دلگرم
امروز: چهارشنبه, ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۲۴ شوّال ۱۴۴۶ قمری و ۲۳ آوریل ۲۰۲۵ میلادی
قصه کوچولوهای بدجنس و اهمیت شستن میوه ها
زمان مطالعه: 5 دقیقه
یک داستان آموزنده درباره خطرات انگل ها و اهمیت شستن صحیح میوه ها و سبزیجات برای کودکان.

داستان تصویری کوچولوهای بد جنس برای کودکان

سلام. اسم من شایان است . ما یک خانواده چهار نفری هستیم.

داستان تصویری شب

حتما می پرسید پس بقیه کجا هستند . من یک برادر کوچکتر دارم به نام رایان که خیلی  سر به هوا و شلوغ ست و کمی هم خرابکار… البته فقط کمی ! همیشه اتاق مرا به هم می ریزد . توی دفترهای مدرسه ام نقاشی می کشد . اسباب بازی هایم را خراب می کند .

قصه برای کودک

این خانم مرتب و مهربان هم مامان است که تماشای فیلم و سریال  را خیلی دوست دارد .

داستان کوتاه برای بچه

و اما بابا ! بابا در یک آزمایشگاه کار می کند. یک آزمایشگاه بزرگ و مجهز .بابا زیر میکروسکوپ خیلی چیزها می بیند مثلا باکتری ها  ، ویروس ها  و حتی انگل ها.

داستان تصویری صوتی

این تصویر یک  انگل است شما فکر می کنید انگل ها چه صدایی دارند …؟ این یک ویروس ….است اگر شما بخواهید آن را نقاشی کنید از چه رنگ هایی استفاده می کنید؟ …

قصه آموزنده

این آقا عمو دانیال است.

داستان آموزنده

عمو دانیال در نزدیکی شهر توی یک روستای زیبا یک مزرعه ی بزرگ دارد توی مزرعه عمو دانیال همه چیز پیدا می شود . مثلا گربه و  سگ که مامان از آنها  خیلی خیلی می ترسد. این ها هم مرغ و خروس ها و جوجه های عمو دانیال هستند اگر توانستید همه ی جوجه ها را بشمارید ؟

قصه کوتاه تصویری

امروز به دعوت عمو دانیال به مزرعه اش آمده ایم . عمو دانیال: _ سلام خیلی خوش آمدید. بابا : _ سلام به به چه هوایی!

داستان تصویری کودک

عمو دانیال خیلی خیلی  مهربان است  دست من را می گیرد و بوته های گوجه فرنگی را نشانم می دهد : – ببین شایان جان گوجه فرنگی ها حسابی قرمز و رسیده شده اند. بعد از میان بوته ها چند گوجه فرنگی رسیده می چیند و به من می دهد ؛ _ بیا پسرم بخور ترش و خوشمزه اند. همین که می خواهم یکی از گوجه ها را گاز بزنم . بابا از راه می رسد و با عصبانیت داد می زند: _ وای گوجه نشسته می خوای بخوری؟!

قصه بچگانه

عمو دانیال یک گوجه بزرگ را گاز می زند و با دهان پر می گوید : – شستن نمی خواد ،سخت نگیر دکتر جان! بابا همان طور که گوجه ها را از من می گیرد می گوید: شما در این مزرعه سگ دارید سگ ها در تمام روز در بین این بوته ها راه می روند و گاهی کنار همین بوته هایی که روی زمین افتاده اند مدفوع می کنند .

عمو دانیال می خندد و می گوید : _ خب حیوان که این چیزا رو نمی فهمه می خوای براش یک سرویس بهداشتی جدا بسازم که بره اون جا!!! شایان : من نمی دانم  چرا عمو دانیال همه چیز را به شوخی و خنده می گیرد ؟!

بابا با ناراحتی سرش را تکان می دهد ومی گوید : _این موضوع اصلا شوخی بردار نیست من سال هاست در آزمایشگاه انگل شناسی کار می کنم و می دانم موجودات ریز و زیرک روی این گوجه ها از کجا آمده اند.

قصه کودک

_این انگل های کوچک و بدجنس در بدن حیواناتی مثل سگ رشد می کنند و با مدفوع آن ها خارج می شوند و اگر میوه ها و سبزیجات آلوده درست شسته نشوند وارد بدن انسان شده و باعث بیماری می شوند.

داستان بچگانه

شایان : عمو جان فکر کنم باید حرف های بابا را جدی بگیری. عمو دانیال قاه قاه می خندد: _ اما من سال هاست دارم گوجه نشسته می خورم و مریض نشدم .

بابا اخم می کند : _بله درسته  اما این انگل  ممکنه حتی بیش تر از پنج سال هم در بدنت باشه و متوجه آن نشی  و یک باره با درد شدید تو را بیمار کند.

بابا ادامه می دهد  : _این انگل ها باعث یک بیماری  در کبد و ریه ها می شود و درمان  آن خیلی خیلی سخت است .

قصه تصویری

عمو دانیال داد می زند : _ ولی من دوست ندارم بیمار بشم آن هم  این بیماری که خیلی خیلی بده!

قصه کودک

پدر می خندد : _ خب ما هم دوست نداریم .ساده ترین کار ضدعفونی کردن سبزی ها و میوه ها  و خوب شستن دست هاست .فقط با این کارها انگل ها پا به فرار می گذارند و دیگر نمی توانند به بدن ما وارد شوند . عمو دانیال به بابا نگاه می کند و می گوید : امیدوارم تا حالا این کوچولوهای بدجنس به بدن من وارد نشده باشند .

قصه

شایان : عمو دانیال چه خوب که شما متوجه اشتباهتان شدید.  کاش رایان هم این ها را می فهمید. رایان این گوجه  رو بده به من تا برم ضدعفونی کنم بعد بخور .

داستان کوتاه

وقتی تمیز  شستم می تونی بخوری  وگرنه مریض می شی مگه ندیدی بابا چی گفت.

داستان

این هم از داستان کوچولوهای بدجنس امیدوارم با خواندن آن بیشتر مواظب خودتان باشید.به زودی داستان میکروب های دوست داشتنی را برایتان می نویسم.

داستان تصویری

 

separator line

همچنین بخوانید:
داستان کودکانه فکرهای خوب مثل بادکنک های رنگی

داستان کودکانه فکرهای خوب مثل بادکنک های رنگی

داستان کودکانه ای درباره تبدیل افکار منفی به مثبت با استفاده از تصویرسازی بادکنک های رنگی.

 

مسابقه ایرانی باش

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits