213
با دیدن لوازم تحریر قدیمی و شنیدن این آهنگ نوستالژی چه حسی بهتون دست میده ؟!
این آهنگ یاد و خاطرات مارو زنده نگه میداره البته با تپش قلب و ذوق ورود به داخل حیاط مدرسه..
کاش الان‌همون روزایی بود که با ذوق و شوق میشستیم وسط خونه و کتابامونو جلد میکردیم
تنها دغدغه مون هم نموندنِ هوا زیرِ جلد بود:)))
تفاوت مبایعه نامه و قولنامه در چیست ؟
قصه تصویری کودکانه هامی همستر
چند نکته که هنگام نگارش مبایعه‌نامه باید بدانیم
دانلود آهنگ حسین فراز وداع + متن ترانه
رانندگی با لاستیک پنچر چه معایبی دارد ؟
دلایل ثابت بودن وزن (استپ وزنی) در کودکان چیست ؟
تشخیص محل ارتکاب جرایم اینترنتی چگونه امکان پذیر است ؟
پارک اورلند در کره جنوبی و تمامی اطلاعات مهم
داستان کودکانه تصویری لبخند گمشده
اس.کل
کاشکی مثل اون زمان دهه 60 بودیم تا یکم خوش باشیم😭
تحمل و صبری ک ما داریم تو کدوم نسل بوده میشه بدونم؟
افتخار کن به خودت جا خود زنی
واقعا قدیم ها یه چیز دیگه بود
😎😎😎😎😎😎❤️❤️❤️🧡💛💚
💙💜
فرق اقتصادی گذشته با الان نگا کن معلومه بچه ها بهتر از خودشونو میبینن از اینکه چرا من نه گند اخلاق میشن وقتی فشار عصبی ع همجا بهت وارد بشه همین میشه
حداقل انموقع همه مث هم بودین همه مشکلاشون تو ی حد بود و مهم تر از همه جنگ عصاب الانو نداشتین
ما الان وارد یرمدرسه ک میشیم هزارتا بهتر از خودمون میبینیم باید گند بخوره تو مخون اینجوری بهمون نگید واقعا دلمون میگیره نکنید خواهشا ماعم ادمیم
تا بی احترامی بوده از طرف شما دهه شصتیا که الان بزرگتر ما حساب میشید بوده که از کوچیکترا سو استفاده میکنید
بهش هم میگید باید کاری بار بیاد
من قصد بی احترامی به شما که بزرگترید ندارم ولی میگم وقتی ما به شما بی احترامی نکردیم معذرت میخوام معذرت میخوام مگه ارث پدرتون رو طلب دارید؟
خواهش میکنم دیگه انقدر خود بین نباشید😐
من گفتم هعی اون زمانیکه دلم واقعا شاد بود از غم و غصه دنیا چیزی نمیفهمیدم
خونمون تو روستا کاه گلی بود با وسایل ساده خجالت نمی‌کشیدم دوستامو ببرم خونه نه الان که ترس دارم یه وسیله کم یا کهنه باشه قوم و رفیق برن پشت سر حرف در بیارن
با دوستام نوبتی جوراب از مامانمون میدزدیدیم توش پارچه میکردیم توپ درست میکردیم یا خیلی هنر میکردیم توپ لاکی میخریدم اونم کسی حق محکم شوت کردن نداشت دورش چندتا توپ دیگه میپیچیدیم یکیمون یه روز یه توپ هفت جلد خریده بود قبلش یواش میزدیم به دیوار توش تخم مرغ با آمپول زدیم که غم باد نکنه چقد اون توپ صاحب برامون عزیز بود
بازی هامونم دنیایی بود برا خودش یا تیر کمون برمیداشتیم بطری نشونه میزدیم قائم باشک بازی میکردیم چشم میزاشتن مت میرفتیم خونه بدبختا تو کوچه ها دو ساعت دنبالمون میگشتن مل تلوزیون نگاه میکردیم تیله بازی میکردیم سرع عباسی همینکه که با یه انگشت میکشی میزنی تو پیشانی طرف
اون قدیم ها چه خوب بود:)