برترین شعر کوتاه برای سنگ قبر عمو
شعر نو برای سنگ قبر عمو - غمگین ترین نوشته روی سنگ قبر عمو - شعر شهریار برای سنگ قبر عمو - جملات احساسی برای سنگ قبر عمو - شعر سنگ قبر عمو
آفتابی در جهان تابید رفت
عمر کوتاهش جهان دید و رفت
هیچ کس از دست او رنجش نداشت
از چه رو از دست ما رنجید و رفت
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم
باد پاییز به ناگه زد و گل پرپر شد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم
که ز هجران تو هر دم دل ما مضطر شد
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم
بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مدوا چه کنم
در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند پاش نهید
دیوانه دل است پای در بند چه سود
ای چرخ و فلک خرابی از کینه توست
بیدادگری شیوه دیرینه توست
ای خاکاگر سینه تو را بشکافند
بس گوهر قیمتی که درسینه توست
ای سفر کرده به معراج روانت شاد باش
روح تو در کنف رحمت حق ازاد است
مهر تو نور و صفا بود به کاشانه ما
هر زمان عزت و پیمان تو ما را یاد است
فلک اخر ربودی سرور فرزانه ما را
به خاموشی سپردی محفل و کاشانه ما را
ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن
گل ما چیدی و برهم زدی گلخانه ما را
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از دست غمت هزار بیداد کنم
زیباترین شعر کوتاه برای سنگ قبر عمو
افسوس که آن همدم دیرینه ما رفت
آن مظهر پاکیزگی و مهر و صفا رفت
یاران تو از سوز و دل خویش بگویند
ای وای فلک مونس و جان و دل ما رفت
گل به گل چینم و تعریف کنم روی تو را
از کدام غنچه بچینم که دهد بوی تو را
بی تو همگان به سر شود
بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمی شود
عشقم شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گل ها همه سر ز خاک برون آوردند
الا گل من سر فرو برده به خاک
عزیز خفته در خاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم
تو را ای نازنینم که یار و همدمم بودی
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد و دواِئیست مگر داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
فلک آخر ربودی گوهر یکدانه ما را
بگو بر ما چرا بردی تو ان دردانه ما را
ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن
گل مارا چیدی و برهم زدی گلخانه ما را
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مطهرمهر وفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
دیدگاه ها