
شعر ناب پوهنوال داکتر اسدالله حیدری شاعر افغانستان
هموطن در ملک ما، تا کی چنین قتل و قتال؟
عامــلانــش این همه، نوکر وَ چاکــر را ببین
کلـهء طـاس غـنی و ریش مـفلـوک سیاف
آن یکی بی مغـز و دیگر ، پرجنـاور*را ببین
کرده عبدالله خجل، پنجشیر و هم پنجشیریان
دوسـتم این نـوکـر، هـر سِـفـله و زر را ببین
هــم خلـیـلی و محـقـق با سیـاف و کـور و کــر
بـا هـمـه ایـن خـائنـان ، جـانـی اتمـر را ببین
آنـکـه می پوشد چپن ، بهــر فـریب هموطن
رشوه خواری های بی شرمش، به دفتر را ببین
فکر هـوش ظالمان باشـد ، بـرای جمـع پول
چشـم هـای مـرغ دُزِ، روبـاه لوگــر را ببین
صبغت الله گـر بـبـیـنی؟، عوذُ باالله را بخـوان
اسـتخـاره هــای وی، از بـهـــر دالــر را ببین
بهرخـوشنـودی دشـمـن ، صد خیـانت می کنند
در وطن احـوالِ خلــقِ زار و مضطـر را ببین
روز و شب هم میهنان ، در کوشش یک لقمه نان
وضـع کـشــور را نـگــر ، تَـیـر پـنـچــر را ببین
ده هــزاران نـوجـوان و عسـکـر مـظـلــوم ما
از بـرای حفـظ میـهـن، خــاک بـر سـر را ببین
حـق مـلت خـورده رفـتند، عـدهء زین جانیا ن
بـا هـمه حـرص و تـلاش، دست بـی بَر را ببین
گــورِ تـنـهـائـی و اعـمــال جـنــائی دهـــر دون
خوش چه پاداشی بگیرند!؟، عدل داور را ببین
شِکوَه دارد "حیدری"زین ظالمان، خصم وطن
نــزد خــلاق دو عــالــم، روز مـحشــر را ببین
پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

دیدگاه ها