
نادرشاه افشار ، پایهگذار سلسلهٔ افشار و از پادشاهان ایران پس از اسلام است. سرکوب شورشیان افغان و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگهای پیروزمندانهٔ او سبب شهرت بسیارش شد. او را ناپلئونِ آسیایی یا ناپلئونِ ایرانی و آخرین فاتحِ بزرگِ آسیای میانه میدانند و اکنون اغلب ناپِلئون «نادرشاهِ اروپا» نامیده میشود.نادر در دَستجِرد، از آبادیهای نزدیکِ اَبیوَرد زاده شد. در آغازِ جوانی، نزد حاکمِ ابیورد، باباعلی بیک کوسه احمدلو به خدمت مشغول شد. در هرجومرجِ ناشی از هجومِ افغانها به ایران، نادر به خدمتِ مَلِک محمود سیستانی درآمد که مشهد را تصرف کرده بود. پس از دسیسههای گوناگون با سردارانِ ترکمانِ افشار و جَلایِر، نادر گروه خویش از مهاجمان را تشکیل داد و در اتحاد با کُردهای چَمَشْگَزَک در خَبوشان، بر سر کنترلِ مالکیتِ مشهد با ملک محمود به رقابت پرداخت و او را شکست داد. نقش وی در سرکوبِ ملک محمود سیستانی، او را مورد توجهِ تهماسب قرار داد و در سال ۱۱۳۹ ه.ق/۱۷۲۶ م، نادر و نیروی ۲۰۰۰ نفریَش را به خدمت گرفت. پس از مدتی، نادر به «قورچیباشی» (فرمانده گارد) منصوب شد و مقامِ «تهماسبقلی» (پیشکارِ تهماسب) را بهعهده گرفت. اعتبارِ وی پیوسته افزایش یافت زیرا سپاهِ تهماسب را به پیروزیهای فراوانی رساند.
نادر در ۲۹ سپتامبر ۱۷۲۹ م به پیروزی بر افغانهای غِلزایی بهرهبریِ اشرفِ افغان در مهماندوست دست یافت. با حضورِ نادر در کنترلِ واقعیِ امور، تهماسب نهایتاً در دسامبر ۱۷۲۹ م در اصفهان مستقر شد، که نشانگر پایان واقعی حکومت افغانها در ایران بود. وی در طی بهار و تابستان ۱۷۳۰ م، نبردهای موفقیتآمیزی با عثمانی کرد و قلمرو زیادی را که عثمانیها در دههٔ قبل اشغال کرده بودند، بازپس گرفت. پس از انعقاد عهدنامهٔ صلح میان تهماسب و سلطان محمود اول، تهماسب را از سلطنت خلع و فرزندِ هشتماههٔ تهماسب — که نام سلطنتیِ عباس سوم به او داده شد — جانشین کرد. او اکنون وکیلُالدّوله و نایبُالسَّلطَنه ایران بود. نادر، مبارزات خود علیه عثمانی را از سر گرفت. وی از میان استحکاماتِ دفاعیِ ایجاد شده توسط عثمانی در غربِ کرمانشاه عبور کرد، و در دسامبر ۱۷۳۳ م با احمد پاشا پیمانِ جدیدی را امضا کرد.
این اقدام تلاشی برای بازگرداندنِ مفادِ عهدنامهٔ زهاب (۱۰۴۹ ه.ق/۱۶۳۹ م) بود. سلطانِ عثمانی آن را تصویب نمیکرد. سلسلهٔ دیگری از نبردهای عثمانی و ایران در قفقاز و تصرفِ گنجه توسط نادر، که در محاصرهٔ مهندسان روسی قرار گرفتند، دنبال شد. در اواخرِ سالِ ۱۷۳۵ م، نادر احساس کرد که از طریقِ سلسلهپیروزیهایش به اعتبارِ کافی دست یافته و موقعیتِ نظامیِ لازم را بهاندازهٔ کافی تأمین کردهاست که خود تاج و تخت را بهدست گیرد. او در ژانویهٔ ۱۷۳۶ م فرماندهانِ ارتش، حاکمان، اشراف، علما و رهبرانِ عشایری را از سراسرِ قلمرو صفویه در محوطهٔ وسیعی از دشتِ مُغان گردآورد و از مجمع خواست که او یا یکی از صفویان را برای ادارهٔ کشور انتخاب کند. مجمع، نادر را به پادشاهیِ ایران برگزید.
نادرشاه رسماً در ۲۴ شوال ۱۱۴۸ ه.ق/۸ مارس ۱۷۳۶ م بر تخت سلطنت نشست. پس از دستیابی به پادشاهی، وظیفهٔ اصلیِ نظامیِ نادرشاه، شکستِ نهاییِ نیروهای باقیماندهٔ افغان بود که حکومتِ صفوی را به پایان رسانده بودند. نادرشاه قندهار را تسخیر کرد. پس از سقوطِ قندهار، بسیاری از افغانها به سپاهِ وی پیوستند، و سپاهش با نیروهای تازهواردِ ابدال و غلزای تقویت شد. تعقیبِ افغانهای گریخته به مرزهای مغول توسطِ نادرشاه، به حمله به هند تبدیل شد؛ نادرشاه مغولها را متهم کرد که به آنان پناهگاه و کمک میدهد. در تاریخ ۱۵ ذوالقَعدهٔ ۱۱۵۱ ه.ق/۲۴ فوریهٔ ۱۷۳۹ م در کَرنال، ایرانیان قاطعانه نیروهای مغول را شکست دادند. برای نادرشاه خطبه خوانده و سکههایی بهنامش ضرب شد. نادرشاه، محمدشاه را خراجگزارِ خود کرد و او را از بخشِ بزرگی از ثروتهای افسانهایَش، ازجمله تخت طاووس و الماس کوه نور محروم کرد؛ و افزونبر اینها، مبلغِ هنگفتی را بهعنوان غرامت برابر با دستکم ۷۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ روپیه مطالبه کرد.