همین که وارد سالن انتظار دفتر شدم خانم مراجعه کننده ای که پیش از من وارد اتاق کارم شده بود جلو آمد و گفت:
ببخشید که پیش از حضور شما وارد اتاق کارتون شدم و به این شکل خواسته ام را طرح می کنم وبرگه ی یادداشتی که دستش بود را تحویلم داد:محمود و سمیرا چند ماهی بود که با هم دوست شده بودند که متوجه جدی بودن رابطه اشون شدم از ترس برخورد تند پدر سمیرا،خودم پا پیش گذاشتم تا محمود به خواستگاری سمیرا بیاد،به این امید که با سخت گیری های شوهرم محمود پا پس می کشد و من هم بهانه ی خوبی پیدا می کنم تا مانع ادامه رابطه اشون بشوم اما پیش بینی هایم درست از آب در نیامد و شب خواستگاری هر شرط و تعهدی که همسرم گذاشت محمود قبول کرد،طوری که باور کردیم محمود واقعا دلباخته سمیرا هست و اهل زندگی،شوهرم بی خبر از ماجرا پیشنهاد داد چند ماهی دختر و پسر با هم در ارتباط باشند تا چنانچه کفو(مناسب) هم بودند ترتیب مراسم داده شود.یک ماه پس از مراسم خواستگاری متوجه تغییراتی در رفتار سمیرا شده بودم اما به خودم می گفتم الکی حساس شدی و چیزی نیست و بالاخره دخترت نگران آینده اش هست.
تا اینکه یک شب محمود با دسته گل و جعبه شیرنی بی خبر آمد منزل و به شوهرم گفت:من و سمیرا بیشتر ساعات روز با هم هستیم واگر صلاح می دانید هم از باب پیشگیری از گناه هم اینکه با توجه به موقعیت شغلی شما صلاح نیست من و دخترتون اینطوری بلا تکلیف با هم باشیم ...محمود آن شب طوری شوهرم را قانع کرد که شبانه امام جماعت مسجد محل به منزل ما آمدند و صیغه محرمیت این دو را جاری کردند.
دو هفته بعد از جاری شدن صیغه محرمیت بود که داخل اتاق سمیرا از این نوارهای تست بارداری دیدم،آقای وکیل دنیا روی سرم آوار شد،آخه اینها هنوز یک ماه نشده که محرم هم شده بودند،بلافاصله به سمیرا زنگ زدم تا هر جا هست سریع بیاد خونه...
بمیرم برا بچه ام که چه بلایی سرش آمده بود وبه خاطر اعتبار و آبروی باباش حرفی نزده بود.
خلاصه پرونده:چند ماه پیش از این خواستگاری و...محمود با جلب اعتماد سمیرا با وی وارد رابطه ی دوستی می شود. دو سه هفته ای از آشنایی این دو نگذشته که دختر خانمی که خودش را خواهر محمود معرفی می کند با سمیرا تماس گرفته،می گوید برای تولد محمود قصد داریم وی را شگفت زده کنیم و اگر قبول کنی خیلی خوب میشه هم اینکه خانواده ی ما تو را می بینند هم محمود خیلی خوشحال میشه فقط از این قضیه محمود هیچ اطلاعی ندارد و تو هم چیزی بهش نگو...چند روز بعد پیامکی از همان شماره تماس به سمیرا می رسد که حاوی آدرس و ساعت تولد بوده با این مقدمه و شرط که باید کاری کنی که تا حضور در سالن پذیرایی محمود متوجه آمدن تو نشود.روز تولد، سمیرا به نشانی اعلامی مراجعه می کند...
سمیرا:همین که جلوی در خانه رسیدم قبل از اینکه بخوام زنگ خانه را بزنم در باز شد،از داخل آیفون صدای بلند موزیک همراه شد با این عبارت : طبقه2واحد4،پشت درِ واحد4که رسیدم همراه با باز شدن درِ واحد موزیک قطع شد،قبل از اینکه بخوام بفهمم چی شده!خودم و تنها داخل خونه ی محمود دیدم...آن روز با گریه از محمود جدا شدم ودو سه روز بعد پیام داد که من عاشق تو هستم و هر کاری که لازم باشه برای رسیدن به تو می کنم.
مادر سمیرا:با وضعیتی که پیش آمده بود تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که محمود و راضی کنم بیاد با شوهرم صحبت کنه تا با مراسم عروسی اشون موافقت کنه واز طرفی هم، خودم با شوهرم صحبت کنم تا با پیشنهاد محمود موافقت کنه،همه چی تا شب مهربرون خوب بود اما آنشب انگار پسره دیوانه شده بود،وسط حرف و گفت بزرگترها شروع کرد به داد و فریاد که این خانواده (یعنی ما) کلاهبردار هستند، سمیرا اصلا دختر نیست وقبلا با کسی رابطه داشته و...از آن شب تا الان جز چند تماس تهدید آمیز با سمیرا خبری از محمود نداریم.
بنا بر اطلاعاتی که داشتم طی شکواییه ای خطاب به دادستان به وکالت از سمیرا عرض کردم که آقای محمود...پس از جلب اعتماد موکل با وی رابطه ی دوستی برقرار سپس به واسطه برقراری تماس تلفنی شخص که خودش را خواهرآقای محمود...معرفی نموده موکل را به بهانه جشن تولد به مکان خلوتی کشانده،سپس با ترساندن و تهدید،به موکل .....
لذا نظر به اینکه اقدامات مشتکی عنه ردیف1آقای محمود ...مصداق تبصره2ماده224قانون مجازات اسلامی *در بحث زنای به عنف تلقی می شود،استدعا دارم با لحاظ قراردادن مفاد ماده231همین قانون در بحث ارش البکاره و مهر المثل با عنایت به دوشیزه بودن موکل ضمن استدعای تعقیب کیفری وی ،مستدعی است از باب همکاری مالک شماره تماس.....وی را از باب معاونت در جرم مستند به ماده126قانون مجازات تحت تعقیب کیفری قرار دهید.
بنا به نوع اتهام ،پرونده مستقیم به دادگاه کیفری 1ارجاع تا وفق مقررات ماده306آیین دادرسی کیفری تحقیقات مقدماتی آغاز شود.به موازات وصول پرونده در دادگاه چون حدس می زدم محمود در دفاع از اتهام انتسابی به صیغه محرمیت جاری شده توسط امام جماعت مسجد استناد می کند،طی لایحه ای از دادگاه تقاضا نمودم از پزشکی قانونی مدت زمان تقربی ازاله بکارت استعلام شود.
روز جلسه محمود با حالتی متبکرانه وارد دادگاه شد که حکایت از غرور بچه گانه و عدم اطلاع از عواقب اتهامش داشت.لذا حسب تکلیف حرفه ای پیش از رسمیت جلسه از قضات دادگاه خواستم تا از باب تذکر و دعوت به جلب رضایت موکل چند جمله ای خطاب به متهم عرض کنم که پذیرفتند،اما با همان جمله ی اول، کم محلی و پوزخندهای محمود سببی شد که با قرائت شکواییه از قضات استدعای ورود به ماهیت کنم.
محمود در مقام دفاع همانطور که پیش بینی می کردم به دست نوشته ای از امام جماعت مسجد استناد کرد و مدعی شد با سمیرا رابطه ی شرعی داشته و مهریه صیغه موقت وی با سمیرا یک شاخه نبات بوده و با همان حالت متکبرانه و نیشخند گفت:الان هم اگر اجازه بدهید از سوپری پایین دادگاه شاخ نبات تهیه کنم و...
رفتارهای وقیحانه ی وی به حدی بود که قضات دادگاه را وادار به تذکر قانونی کرد. تا لحظه ای که با دستور رئیس دادگاه صورتجلسه قرار بازداشت به وی ابلاغ شد باورش نبود قضیه تا چه حد جدی است،با ابلاغ قرار بازداشت از آن پسربچه پرمدعای متکبر، ویرانه ای باقی نماند و شروع کرد به گریه و التماس کردن که البته بی فایده بود ودست در دست مامور بدرقه ی زندان از صحنه خارج شد.
پس از پایان جلسه جهت گزارش ماوقع به موکل موبایلم را از کیف درآوردم که چند پیام تکراری از سمیرا با این عبارت"آقای وکیل لطفا تماس بفرمایید" توجه ام را جلب کرد،همین که خواستم تماس بگیرم، پیام جدیدی واصل شد: دختری که خودش را خواهر محمود معرفی کرده بود به من زنگ زد بعد از گریه و زاری می گفت محمود خیلی آشغال هست . تا الان با من و چند تا از دوستانم رابطه داشته ....
تماس سیمرا موید اتهامات جدید علیه محمود بود که سبب شد طی لایحه ای به قضات دادگاه موضوع را انتقال دهم.
دریادداشت آتی راجع به جرم زنای به عنف و شرایط وقوع جرایم مشابه نکات حقوقی لازم عرض خواهد شد.
دیدگاه ها