
دلنوشته عروس برای پدر شوهر فوت شده
ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪر
ﻟﺮﺯﺵ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
بعدتو پرواز هرگز لحظه ی خوبی نبود
شانه های خسته ات را دیر فهمیدم پدر
ﮐﻮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻗﺎﻣﺖ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ
ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺻﺤﻦ ﺍﻏﻮﺷﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺒﺨﺶ
ﺗﺎﺑﺶ ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
دلنوشته عروس برای پدر شوهر فوت شده کوتاه
چقدر سخته دیگه جای بشقابش تو سفره خالی باشه
چقدر سخته کسی که تو یه جای نرم و گرم خوابش می برد
حالا باید روی خاک و سنگ سخت و سرد بخوابه
آخ پدر شوهر مهربانم چقدر جات پیش ما خالیه ...
دلنوشته عروس برای پدر شوهر فوت شده غمگین
چند سال شده رفتی و از عشق اثری نیست
این زندگی ما به نهالش ثمری نیست
پژمرد دگر آن گل زیبای محبت
از جمع صمیمانه ما هم خبری نیست
دلنوشته احساسی عروس برای پدر شوهر فوت شده
چند سال است که دل تنگی های غروب را با بودن در کنار مزارش سپری کردم
و نا باورانه روزهایم را به شب هایم گره زدم
و شب هایم را به امید آن که هلال ماه گونه اش را
یک بار دیگر در خواب به نظاره بنشینم به صبح رساندم
طنین صدای دلنشینش همچنان در گوشم
مهربانیش در قلبم و زیبایی چهراش
همیشه در یادم است
برگزیده زیباترین دلنوشته در مورد نوجوانی
دلنوشته درباره خیره شدن خاص و نگاه عمیق عاشقانه
دلنوشته های خاص و احساسی درباره معلم
دیدگاه ها