یادش بخیر همه یک دل همه باهم بودند عشق میکردیم حیف صد حیف گذاشت ولی بچه های ۶۰ به بعد خدا بهشان رحم بکند اون زمان معرفت رفاقت حق همسایگی خواهر برادری پدر فرزندی همه باهم برادر بودند حالا بوی از انسانیت نبردند دروغ معنی نداشت فریب معنی نداشت حالا فقط دروغ فریب نیرنگ دزدی کلان مسولین فساد مسولین خیانت به مملکت همه چیز این دوره دارد واقعا ن
توی روستا بودیم با کلی گوسفند و گاو دورو برمون از خواب که بیدار میشدیم مادرمون یکی یکی بهمون لیوان شیر میداد بعد صبحانه پنیر محلی و کره محلی ..اینم بگم بهتون که ما وقتی بیدار میشدیم دست به نون که میزدیم میفهمیدیم که ما که خواب بودیم مادرمون نون پخته .باور کنید هنوز مزه اون شیر و نون گرم زیر زبونمه .
البته میشه گفت ما دهه هشتادی ها هم با ۸۰ الی ۹۰ درصد اینا خاطره داریم این ۱۰ سال زندگیا اینجوری شده من یادمه ۷ ۸ سالم بود با همسایه ها رفت و آمد داشتیم سک سک میخریدیم از این شیرا میخوردیم همیشه با بچه های همسایه بازی میکردیم میرفتیم خونه هم دیگه ۴ ساعت برای اینکه برامون ار این خط کشا بخرن گریه میکردیم برا تولدمون ازون جامدادی ها کادو میگرفتیم و خیلی های دیگه یادش بخیر واقعا
واقعا چقدر خوب اون سالها،رابطه مردم باهم خوب بود،حتی همسایه هاهم باهم رفت و امد داشتن،شب نشینی میرفتن خوش بودن باهم الان چی،همسایه تو ی ساختمون فقط چنتا پله فاصله دارن همو نمیشناسن،اصلا همسایه ب کنار،فامیلا ازهم دورشدن،....... تو این دوران انگار ادم نفسش میگیره واقعا" اون دوران دلخوشی،محبت،شاد ی،صداقت ها و ایمان مردم بیشتر بود،برکت ها بیشتر بود،..... باتمام اینها اما باز دراین دوران هم کسانی هستن ک هنوز انسانند و انسانیت خود را حفظ کردن و با گذشت زمان از انسانیت خود نگذشتن.دمشون گرم❤
😭😖😣😩😫😮💨😢😥🥺.... سلام من سینام من دو تا برادر دارم یعنی ما سه تاییم.یکیشون از من بزرگتر و اون یکی کوچکتر.... ما تا چند سال پیش با هم بازی می کردیم مثلاً قایم با شک دنبال بازی تفنگ بازی و..... ولی الان دیگه نه😕 بزرگتر همش تو گوشی و کوچیکتر همش غر میزنه و فروش میده و لوسه وهمش میزنه و آینه میخواستم بگم این دنیا بدرد نمیخوره.🗻🤮من چنتا از اون اسباب بازی هارو دارم و اینکه ۱۰ سالمه و دهه نودیم خداحافظ
خوش بحالتون من که همه چیز دارم اما ازبچگی هچکس باهام بازی نمی کرد همیشه احساس تنهایی میکردم حتا وقتی میرفم خونه کسی هیچ کسی باهم بازی نمیکر تو کلاس همه پشت سرم حرف میزدن ولی نه همشو چنتا دوست داشتم ولی اونا زیاد اهمیت نمیدادن ولی نمی زاشتن کسی بهم چیزی بگه البته من ده هشتادیم چون توپلم کسی دوسم نداره منم دوسشون ندارم
من اون موقع ۲تا بچه داشتم یکی ۶۱بود اونیکی۶۲ دوران خوبی بود باهم درس میخوندیم باهم بازی می کردیم وتمام کارتونها رو با هم تماشا می کردیم یادش بخیر خیلی خوش بودیم ممنون که خاطراتو یاداوری کردین بخدا بچه های دهه ۶۰ خیای قانع بودن فدای تک تک تون انشاالله موفق عاقبت بخیر شید
عرض ادب و احترام خدمت همه دهه پنجاهی و شصتیا..من خودم آخر دهه پنجاه هستم..تمام دیدگاها رو خوندم با همشون حال کردم چون دقیقا خودمو دیدم تو او لحظات که دوستان تعریف کردن..یادش بخیر..من سال ۶۶کلاس دوم بودم مدرسه رو تعطیل کردن یک سال چون جنگ بود روی شیشه های مدرسه چسب ضربدری میزدن که نریزه موقع حمله هوای...واای سیزده ب درها همه دور هم جم میشدن حتی فامیل های دور... دقیقا هیچ فاصله طبقاتی نبود هیچ چشم و هم چشمی نبود...برای ب دست آوردن هر چی زحمت و رنج میکشیدم بعدش برامون لذت بخش بود...واای یاد آنتن تلویزیون افتادم چقدر باید میچرخوندی تا تلوزیون صاف بگیره...یاد کارتن ها هم بخیر..بچه های مدرسه والت.پلنگ صورتی.چوبین.بین وایان.حنا دختری در مزرعه.واتو واتو.بل و سپاستین.خانواده دکتر ارنست.و...... ببخشید سرتون درد آوردم خدا ایشالا ب همگی ملت ایران سلامتی بده تا بتونیم حداقل خودمون در کنار هم ب صلح و آرامش برسیم الهی آمین
یادش بخیراونروزا ماتوخونمون مادرم رختخوابها روصبح زود روی هم تا میکرد بعد هرشب نوبت یکیمون بود بریم بالای رختخوابها بشینه وبقیه اون روبکشن پایین تا اون ازبالا قل بخوره رو رختخوابها برامون از صدتا شهربازی بیشترلذت داشت مال دهه ۶۰هست
*ما بعد از مدرسه مشقهايمان را مینوشتیم و تا آخر شب مشغول بازی بودیم؛ بازی واقعی!* *ما با دوستان واقعی* *بازی میکردیم نه دوستان مجازی* *ما خودمان با* *دستهايمان بازیهایی مثل یویو و بادبادک و فرفره میساختیم* *ما تلفن همراه و دی وی دی و پلی استیشن و کامپیوتر شخصی و اینترنت نداشتیم* *ولی دوستان واقعی داشتیم که وقتى با يک نفرشان همراه مىشديم، در روزهایِ بارانی با هم زير یک چتر به مدرسه میرفتیم و در روزهاى گرم کیم دوقلويمان را با هم نصف
*نسل ما در مغازههايش با خط درشت ننوشته بود: «لطفا فقط با کارتخوان خرید کنید»!* *سر هر کوچه یک بقّالی بود که یک دفتر نسیه داشت برای آنهايى که دستشان تنگ بود و بالای سرش درشت نوشته بود: «پول نداری صلوات بفرست»!*
واقعا یادش بخیر. چه روزای خوبی بود. با اینکه امکانات زیادی نبود ولی دلها خوش بود. همه کنار هم داشتیم با شادی زندگی میکردیم. کاش اون روزا سپری نمیشدن و توی همون روزا می موندیم. یادش بخیر اون موقع ها بابام بود ولی الان ۶ ماه هست که دیگه ندارمش و خیلی دلتنگش هستم
دلم گرفت به خدا اون زمان هیله و فریب دزد نبود بود ولی خیلی کم همه بام هم خوب بودن هرشب خونه یکی میرفتیم مهمونی مردم بام هم خوب بودن آه از این عمر بی ثمر که بی حوده تموم میشه 😩😩😩😩😩😩😩😩😩😩😩😩😭😭😭
میدونید چرا به اینجا رسیدیم و با وجود تکنولوژی خوش نیستیم؟ چون ایمان مردم بیشتر بود، تربیت والدین خوب بود، به بچه هاشون ادب و احترام و نماز یاد میدادن، چشم و هم چشمی نبود، کسی تنهایی را دوست نداشت، دلها به هم نزدیک بودن. ولی حالا خود پدر و مادرا از راه بدر شدن، ببینید بچه هاشون چی هستن. همه دارن بچه هاشونو به جای ایمان داشتن و ادب داشتن، دارن گرگ بار میارن. لقمه حرام وارد خونه ها شده و همه سنگدل شدن. خودمون کردیم. بچه کم آوردیم، حس رقابت و مسئولیت پذیری از بین رفت و بچه ها تنبل و بد بار اومدن. همش تقصیر خودمونه ازدواج و فرزندآوری مورد پسند خداونده ولی عمل کردیم؟ بخاطر ایمان کم، اقتصاد را بهانه کردیم!!!
واقعابینهایت افسوس😢😔ولی دوستان این خاطرات شاد و بیتکرارو باید مدیون پدرا و رزمنده هاباشیم.پدرم شش سال تو جبهه بود.جنگ یه طرف،بیابونای گرم و سوزان بادمای ۶۰درجه خوزستان یه طرف.اونا مردونگی کردن،سختیا رو با دل و جون تحمل کردن که ما با آسایش و رفاه کامل و بااسباب بازیای خارجی و کمیاب،شادی کنیم وخاطره بسازیم.خیلی از بچه های همسن ما،با فقر و نداری بزرگ شدن و آرزو میکردن که اون روزگار،خیلی زود تموم بشه و راحت بشن.پس در نتیجه:اگه امنیت و رفاهیات نبود،هیچ خاطره خوبی از کودکی نداشتیم.از طرف خودم،خیلی از شهدا و رزمندگان ممنونم.واقعا یادش بخیر🤗😣
باسلام: آخ آخ من این کلیپ دیدم کلی اشک ریختم ، ما ده تا بچه بودیم یکی یک سال از هم فاصله داشتیم. یادمه کلاس سوم دبستان بودم مشقامو ننوشته بودم خیلی ناراحت بودم داداش بزرگم یک کلاس افتاد بود باهم بودیم ، دفتر منو داداشم برداشته بود کل مشقامو نوشته بود ، نمیدونست دفتر منه خیلی خوشحال شدم ،،،،، ما دهه شصت هستیم یادمه توزمستان دهه هفتاد تو حیاتمون حوض آب داشتیم یک بیست سانت یخ میشد بابای خدابیامرزمون میرفت وضو بگیره با سنگ یخو میشکست وضو میگرفت برا نماز صبح ، اون کارها میکردن به ولاه روزي بود ، دلخوشی بود ، احترام بود ، خاطرات خوش بود ، یک نفر کار میکرد ده نفرو نون میداد الان ده نفر کار میکنه یک نفر تو رفاه نیست ، 😪😪😪😪😪
یادش بخیر شاید شکم زیاد سیری نداشتیم اما با کمال میل میشستیم کنارپدرمادر سرسفره.نه مثه بچه اای الان باوجودهمه چی باز ناراضین.ای کاش میشد برگشت ب گذشته من دهه ۷۰دیم🥲
چون بچه های الان نه دلخوشی دارند نه آرامش ونه حیاط وکوچه ای برای بازی وتخلیه انرژی .وغذا ها هم شده هر چی که توان پدر ومادره نه غذاهای مقوی وویتامین دار وبدون تقلب
0
6
حسین عزیز|۳ ماه پیش
دنیاباهمه خوبیا وبدیاش مثل برق میگذره خیلی زود اون روزا خاطره شد. ولی خدامیدونه چقدخوش بودیم اخه واسه بدست اوردن هرچیزی سختی میکشیدیم واسه همین موقع کسب کردنش یه عالمه ذوق میکردیم.یادباد ان روزگاران
یادش بخیر من سال ۶۷ کلاس اول بودم اینا بخشی از خاطراتمون بود اون زمان جنگ بود پنج و شیش خانواده داخل یه حیاط کوچک زندگی میکردیم چه بازی های داشتیم...
سلام ما نه تا بچه بودیم هرکدام با دیگری یک سال فاصله ی سنی داشتیم برا همین اون روزگار انگار خوابی بود که دیگه برنگشت خونه ی پدریمون دیگه وجود نداره الان هم غصه ی اون روزا رو داریم هم غصه های مخصوص این روزا رو
من سال ۶۶ بدنیا اومدم ولی تموم اینا خاطرات شیرین کودکیم وسالهای اول مدرسه رو برام زنده کرد درسته ندار بودیم گرسنگی میکشیدیم توحسرت داشتن یه جامدادیبودیم ولی باز هم دلهای خوشی داشتیم حیف اون روزا الان همه چی داریم ولی دلامون پره غصه هست چه روزهای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت تایه چشم به هم زدیم روز وهفته ها گذشت
1
25
ناشناس|۳ ماه پیش
زمان جنگ عراق به ایران تمام جوانانی که به میدان جنگ رفتن وخرمشهرروآزادکر دن ولی الان جوانان حتی به سربازی هم نمی خوان برن دیگه چه برسه به جنگ . مردم همه جا دنیا اینطوری نسل به نسل عوض میشن ؟
ربطی به اون دوران یا این دوران نداره اون بچگیه ک یه عالمی داره همچی برا ادم لذت بخشه وگرنه والا ما نون پیدا نمیکردیم بخوریم ..لباس نداشتیم بپوشیم بریم مدرسه..
مثلی فقیر بودی چشم هایت باز بکن به عکس ها ویا از مادر ویا پدرت بپرس اون موقعه خدای ملت دل یک دل بدوند حالا همدیگر را نمی بینید فقط از راه گوشی ها ان موقعه پیاده از این کوچه به این کوچه خانه عمه خانم خاله جان آقای دایی اقا عمو این نسل عمو را نمی شناسند خاله عمه دایی قوم خیش کیلوی چند داداش
0
2
محمد ساکی|۳ ماه پیش
عالی بود خیلی عالی یادش بخیر روز های خوشی بود ای کاش اون روزا هیچ وقت تموم نمیشد
ای کاش ان زمان باز برمیگشت اون زمان هم احترام زیاد بود هم گرانی نبود کسی فکر گرانی وسایل نبود چندین سال قیمت یکی بود ولی حالا یک ساعت هم نمیشه قیمت همان باشه