
امام حسین در شعر معاصر عربی ؛ شعری از عبدالرزاق عبد الواحد شاعر عراقی
عبدالرزاق عبدالواحد شاعر عراقی در یکم ماه تموز ۱۹۳۰ میلادی دیده به جهان گشود. وی در طول زندگی ادبی خود ملقب به شاعر ام المعارک، شاعر القادسیه، شاعر القرنین و متنبی دوم شد. عبدالرزاق عبدالواحد در دبیرستانها معلم زبان عربی بود .وی در هشتم نوامبر ۲۰۱۵ میلادی در سن هشتاد و پنج سالگی در پاریس دیده از جهان فرو بست.
شعر عبدالرزاق عبد الواحد شاعر عراقی در وصف امام حسین
قَدمتُ .. وعَفْوَکَ عن مَقدَمی
حسیراً ، أسیراً ، کسیراً ، ظَمی
آمدهام.. عذر مرا بپذیرکه این چنین حسرتزده، اسیر، شکستهپر و تشنه آمدم
قدِمتُ لأ ُحرِمَ فی رَحْبَتیْک سلامٌ لِمَثواکَ من مَحرَم
آمدهام تا در محضر تو احرام ببندماز این مکان احرام بر خاک تو سلام
فَمُذْ کنتُ طفلاً رأیتُ الحسین مَناراً إلى ضوئهِ أنتَمی
از کودکی حسین برای منگنبدی بود که خود را به نور او متصل میکردم
ومُذْ کنتُ طفلا ًوجَدتُ الحسین مَلاذاً بأسوارِهِ أحتَمی
از کودکی حسین برایمپناهگاهی بود که به دیوارهایش پناه میگرفتم
وَمُذْ کنتُ طفلاً عرفتُ الحسین رِضاعاً.. وللآن لم أفطَمِ
از کودکی و از هنگامی که شیرخواره بودمحسین را میشناسم و تا به امروز هنوز هم شیرخواره هستم
سلامٌ علیکَ فأنتَ السَّلام وإنْ کنتَ مُخْتَضِباً بالدَّمِ
بر تو سلام که تو خود سلامیهر چند که در خون غلتیده باشی
وأنتَ الدَّلیلُ إلى الکبریاء بما دیس من صدرک الأکرم
تویی که سینه گرامیت لگدمال شد دلیل کبریاء و بزرگی هستی
وإنَّکَ مُعْتَصَمُ الخائفین
یا مَن مِن الذَّبح ِ لم یُعصمِ
ای آن که ذبح شدتو دستگیر انسانهای هراسانی
لقد قلتَ للنفسِ هذا طریقُکِ لاقِی بِهِ الموتَ کی تَسلَمی
به جان خویش گفتی این راه توستبرای آن که اسلام بیاوری با مرگ دیدار کن
وخُضْتَ وقد ضُفِرَ الموتُ ضَفْراً فَما فیهِ للرّوحِ مِن مَخْرَمِ
پا در میدان نهادی و مرگ پیروز شدبیآن که در روح تو خللی وارد کند
وَما دارَ حَولَکَ بَل أنتَ دُرتَ على الموتِ فی زَرَدٍ مُحکَمِ
مرگ ترا در برنگرفت بلکه این تو بودیکه با زرهی محکم مرگ را در برگرفتی
من الرَّفْضِ ، والکبریاءِ العظیمهِ حتى بَصُرتَ ، وحتى عَمِی
با نهایت ابا و عظمت کبریاچه با چشمان بینا و چه با چشمان نابینا
فَمَسَّکَ من دونِ قَصدٍ فَمات وأبقاکَ نجماً من الأنْجُمِ!
بیآن که بداند ترا دربرگرفت و خود جان دادو تو را مبدل به ستارهای جاودان کرد!

دیدگاه ها