سن من انجام میدادند را انجام دهم. من طوری بار آمده بودم که اگر میگفتند " به این دست نزن " محال بود به ان دست بزنم. این اولین خاطرات کودکی من بودند و من در چنین حال و هوایی بزرگ شدم.
در هشت سالگی به کلاس اول رفتم. به دلایلی که خودم هم نمیدانم محبوب همه معلمها بودم و آنها مرا لوس کرده بودند حسابی نازم خریدار داشت و هنوز هم نمیدانم کارشان درست بود یا نه ولی برایم جالب که هر درسی را امتحان میدادم بیست میشدم. فقط کلاس موسیقی برایم عذابآور بود. معلمم به خوبی از این موضوع باخبر بود. روز امتحان معلممان آخرین نفر اسم مرا صدا زد لی لیان جی. از جا بلند و توی دلم گفتم: لعنتی!
معلمم گفت: امروز گلو درد داری نه؟ من که از تعجب دهانم بازمانده بودگفتم: هان؟ بهترین فرصت بود که از زیرش در بروم ولی مادرم مرا طوری بار آورده بود که هیچ وقت دروغ نگم به همین دلیل مات و مبهوت با دهان باز همانطور سر جایم ایستادم. معلمم دوباره تکرار کرد :اگر گلو درد داری مجبور نیستی امتحان بدهی بنشین " بیست ".
آموزش " کونگ فو" (این هنر جنگی مسلط بر سرزمین چین است و به دلیل قدرت تحرک و سرعت عمل زیاد ان ازسوی دولت و مردم چین مورد توجه زیاد قرار گرفتهاست) را از تابستان ۱۹۷۱ شروع کردم. تمام بچهها بر حسب سال تحصیلی شان در یک رشته ورزشی مشغول شدند و کلاس اولیها را به کلاس کونگ فو فرستادند ولی ما هیچکدام نمیدانستیم که این چه جور ورزشی است. با آمدن پاییز و بازشدن مدرسهها از هزار نفری که در کلاس های" کونگ فو" ثبت نام کرده بودند فقط بیست نفر باقیماندند و بقیه اخراج شدند و من از اینکه در بین این بیست نفر بودم احساس غرور میکردم به علاوه تنها کلاس اولی مدرسه خودمان در اینجا بودم. در این آکادمی استاد او "ووبن " دریافت که لی دارای یک استعداد ذاتی برای فراگیری این هنر رزمی دارد. چون لی در دو سالگی پدر خود را از دست داده بود علاقه زیادی به کونگ فو پیدا کرده بود و همین امر باعث پیشرفت زیادی در اوشد.
در ۱۹۷۴ برای گذراندن یک دوره آموزشی دیگر انتخاب شدم. دولت در صدد بود بهترین کونگ فو کار جوان کشور را انتخاب کند. این انتخاب ماهها طول کشید و بالاخره مربیان سی نفر از بهترینها را به عنوان برگزیدهها معرفی کردند که من هم جزو آنها بودم. قرار بود این گروه از چهار شهر بزرگ آمریکا سفر کنیم و کونگ فوی چین را به نمایش بگذاریم.
جت لی در سن ۱۶ سالگی اولین فیلم خود را به نام معبد شائولین بازی کرد و به شهرت زیادی در چین دست یافت. او بسوی آمریکا رفت و در سال ۱۹۸۸ در فیلم مبارزه اژدها به ایفای نقش پرداخت.
اما این فیلم با شکست روبرو شد و تماشاچی زیادی پیدا نکرد. اما لی درکار خود شکست نخورد و به کمک تهیهکننده و کارگردانی به نام تسوی هارک در سال ۱۹۸۹ فیلمی به نام استاد را ساخته اما آن را در سال ۱۹۹۲ به نمایش درآورد. تسوی میخواست جت را به یک ستاره جهانی تبدیل کند. او توانست جت را به هنگ کنگ بازگرداند و در این زمان فیلم روزی روزگاری در چین را در سال ۱۹۹۱ و همچنین شمشیرزن ۲ را در سال ۱۹۹۳ ساخت و در ادامه لی با انتخاب فیلم آخرین قهرمان در چین در سال ۱۹۹۳ و بازی در ان مردم را به تعجب واداشت.
در سال ۱۹۹۴ جت به همراه " یوئن وو پینگ " کارگردان در حال ترقی و گوردون چان تصمیم به بازسازی فلسفه بروس لی و ساختن فیلمی مانند فیلم مشتهای خشم گرفتند. جت در ابتدا برای بازی در این فیلم کمی تردید داشت. اما " جت و یوئن و چان " بهدقت کار کردند و بسیار راضی بودند که هم فیلمی برای ادامه سبک بروس لی و هم اینکه یک فیلم اصیل چینی را میسازند و هم اینکه سبک جدیدی در فیلمسازی ارائه میدهند و آن استفاده از بند (سبکی که در ان بنظر بیننده میرسد که بازیگر میتواند پرشهای بزرگ ویا حرکات سریع انجام دهد در حالی که این کارها بوسیله بند انجام میشود وبعد بوسیله جلوههای ویژه تصویری این بندها حذف میشود) است. البته جت با این سبک آشنایی داشت (در فیلم روزی روزگاری درچین از این سبک استفاده کرده بود) و بهخوبی توانست این نقش را ایفا کند و نتیجه این تلاشها رسیدن به موفقیت بسیار بزرگ و ساخته شدن فیلم " مشت افسانه " بود.