
دلنوشته درباره بیماری
تو مرا آنقدر آزردی..
که خودم کوچ کنم از شهرت..
بکنم دل ز دل چون سنگت..
تو خیالت راحت..
می روم از قلبت..
می شوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق ولی..
بر نمی گردم نه!!!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد..
عشق زیباست و حرمت دارد..
تو بمان..
دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است..
سخت بیمار شده است..
تو بمان در شهرت.....
دلنوشته در مورد بیماری
الکسی تایما یه بیماریه که درصد زیادی از ما بهش مبتلایم
تب میکنیم و به حد انفجار میرسیم
اما
دهنمونو محکم میبندیم که چیزی بیرون نیاد
تعریفی تمجیدی دلجوئی...!
آلکسی تایما ناتوانی در بیان احساسات و
فقر ابراز علاقه س،
یا همون کوری احساس.
دلمون برای در آغوش کشیدن عزیزی پرمیزنه، اما دریغ می کنیم
دوست داشتن رو مهربونی کردن رو اونقدر به تعویق میندازیم که
دیر
میشه...
....
متن میترا ملک محمدی
دلنوشته کوتاه در مورد بیماری
تو شبیه هیچکی نیستی عاشقی و بی حواسی
ریشه کردی تو وجودم تو یه بیماری خاصی ...
دلنوشته در وصف بیماری
ما به آدمهایی محتاج هستیم که خود را مدیون زندگانی بدانند نه طلبکار آن.
به آدمهایی محتاج هستیم که به زندگانی عشق داشته باشند نه کینه.
به آدمهایی محتاج هستیم که به آینده بچه هایشان فکر کنند نه به گذشته پدرهایشان.
ما از فرومایگی ها استقبال نباید بکنیم, بلکه می خواهیم اول چنین روحیه های بیماری را در هم بشکنیم....
دلنوشته عاشقانه در مورد بیماری
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
دلنوشته غمگین در مورد بیماری
هم وطنان، بگذارید
در این ساعات رنج روحی
جشن بزرگ بهار را از حبس
به شما شادباش بگویم!
همه چیز آرام و قرار می گیرد،
همه چیز می گذرد،
غم ها و نگرانی ها رفع می شوند،
راه ها دوباره هم وار می شوند
و باغ، هم چون گذشته، شکوفا خواهد شد.
از عقل یاری مى طلبیم،
بیماری را با قدرت دانش می زداییم
و روزگار تجربه های دشوار را
در هیأت یک خانواده پشت سر می گذاریم.
ما پالوده تر و عاقل تر خواهیم شد،
تسلیم تاریکی و ترس نمی شویم،
بلکه جان تازه ای ...
متن الکساندر پوشکین
دلنوشته رمانتیک در مورد بیماری
دلیل بد اخلاقیای بعضیا بیماری نیست....
عصبی بودنم نیست
اونا فقط دلتنگن دلتنگ دلتنگ دلتنگ..
دلنوشته حذاب در وصف بیماری
خفته در من لحظه ی بیداری ام
چون گرفتار تب و بیماری ام
یک بهانه بس که بیدارم کنی
من که از عذر و بهانه عاری ام
بهزاد غدیری/شاعر کاشانی...
برگزیده زیباترین دلنوشته در مورد نوجوانی
دلنوشته درباره خیره شدن خاص و نگاه عمیق عاشقانه
دلنوشته های خاص و احساسی درباره معلم
دیدگاه ها